جامعه سینما : مهدی سلطانی سروستانی می گوید: درباره اینکه میگویند این سریال دولتی است، از نظر من دو هدف وجود دارد. اگر واقعا این سریال دولتی است پس آفرین به دولت. هر کار خوبی از دست هر کس بربیاید خوب است. شاید هم برخی فکر میکنند اگر دولت به تولید چنین مجموعهای کمک نمیکرد، این اتفاق نمیافتاد؛ درصورتیکه آدمهایی در این کشور هستند -اتفاقا تعدادشان هم کم نیست- که هزینههایی را صرف کارهای دیگری میکنند که اگر یکصدم از آن را صرف هنر کنند، میتوانند از آن درآمدزایی کنند. به شرطی که مردم ما به نان حلالخوردن اعتقاد داشته باشند. مردم باید برای چیزی که بابت آن هزینه شده است، احترام قائل باشند تا بعدها همان گروه خصوصی تشویق شود و کارهایی چهبسا بهتر از کاری که ساخته شده را بسازد. شاید هم هدف از گفتن این حرفها این است که با بخش خصوصی نمیشود کار کرد، مگر اینکه دولت کمک کند که من معتقدم امکانپذیر است، به شرط اینکه کمی اعتماد داشته باشیم. شاید برخی با گفتن این شایعات قصد دارند بگویند اگر این کار دولتی است آن کسانی که مخالف دولت هستند این کار را نبینند. پاسخ به این دوستان هم میتواند این باشد که اگر کاری خوب است، مشکلی نیست که دولت سرمایهگذاری کرده باشد و دولت تشویق شود باز هم آثاری با این رویکرد بسازد.
پیچیدگی نقش «هاشم» بین مصلحت و اخلاق و وظیفه دائم در رفتوآمد است
پیچیدگی هاشم از نظر من این است که بین مصلحت و اخلاق و وظیفه دائم در رفتوآمد است. بزرگآقا در مقابل هاشمخان و اطرافیانش کارهایی انجام میدهد که اطرافیان مدیون بزرگآقا هستند، این میتواند فقط در زمینه اقتصادی هم نباشد. هاشمخان میداند بسیاری از کارهایی که بزرگآقا انجام میدهد با اخلاق خودش سازگار نیست اما مصلحت خانواده این است که طبق دستور او عمل کند. در بسیاری از موارد از او تمکین میکند و شاید انتقاد بزرگآقا به هاشم این است که تو همیشه مطیع صددرصد اوامر من نیستی! شاید حتی این شبهه به وجود بیاید که بزرگآقا بهعمد شهرزاد را برای قباد انتخاب کرده است تا از خانواده هاشم انتقام بگیرد. بماند که چقدر این فرضیه درست یا غلط است. این فکر محصول رفتارهایی است که شخصیت رئالیستی به اعتقاد من هاشمخان در مقابل بزرگآقا و خانواده خودش انجام میدهد.
ما همیشه جزء گناهکاران بیتقصیر هستیم
زمانی میتوان با شخصیت همذاتپنداری کرد که واقعگرا باشد و ما بتوانیم در دوران واقعی نمونههایی از آن را ببینیم. دنیای واقعی پر از پارادوکس است و شخصیت هیچکدام از ما از یک روند خاص تبعیت نمیکند. ما همیشه جزء گناهکاران بیتقصیر هستیم و گناههایی انجام میدهیم که تماما تقصیر ما نیست. گاهی رابط اجتماعی پیرامونی چیزی را تحمیل میکند و جذابیت نقشهایی که اینچنین تنوع در رفتار دارد به این دلیل است و مخاطب باورش میکند. درحالحاضر سریالهای دیگری که شاید نزدیک به دوران تاریخی سریال شهرزاد هستند پخش میشود اما تماشاگر پس میزند چون آدمهای منفی و مثبت مطلق در آنها میبیند. بنابراین هیچ شروری در «شهرزاد» وجود ندارد و بدیها و خوبیها آنها به یک نسبت نشان داده میشود. از نظر من بخشی از میزان اقبال خوب نسبت به این سریال این است که صادقانه با رویدادها و شخصیتها برخورد میشود و تماشاگر هم اعتماد میکند و وقتی اعتماد کرد، میپذیرد.
جزء شاخصههای فتحی است که میتواند تشخیص دهد چه بازیگری مناسب نقش است
درباره تفاوت نقشها در آثار آقای فتحی باید به نکتهای اشاره کنم و آن این است که، طبعا آدمها شخصیتهای متفاوتی دارند، اگر یک نقش را به دو هنرپیشه بسیار ماهر بدهید، مثلا هملت را قرار باشد مارلون براندو یا مثلا داستین هافمن بازی کنند، هر دوی آنها بسیار درست این نقش را بازی میکنند، اما کاملا متفاوت هستند. این به درک کارگردان از اینکه این شخص با این ویژگیها میتواند شخصیتی را بازی کند، برمیگردد. این درکی است که شاید جزء شاخصههای خوب آقای فتحی است که میتواند تشخیص بدهد در بین بازیگرانی که با آنها کار کرده یا حتی کسانی که با آنها کار نکرده است، چه کسی مناسب نقش است؟ در تئاتر هم همینطور است، هر شخصیتی با شخصیت دیگر فرق میکند و هر بازیگری با بازیگر دیگر. ممکن است من نقش خشن را بهگونهای بازی کنم و مصطفی زمانی آن را بهگونهای دیگر ایفا کند. کارگردان میتواند تشخیص بدهد شخصیتش باید چه ویژگیهای داشته باشد. خوشبختانه آقای فتحی این تشخیص را دارد که به نظرم دستاورد بزرگی است .
درسریال شهرزاد بحث روانشناسی شخصیت اهمیت دارد
اگر به غریزه آدمها نگاه کنیم، در بسیاری از شخصیتپردازیهای در سریال شهرزاد بحث روانشناسی شخصیت اهمیت دارد. در تمام انسانها چیزهای مشترک زیادی وجود دارد اما درصد آن کم یا زیاد است. ممکن است من حسود باشم و مصطفی هم همینطور، اما شاید من ۵٠ درصد حسودم و مصطفی ٢٠ درصد و سایر خصوصیاتی که در انسانها مشترک است. چیزی که در کارهای آقای فتحی وجود دارد نگاه روانشناسانه به شخصیتهاست. زنی که با وجود میل خودش عروس فرد دیگری میشود و بهناچار با آن فرد در یک بیتوته قرار میگیرد و اتفاقات روانی خاصی بین آنها میافتد. بسیاری از مخاطبان ما با شخصیتها همذاتپنداری میکنند و حتی به شهرزاد حق میدهند. این اتفاقات در آدمهای خاص و عام یکی است همه ما عواطف مشترکی داریم. به این دلیل است که خاص و عام از کار لذت میبرند. کارگردان باهوش کسی است که این عواطف مشترک را ابزاری قرار بدهد برای بیانکردن یک بناندیشه تا سریالش، بیان زیبایی از اندیشه و احساس صاحب اثر باشد، مخاطب را جذب کند و بعد روی آن اثر بگذارد.
این نوشتار از میان گفتگوی روزنامه شرق توسط بهناز شیربانی با عوامل سریال شهرزاد انتخاب شده است که این بخش به مصاحبه با مهدی سلطانی سروستانی بازیگر نقش هاشم در سریال اختصاص دارد.