مختص جامعه سینما: سیده زینب موسوی| فیلم «عامه پسند» مرثیه زنی است که می خواهد عامه پسند نباشد، زنی که دریافته است مطلق بودن و همیشه حاضر بودن خطرناک است و روشنایی تازه و غریبه هم به همان اندازه خطرناکتر.
«عامه پسند» روایت غیر کلیشهای مادر ایرانی است که می خواهد از زیر بار درد و سکوت و خفه گی و عشق نافرجام رهایی یابد. زنی که هیچ وقت کاراکتراصلی زندگی کسی نبوده و نبودنش، نه همسر و نه فرزندش را آزرده است، رفتنش ترومایی برای کسی ایجاد نکرده است و اکنون میخواهد از درون میانسالگی جوانی را بازیابی کند و برای خودش زندگی کند.
زنی که می خواهد برای استقلال فکری و مالی اش هزینه بدهد اما انگار او در زندگی رویایی زیست می کند، هنوز زود است مردمان شهری کوچک و دور از پایتخت بتوانند چنین تفکری را هضم کنند و باز هم تلخی دیگری در صفحه زندگی اش برایش تکرار می کنند. مردم و جامعه نمی توانند ساختارشکنی، جسارت و شجاعت او را ببینند.
عامه پسند قصه مادری است که سالها مورد ظلم بوده و فرسوده و رنجور در هیاهویی از نشدن های تکراری زندگی کرده، اکنون نه مزد همسری را گرفته نه مادری را. نه خانه ای دارد و نه سرپناهی و نه بیمه و چشم انداز روشنی و اینها دلیلی شده که آن گونه که زندگی کرده را تکرار نکند و خلاف پسند عامه رفتار کند.
زنی که سالها بیدریغ مادر و همسر بوده. زنی که سالها نه پساندازی داشته نه مهر و مالی. مادری که جز غرور و ایثارش پساندازی ندارد و حتی تجربه های محدود زیسته اش به کار ش نمی آید، گویی در یک زندگی گلخانه ای تکراری فرصت زیست اجتماعی نداشته است.
و حالا این طلاق او را به خود آورده و متوجه شده که سالها، هم عاشق بوده و هم معشوق، هم فاعل وهم مفعول و خودش بوده و خودش. می خواهد بعد از ۳۰ سال زندگی مشترک که بی دستاورد بوده، بیلان زندگی اش صفر بوده و اکنون می جنگد مستقل باشد؛ می خواهد با جوانان هم زیست شود برای آنان کار کند و حتی نیم نگاهی عاشقانه هم داشته باشد اما مگر جامعه می گذارد، مگرهمنوعانش چشم دیدن این جسارت را دارند و تمام تلاش هایی که هیچ می شود حسرت می شود و آه !
او جامعه ایی را تجربه و زیست می کند که ژن هایش در طول صدها سال هنوز تغییر نکرده است و بلکه ساختار فکری یک رسوب هزاران ساله است.در مصاف با خشونت ها و حذف ها و تهمت ها، خستگی در تنش ته نشین می شود، او برای برنده شدن در بیرون می بازد اما در درون نه. چون تصمیم میگیرد که درس بخواند و مثل دیگران نباشد. هویت داشته باشد، نقش قربانی به خود نمی گیرد، خود را برای جلب همدردی مظلوم جلوه نمی دهد و به حماقت ها و مهرطلبی ها و ترس هایش می خندد.
در مقابل او زنی هست که نماینده عامه و توده است. ذایقه مردم را می شناسد، برخورد با مردم را می شناسد، جامعه و فضای بروکراتیک را می شناسد و اساسا شکارچی خوبی است، شریک هر دَم و فکری است. در نهایت تلاش های دیگری را به سیاق سنتی و مردم پسند بازمیگرداند که انگار جامعه همین را می خواهد.