جامعه سینما: فاصلهگذاری به عنوان روشی برای ایجاد درگیری ذهنی در مخاطب در سینمای پستمدرن کاربرد دارد. منظور از فاصلهگذاری، ایجاد موقعیتهای کمیک هجوآلود یا فانتزی راز آلود در فیلم است، به طوریکه به مخاطب یادآوری میکند که فقط مشغول تماشای یک فیلم است نه بیشتر! مثلا در مرد مرده: تیری به قلب جانی دپ میخورد اما او زنده میماند، در پالپ فیکشن تیرها به تراولتا و ال جکسن نمیخورند یا در بیل را بکش اوما تورمن سوار هواپیما شده و شمشیرش را در جای مخصوص شمشیرها قرار میدهد! با این وجود شاید مولفهیابی برای سینمای پستمدرن یا تعریف آن در قالب مجموعهایی از اصول و قواعد عملا کاری عبث و بیهوده باشد زیرا خود این سینما از هرگونه تعریف خود فرار میکند. نکته دیگر این است که فیلمسازان پستمدرن همگی دارای سبک شخصی خود نیز هستند. مثلا برادران کوئن که همواره در پی انتزاع و گونهایی موشکافی علمی در مبانی ژانر فیلم نوآر هستند یا جیم جارموش که سبک بصری موجز فیلمهایش او را در ردیف مینیمالیستهای سینما قرار میدهد.