برای جامعه سینما:محسن سلیمانی فاخر/در جامعهای که نهادهای حاکمش به مراتب بیمارتر از بیمارانش هستند مرگِ« آقای لازارسکو»غیرقابل پیشگیری و حتمی است. سفر مرگبار شبانهی آقای لازارسکو،مخاطب را در دورزخ پنهان بوروکراسی گرفتار می کند تا پزشک، اجتماع ،فرهنگ و مهمتر انسانیت را چونان علوفه ای که در ماشین مکانیکی لهیده و بلعیده می شود، به چالش کشد .
وضعیت بغرنج نیم روزه اقای لازارسکو رئالیسمی است از دست و پازدن یک بیمار رنجور و بی کس برای درمان تا بازیچه این تخت و آن تخت شدن و از یک بیمارستان به دیگری ارسال شدن،بیماری که با پای خود می رود اما معاینهی جمعی از پزشکان و کادربیحوصله وبیمسئولیت وتشخیصهایی و ضدونقیض موجب شود تا دردمندی،مرگ خویش را زودتر متصور شود.
«دانته رموس لازارسکو» با حالت تهوع و سردرد به چهار بیمارستان مختلف پاس داده می شود اما در هر یک از این بیمارستان ها به ظاهر می خواهند به مجروحان یک تصادف بزرگ برسند و از این رو با این بهانه فرصتی برای رسیدگی به «لازارسکو» ندارند.بیماری این پیرمرد برغم تاکید شتابزده پزشکان و اطرافیان تنها از مستی همیشگی او نیست ،تنِ رنجورش بهانهای است برای واکاوی جامعه پزشکی و درمانی یک کشور و دردمندی مزمن یک اجتماع.
برای کاوش روابط یک اجتماع با ساختار درمانی ،این فیلم یک نمونه مناسبی است چرا که جامعه شناسی پزشکی ساختار سازمانی، روابط نقش ها، نظام های ارزشی، مناسک و کارکردهای پزشکی را به عنوان نظام رفتاری مطالعه می کند از این رو فیلم «مرگ آقای لازارسکو» یک«کیس استادی»جامع برای مطالعه راستین و واقعی در جامعه ایرانی است .
مروربیشتر:موج نوی سینمای رومانی:کریستی پویو و «مرگ آقای لازارسکو»
این «مورد کاوی» با نخستین سکانس معرفی زندگی آقای لازارسکو درخانه مسکونی اش که حاوی رویکردی انتقادی به روابط عاری از عاطفهی «جامعهی رومانی»، از تنهایی و کمبودهای زندگی یک سالمند بی پرستار تا روابط سرزنش وار و خودسر در درمان پیرمرد توسط زوج همسایه آغاز و به چالش کشیدن نظام درمانی این کشور که همسو با وضعیت پزشکی ایران است ختم می شود .
دنبال کردن زندگی مردی مشرف به مرگ که از بیمارستانی به بیمارستانی دیگر منتقل می شود آبستن نگاه تلخ و گزنده ای به فرایند غیرانسانی در حیطه پزشکی است که فیلمساز سعی کرده است در برخی گفتگو ها قدری واقعیت را تعدیل کند،
هرچه بیشتر آقای لازارسکو استمداد درمان دارد،مخاطب بیشتر با ضعفِ سیستماتیکِ روبهرو میشودکه ازنهادِ حاکم بر جامعه تحمیل شده و هیچ رابطه صمیمانه ای بین جراح و بیمار،انتظارات بیمار، اصول اخلاقی و انسانی در پزشکی،برخورد صحیح پزشک با بیمار وچگونگی شناخت روحیات بیمار که ازاصول اساسی جامعه شناسی پزشکی است به چشم نمی خورد.
جامعه شناسان پزشکی تمایل دارند تحقیق شان ازتشخیص پزشکی آغاز شود درفیلم،مرگ آقای لازارسکو فراتر از این وادی است واین کاوش درجامعه پزشکی بیش ازهرچیز به سمتِ سیستمِ بهداشتی- درمانی جامعهی رومانی پیش می رود.
درجامعهای با اختلاف طبقاتی، طبیعی است که جامعهی پزشکی بهلحاظ اقتصادی و شانیت خود ساخته در طبقه بورژوا قرار میگیرد ؛امثال آقای لازارسکو در جامعه ایرانی همچون سرباری در نهاد های درمانی درنظر گرفته می شوند که هیچ اراده ای حاضر نیست حتی برای نجات جانِ امثالِ او قدمی بردارند.
به شرایط موجود درفیلم مقوله هزینه درمانی راکه در بدو پذیرش از بیمار اورژانسی و رو به مرگ طلب می شود،به مراکز درمانی آفت زده ایران اضافه می شود که اصلی ترین نحوه برخورد را تشکیل می دهد وجان هزاران نفر در گرو«گیشه زندگی» بیمارستان ها خلاصه می شود.
بیشتر بخوانید:زیباییشناسی سینما از نگاه «گئورگ لوکاچ»
فیلم«کریستی پویو»دو بیمار وخیم دارد؛آقای لازارسکو و ساختار درمانی یک کشور .آقای لازارسکو هرچه به پایان نزدیک میشود جامعه زخمش چرکین تر می شود و تنها پرستار اورژانس است که تحقیرها را به جان میخرد تا به آقای لازارسکو کمک کند،حتی همسایه هم نقش خود را ایفا می کند .
در این جدال یکی می میرد و دیگری درحیات دردناک خود با پرجاست سیستم معیوبی که به مراتب بیشتر از آقای لازارسکو به درمان نیاز دارد.درمان آنی برای داشتن رفتار سالم و منش های متهعدانه و علمی در قبال بیماران ،علاج جامعه پذیری تامین کنندگان درمانی.درمان برای شناخت و نیاز بیمار و اتخاذ بهترین تصمیم و در نهایت ترمیم روابط پزشک و بیمار.