برای جامعه سینما:مهدی سلطانی گردفرامرزی/فیلم حکم(مسعود کیمیایی، ۱۳۸۳)، فیلمی جامعه شناختی درباره تبهکاری سازمان یافته است. محسن، سهند و فروزنده یک شب خانه یک مهندس حمله میکنند تا ظاهراً طلا و جواهرات و یک سری اسناد را از آنجا بدزدند. فروزنده و محسن که عاشق هم هستند برای فرار از کشور متوسل به رضا معروفی از اعضای باند تبهکاران میشوند. او به آنها قول کمک میدهد و فروزنده و محسن راهی مرز میشوند. چند روز بعد فروزنده خونین و زخمی بازمیگردد و به معروفی پناهنده میشود. آنها برای انتقام گرفتن از محسن دست به کار میشوند و از یک رستوران متعلق به باند تبهکاران سر در میآورند که محسن در آنجا به خدمت اهداف رئیس بزرگ تبهکاران برای کشتن رقبا درآمده است. محسن با زرنگی و پس از چند خوش خدمتی، حکم معروفی را میگیرد اما در نهایت به جای کشتن معروفی خود به دست او کشته میشود.
فیلم حکم در پس روایتهای خود می کوشد تبیینی جامعه شناختی از تبهکاریهای سازمانیافته، و روابط و سلسله مراتب تشکیلاتی تبهکاران به دست دهد. رئیس بزرگ برای انجام تبهکاریهای خود تشکیلات سازمانیافته بزرگی درست کرده است. ما در این فیلم با چند نوع تبیین از علت جرم مواجه هستیم. همچنین با ردههای مختلف افراد در یک سازمان تبهکاری روبرو هستیم. از افراد خردهپایی همچون محسن گرفته تا کلهگندههای میانی همچون جلال و کامران که در پشت میز، تصمیمات تبهکارانه میگیرند و رئیس که در بالاترین نقطه هرم تشکیلات تبهکاری قرار دارد. همچنین سهند و فروزنده که ناآگاهانه در خدمت اهداف سازمان درآمدهاند. محسن سودای صعود به ردههای بالای سازمان را دارد و لذا با خوشخدمتی به رئیس درصدد این کار برمی آید.
علت جرم در این جا به دو تئوری جامعهشناختی و انتخاب عقلانی بازمیگردد. علت جرم فروزنده، علتی جامعهشناختی است. فروزنده برای انتقام از مردی که زندگیش را تباه ساخته است دست به جرم دزدی و سوء قصد به جان مهندس میزند. زیرا مهندس او را به بهانه ازدواج بیسیرت و مجبور به سقط جنین ساخته است. لذا علت جرم در مورد او به وضعیت بد اجتماعی نسبت داده میشود که در آن مردان قدرتمند به خود اجازه میدهند با زندگی زنان بازی کنند. لذا جرم فروزنده معلول طغیان او بر علیه کسانی است که به او صدمه جانی و روانی زدهاند. سهند نیز به انگیزه انتقام از مهندس دست به جرم زده است. زیرا مهندس اسنادی از او در دست دارد که زندگیش وابسته به آنها است. بنابراین هم فروزنده و هم سهند از روی اجبار دست به جرم زدهاند. اما روشنترین تبیین جرم مربوط به محسن است.
محسن درباره علت مجرم شدن خود به سرخوردگی از دانشگاه و دانشجو بودن اشاره میکند. او یک دانشگاهرفته است، اما تحصیلکردهای که از وضعیت بد دانشگاهها و اجتماع دچار سرخوردگی شده است. زیرا دانشگاه و تحصیل علم به نظر محسن، جز بدبختی و فقر به همراه نمیآورد و لذا محسن تبهکاری را انتخاب کرده است تا بتواند یک شبه ره صد ساله بپوید. آنچه او را را بدین کار کشانده، سودای قدرت و ثروت است. لذا تبیین جرم او یک انتخاب عقلانی است. سایر تبهکاران بالادستی نیز همه در پی یک انتخاب عقلانی به جرم روی آوردهاند. بدین ترتیب، نظر فیلم بر آن است که اصولاً افراد رده بالای اجتماعی، غالباٌ برحسب یک انتخاب غقلانی مجرم شدن را انتخاب میکنند. آنها به صورتی کاملاً برنامهریزی شده و با کسب اطلاعات دقیق دست به جرم میزنند و از آماتوربازی بیزارند.
One Comment
بازخورد: تحلیلی بر فیلم پالتو شتری/رفاقت و رقابـت در رام كردن زن سـركش - رسانه تحلیلی «جامعه سینما»