جامعه سینما:نیما حسنی نسب در صفحه شخصی خود نوشت :سینمای دنیا همواره دنبال مخاطبانی میگردد که دوست دارند زندگی و آداب، فولکلور و حکایتهای خودشان را داشته باشند و فیلمهایی با زبان و فرهنگ بومی تماشا کنند. سینمای ایران به دلایل سیاسی فرهنگی اجتماعی مختلف هیچوقت نتوانست (نخواست یا نگذاشتند؟) از این گوناگونی بهره ببرد… تا رسیدیم به بنبست
دوران دانشجویی مدتی تبریز بودم. همان سالها یدالله صمدی با نگاهی به افسانههای فرهنگ بومی زادگاهاش آذربایجان، فیلمهایی مثل «دُمرل» و «ساوالان» و «سارای» را ساخت و در اکران تهران چندان موفق نشد.
من اما به چشم خودم دیدم که در تبریز برای تماشای نسخهی دوبله تُرکی یکی از این فیلمها خیابان بند آمده بود و فیلمها با اکران منطقهای و استانی توانست دخل و خرج کند و ایبسا به سوددهی هم رسید.
ایدهی دوبله تُرکی پس از این استقبال عجیب برای تکوتوکی فیلم دیگر هم ادامه پیدا کرد و نمیدانم چرا متوقف شد. سینمای ایران همیشه در شناخت و استفاده از ظرفیتهایش بهشدت تنبل و بیسواد و بیبرنامه بوده و دولتها هم به دلایل امنیتی تمایلی به موضوعهای قومیتی نداشته و ندارند.
کشوری بزرگ با این رنگارنگی اقلیمی و تنوع زبان و گویش و فرهنگها هنوز اندر خم آپارتمانها و خیابانهای پایتخت سرگردان است و به هر دستاویز سخیف و بیحاصلی برای جلب نظر مخاطب دست میزند، اما کمتر کسی حال و حوصله دارد که به فضاهای دیگر فکر کند.
چند سال اخیر ابتدا با غافلگیری و موفقیت فیلم «ائو/خانه» (اصغر یوسفی نژاد) و حالا با اکران عمومی همزمان دو فیلم خوب «پوست» (برادران ارک) و «آتابای» (نیکی کریمی) میشود از چیزی به اسم سینمای تُرکی در ایران حرف زد. جذابیتهای آشکار و تنوع بصری و مضمون و قصههای این سه فیلم در کنار حضور بازیگران توانای بومی بار دیگر ثابت کرد چه پتانسیلهایی را نادیده گرفتیم تا رسیدیم به بنبست.
از شواهد پیداست که علاقه و استقبال تماشاگران شهرهای ترکزبان از «آتابای» قطعاً با تهران و بقیه شهرها تفاوت اساسی دارد و با نسخهای که این فیلمها تجویز میکنند، هنوز میشود سراغ اقلیمها و فرهنگهای دیگر ایران رفت و رنگ و لعاب و لحن و “مود” تازهای در دل رخوت و تکرارِ سینمای ما شکل داد (ناصر غلامرضایی در گذشته با «خون بس» و احسان عبدیپور این سالها با فیلمهای جنوبی این موضوع را تجربه کردند).
تاریخ سینما پُر است از فیلمهای اینچنینی و هر خطه و قوم و دین و رنگ و نژادی در کنار جریان اصلی و فرهنگ و زبان رسمی کشورها، فیلمها و ستارههایی دارد که مال خودشان است و بازار هدف مشخص و محدود اما سودآوری دارد.
سینمای دنیا همواره دنبال مخاطبانی میگردد که دوست دارند زندگی و آداب، فولکلور و حکایتهای خودشان را داشته باشند و فیلمهایی با زبان و فرهنگ بومی تماشا کنند. سینمای ایران به دلایل سیاسی فرهنگی اجتماعی مختلف هیچوقت نتوانست (نخواست یا نگذاشتند؟) از این گوناگونی بهره ببرد… تا رسیدیم به بنبست