مختص جامعه سینما:علی احسانی/این نیم مصرع معروف حافظ شیرازی «که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل ها» تمامی اسلوب روایی «تی تی» آیدا پناهنده را سر و سامان می دهد.
ساختار روایت بر مثلثی عشقی استوار است که در راس آن زن خل مسلک کولی «سکینه شنبه سرایی ملقب به تی تی» در آن ترکتازی می کند. در دو ضلع جانبی این مثلث عاشقانه نیز دو مرد لوطی مسلک در قامت «امیر ساسان» رهبر گروه بنگاه شادمانی ستاره شمال و «ابراهیم» استاد فیزیک پرسه می زنند.
دریچه فیلم با نمای بسته مردمک چشم ابراهیم (پارسا پیروزفر) به جمال مخاطب گشوده می شود. مردمکی که شباهت به تصویر سیاهچاله ای دارد که ابراهیم عمر و هستی خود را بخاطر آن هدر داده و پشت پای محکمی به عشق اول خود – گیلدا – زده و به نوعی گیلدا را لوطی وار به همکارش «مسعود» بذل و بخشش عاطفی نموده است.
امیر ساسان نیز در جایگاه نامزد و حامی مادی «تی تی» از رحم اجاره ای او درآمد زایی می کند و دخترک شیرین عقل به نوعی قدردان این لوطی لمپن است که یک در میان مازنی و گیلکی گپ می زند.
«تی تی» آمال و آرزویش ساختن سرپناه و خانه است؛ خانه ای که بلوک های آن با وجود گرانی در برابر دو مرد خاطرخواهش به تعبیری از پای بست ویران است. امیرساسان شیمی رابطه عاشقانه اش فقط با چند مشت اسکناس ناقابل بالا و پایین می رود و استاد فیزیک هم دوسوم فیلم دنبال فرمول حک شده بر کاغذپاره ای است که پذیرای فضله موش و خرگوش است و عشق در رادیکال و انتگرال او در پیچ و خم فرمول ها ناپیداست؛ زمانی هم که چشم حقیقت بین او به عواطف تی تی چشمک می زند، در نهایت یک دریا بین آن ها فاصله است. همان دریایی که تی تی برای نجات جان استاد فیزیک دل به آن زد.
جغرافیای گیلان در «تی تی» بیشتر جنبه کارت پستالی دارد و به واقع مجموعه رخدادهای روایی این فیلم در مناطق دیگر این مرز و بوم قابل بازخوانی و تعریف است. لهجه باسمه ای که دو بازیگر اصلی جهت همنوایی با جغرافیای گیلان در دستور کار خود قرار داده اند، برای تی تی و امیرساسان هویت بومی رقم نمی زند به ویژه که «هوتن شکیبا» یک در میان مازنی و گیلانی با دکتر و سایرین سخن می گوید.
کولی های شناخته شده ای که در شمال ایران مستقر هستند؛ مهاجرین سیاه سوخته هندی هستند که به نام «گودار» شمالی ها می شناسند. «بهمن کیارستمی» مستند جذابی چند سال قبل از زندگی آن ها ساخته است. شخصیت «تی تی» در مقام کولی بیشتر به شوخی شبیه است؛ شاید در بستر نیمه فانتزی که سازنده اثر در سازمان اثرش رسوب داده این کولی خل مسلک قابل هضم و پذیرش باشد.
حرکت دادن لیوان توسط «تی تی» روی میز برای «رها» دختر ابراهیم شاید تنها شوخی بی مزه ای با سکانس مشهور فیلم «استاکر» اثر تحسین شده «تارکوفسکی» فقید باشد که در این فیلم خودنمایی می کند و شمایل فضای فانتزی را شکل می دهد. به تعبیر خود «تی تی» او جادوگری است که میان این طیف «اُسکل» ترین جادوگرها وی را می نامند. به نظر می رسد خل مسلکی و نقش و نگاری که «تی تی» بر کاغذها و فرمول های استاد فیزیک نقش می زند قابل باورتر از ادا و اطورهای فانتزی است که فیلمساز چاشنی اثر خود کرده است.
استاد فیزیک در اندیشه نجات بشریت است در حالیکه زندگی تکه پاره شده خودش را نمی تواند وصله و پینه کند. «گیلدا» همسر سابقش را همکار و دوست صمیمی اش – مسعود – غُر زده است و دخترش «رها» در سیاهچاله روابط عاطفی استاد با تی تی سرگردان مانده است. استاد لوطی وارانه عشق اول خود را برای نجات بشریت فدا کرده و اکنون هم میوه عشق نخست خود را هم نمی تواند برای خود بچیند.
چانه زنی، موش و گربه بازی امیر ساسان با استاد فیزیک برای برگه فرمول مفقود شده که مردک مافنگی و آوازه خوان به گرو گرفته در نرد عشق بازی دو مرد با تی تی، وسیله ای است که هدف هر دو مرد را در خواسته های شخصی خود (اسکانس – فرمول فیزیک) شرح می دهد. به همین خاطر است تی تی به آن ها اتهام می زند که در پروسه عشق و عاشقی نادانی بیش نیستند!
«تی تی» میان هجمه ای از فیلم های تلخ اجتماعی که در یک دهه اخیر به ساحت سینمای ایران سنجاق شده، مانند نسیمی ملایم است که نه روح را می خراشد و نه زخمه ای بر آن می زند. استقبال مخاطبان از فیلم در سینماهای کشور در این شرایط سخت اقتصادی و اجتماعی خود دلیلی بر توفیق سازندگان آن در ارائه یک اثر عاشقانه و شرافتمند است که به فهم و درایت تماشاگر احترام می گذارد.