مختص جامعه سینما: محسن سلیمانی فاخر/وقتی فاصله عمیق میان مخاطب و پارامترهای فیلمی وجود داشته باشد این کار مخاطب است که این فاصله را در ذهن خود پرکند یا اگر او نتواند یا نخواهد این کار را بکند این شکست فیلمساز است که در ایجاد راههای فرعی برای پیوند فیلم و مخاطب عام و خاص از خود ضعف نشان داده است.
البته این شکست یا پیروزی در مقابل چشم هر یک از تماشاگران تفاوت می کنداما در مفهوم بزرگتر در یک فیلم با کیفیت در فضای فیلمی نمی توان فیلمساز را کنار زد زیرا با تعمق در تک تک تماشاگران میتوان تاثیرات متفاوتی را بدست آورد که آنها از فیلم گرفته اند و در درگیری با مقوله ای خاص به آن فکر میکنند و یا حتی یاد آن می افتند که البته باز هم شاید برای هر یک از آنان این تلفیق جسم و زمان تفاوت داشته باشد و البته هر چه این تفاوت بیشتر و متنوع تر، فیلم از نظر جاذبه های بررسی و نقد گسترده تر.
رکن اساسی برای جذب تماشاگر ایجاد فضای مطلوب است تا مخاطب بتواند شخصیتهای فیلم را باور کند یا آنقدر فانتزی باشد که برای تماشاگر جالب توجه باشد.
فیلمی با فضایی متفاوت و در خور توجه میتواند کارکردی عظیم داشته باشد که ساعتها تماشای تلویزیون ندارد و این فرصت مغتنمی است که فیلمسازان قدر آن را نمی دانند و همچنان به تولید محصولات بی سروته که حتی ارزش یک پاراگراف نقد ندارند می پردازند.
به نظر میرسد با توجه به پیشرفت روزانه سینمای جهان و رابطه گاه و ناگاه سینمای ایران با آن و لزوم همگام شدن با جامعه جهانی اما سینمای ایران به دلایل کاملا غیر سینمایی از این همگامی بازمانده است و روشی معکوس درپیش گرفته است
آیا می توان برای پیدایش نقد زمانی تعیین کرد؟ نقد در حوزهء اندیشه همیشه وجود داشته است؛ اما نقد به عنوان ابزار ضروری خرد، جهت معیار سنجش که کلیت حوزه های فکری و عملی انسان خویشتن را در محک آزمایش آن قرار دهد، چیزی کاملا ً نو است که با این دید می توان برای آن تاریخ مشخص تعیین کرد: عصر روشنگری، بنا بر این مدرنیته خاستگاه تاریخی نقد به مفهوم نو آن است.
در همین زمان است که نقد از حوزهء محدود نقد ادبی و نقد متون خارج می شود و تمام حوزه های اندیشه و عمل انسانی – جامعه، فرهنگ، سیاست – را فرا می گیرد، به عبارت دیگر نقد کلیتش را می یابد.می توان در مجموع به وضعیت نقد در جامعهء ما تعمیم داد؛ نقد در جامعهء ما متاع نایابی است، واژهء غریب و بیگانه در فرهنگ ما در تمام ابعاد آن است. چنین می نماید که ما هنوز ارادهء آن نداریم تا در عصر نقد قدم گذاریم.
اگر تعریف نقد حرفه ای حضور افرادی باشد که سال ها است در این زمینه قلم می زنند، می توان گفت که ما در ایران صاحب یک نقد علمی و منسجم هستیم اما واقعیت این است که عرصه نقد نویسی در این کشور مغرضانه، جانبدارانه و متاثر از فضای حاکم بر جامعه است.
از سویی دیگرصرفا روحیه نقدپذیری هم کافی نیست. نقد هم اگر اصولی نباشد بهطور حتم مفید نیست و مخاطب را از خود میراند و در ضمن کمکی هم به هنر کشور نخواهد کرد. گاهی اوقات منتقدان میتوانند با ناشیگری استعدادهای بینهایت تحسینبرانگیز را زیر پای شتابزدگی خود له کنند.
همه ایراداتی دارند و به طبع آن سینمایی که افرادش را ما تشکیل میدهیم نیز دارای ایراداتی است. چه کسی میتواند ادعا کند که این عیب فقط در سینمای ایران است؟. شبه هنرمندانی وجود دارند که فیلمسازی میکنند و منتقدان هم آنها را می شناسند و دستشان را رو می کنند.
در چنین فضایی وقتی چنین افرادی وجود دارند، نمیتوان توقع داشت که در سینمای ایران به موارد این چنینی برنخوریم. اما اینجا کار منتقدان است که باید با نقد صحیح این شبه هنرمندان را از هنرمندان واقعی تشخیص داده و دست آنها را رو کنند تا سینمای ما بهسمت جلو حرکت کند.
نقد به یک علم، هنر و پدیده ظریف تبدیل شده است
به طور کلی نقد به یک علم، هنر و پدیده ظریف تبدیل شده است. امروز در دانشگاههای معتبر دنیا این رشته در دورههای تحصیلات تکمیلی تدریس میشود و آدمهای گوناگونی در این رشته تحصیل میکنند. این موضوع اهمیت کار نقد و جایگاه منتقد را نشان میدهد، به این معنا که منتقد عنصری الهامبخش است.
سینماگران زیادی وجود داشته اند که دوست داشتند یکی از آثارشان توسط ژان کوکتو مورد نقد و بررسی قرار گیرد و اگر یک جمله از دهان این فرد در رابطه با موضوعی بیرون می آمد، شبیه جملات قصار توسط اطرافیانش نوشته و ثبت میشد. این نشان از اهمیت و تأثیرگذاری این فرد بر جامعه فرهنگی اطرافش دارد.
منتقد خوب برای اینکه بتواند اثرگذار باشد، حتی اگر میخواهد عیبجویی کند، باید با استدلال عیبجویی کند تا مخاطب به این نتیجه برسد که منتقد بهخوبی روی تمام نقاط ضعف یک اثر هنری دست گذاشته است.
منتقدان معلمان جامعه اند
منتقدان الگوی رفتار جوانان محسوب میشوند. الگویی که با نوشتن و حرف زدن درباره آثار هنری میتوانند آنقدر الهامبخش باشند که تبدیل به یک الگو شوند. بنابراین کسانی که میتوانند الگو باشند، این حق را ندارند که با هر لباسی وارد جامعه شوند و از هر واژهای در گفتار و نوشتارشان استفاده کنند.
باید حداقل اصول را در گفتن و نوشتن رعایت کند. منتقدان به نوعی معلمان جامعه محسوب میشوند و همانطور که یک معلم در عین صمیمیت از بهترین الفاظ استفاده می کند، منتقد نیز باید بکوشد تا با ادبیاتی درست و البته عامهفهم نقدهای خود را مطرح کند. صمیمیت و نوآوری به معنای استفاده از ادبیات کوچه بازاری و نا متجانس با فرهنگ نیست.
چراکه چنین ادبیاتی نازلاندیشی و هتک حرمت به ساحت نقد است. صندلی نقد، قلم و زبان یک منتقد باید به گونه ای باشد که در هر لحظه بتوان از آن به عنوان یک عنصر الهام بخش استفاده کرد و بهره برد.سخن در پایان کوتاه آنکه کانت از عصرش به عنوان “عصر واقعی نقد” نام می برد “که همه چیز بایست سر به فرمان آن نهد” همین ادعای کلیتی نقد را در نظر دارد.