مختص جامعه سینما:محمد سلگی*/معلم به عنوان یکی از تاثیرگذارترین شغل های جامعه همواره در آثار داستانی و سینمایی نقش آفرینی کرده است؛ گاهی در قامت یک قهرمان و گاهی هم در نقشی مکمل. معمولاً کارکردهای آگاهی بخشی، آزادی خواهی، بیدارگری، تغییرآفرینی، نخبه پروری، فداکاری و مواردی از این قبیل، جزء مختصات جداناشدنی شخصیت معلم هستند که نویسندگان به آن ها توجه داشته اند.
اگر نگاهی به سینمای پیش و پس از انقلاب ایران بیندازیم، آثار فراوانی را می بینیم که در آن ها کاراکتر معلم حضور داشته است. در این نوشتار به شماری از آن ها اشاره می کنیم:
-رگبار؛ بهرام بیضایی(۱۳۵۱):
مرحوم پرویز فنی زاده معلمی جوان و مجرد است که به تدریج وارد حکایتی عاشقانه می شود و برای وصال معشوق، باید با رقیبی سخت و خشن پنجه در پنجه شود. این فیلم را می توان روایت استاد بهرام بیضایی از تقابل فرهیختگی و لمپنیسم در جامعه دانست.
-سایه های بلند باد؛ بهمن فرمان آرا(۱۳۵۷): سعید نیکپور مدیرآموزگاری است که با جهل، خرافات و بت های ذهنی مردم مقابله می کند. این فیلم بر اساس داستان کوتاه «معصوم اول» نوشته ی هوشنگ گلشیری ساخته شده است.
-مدرسه ای که می رفتیم؛ داریوش مهرجویی(۱۳۵۹):
فیلمی که هیچ وقت درست و حسابی رنگ پرده را به خود ندید. اما امروز می توان به تماشایش نشست تا ببینیم مهرجویی در ابتدای انقلاب به چه نکات قابل تاملی اشاره می کند! در فیلم وی با مدرسه ای طرف هستیم که گروهی از معلمان و دانش آموزان از وضع موجود آموزشگاه ناراضی اند و آزادی بیان را طلب می کنند؛ اما این موضوع به مذاق مدیریت مدرسه خوش نمی آید و باعث ایجاد حواشی و درگیری هایی می شود. مدرسه را می توان نماد سرزمین دانست و مدیریت مدرسه هم طبقه ی حاکم است که «چندصدایی» بودن را به هیچ وجه تحمل نمی کند و سخت به دنبال برقراری «تکصدایی» است؛ اما با مقابله و مبارزه ی بعضی معلمان که همان اصحاب دانش، فرهنگ و روشنفکری هستند، مواجه می شود.
-آوار؛ سیروس الوند(۱۳۶۴):
فرامرز قریبیان، پسر بزرگ خانواده ای است که در کنار برادرهای خود که نمادی از شخصیت های گوناگون اجتماع هستند، برای تقسیم میراث پدر حضور پیدا کرده. او معلم است و فهیم ترین و شریف ترینِ فرزندان به حساب می آید. در میان نشست خانوادگی آنان و مباحثاتی که گاه به گاه سر می گیرد، زمینلرزه ای اتفاق می افتد که مسیر داستان را به سمتی دیگر پیش می برد.
-جاده های سرد؛ مسعود جعفری جوزانی(۱۳۶۴):
حکایت نوجوانی روستانشین به نام اسماعیل که پدرش بیمار است و در حال احتضار. به همین خاطر برای تهیه ی دارو باید به شهر بیاید. محرک و مشوق اسماعیل برای سفر به شهر، معلم روستاست که استاد علی نصیریان، به زیبایی این نقش را اجرا می کند. آقامعلم و جوانی ساده دل به نام رحمان-حمید جبلی-، نوجوان را در این سفر همراهی می کنند و به دل برف و سرما می زنند تا مانع از مرگ پدر اسماعیل شوند. در این فیلم با معلمی شجاع و مقاوم طرف هستیم که سعی دارد «همت» و «پویایی» را در اجتماع رواج دهد و در این راه با انواع ناملایمات می جنگد.
-رابطه؛ پوران درخشنده(۱۳۶۵):
زنده یاد خسرو شکیبایی عزیز، نقش معلمی را ایفا می کند که می خواهد به دانش آموز ناشنوای خود یاری برساند و در این راه متحمل زجر و زحمت بسیار می شود.
-پرنده ی کوچک خوشبختی؛ پوران درخشنده(۱۳۶۶):
باز هم فیلمی در موضوع روانشناسی پرورشی از بانوی محقق، فهیم و فرزانه، پوران درخشنده. احتمالاً نخستین فیلم سینمای ما که قهرمانش یک «معلمبانو»ست با نقش آفرینی شادروان هما روستا. خانم پروانه شفیق وارد مدرسه ای میشود که دانش آموزانی با شرایط خاص دارد. او معلمی عاشق است که درس دادن به بچه های ناسازگار را نوعی مبارزه می داند. او با دختری بسیار نابهنجار مواجه می شود که نمی تواند با محیط ارتباط برقرار کند. حالا خانم شفیق به دنبال تسلط بر این دژ تسخیرناپذیر است که باعث می شود از او شمایل معلمی دلسوز، فداکار و ماندگار در ذهن مخاطب ثبت شود. موسیقی لطیف کامبیز روشنروان در فضاسازی موفق فیلم تاثیر زیادی گذاشته است.
-دونده زمین؛ کمال تبریزی(۱۳۸۹):
سحر دولتشاهی، خانم معلمی است که وارد روستایی عجیب می شود. این روستا مشخصاً نمادی از ایران است که مردمش بی حال و بی رمق اند و جنبش و پویشی در میان آنان دیده نمی شود. بیشتر اوقات در خواب به سر می برند و قفل های بسیاری بر در و دروازه این دِه آویخته شده. حالا خانم معلم که هوشمندانه «بهار» نام دارد، می خواهد قفل مدرسه را باز کند و به بچه های آبادی(؟) درس بدهد تا زمستانِ بی خردی و بی خبری را از این سرزمین دور کند. در ابتدا کاری از پیش نمی رود و حتی خانم معلم ناامید می گردد؛ تا اینکه دونده ی ژاپنی هم وارد ماجرا می شود… اثر انتقادی تبریزی که اتفاقاً فیلم ظریف و نکته سنجی است، سال ها اجازه اکران نداشت تا اینکه در سال ۱۳۹۵، یعنی شش سال بعد از ساخت، رنگ پرده را به خود دید.
-جدایی نادر از سیمین؛ اصغر فرهادی(۱۳۸۹):
در فیلم بلندآوازه ی اسکارگرفته ی سینمای ایران، مریلا زارعی نقش معلمی را دارد که وارد کشمکش های قضایی دو خانواده می شود.
-خانه ی پدری؛ کیانوش عیاری(۱۳۸۹)
در یکی از تلخ ترین و مهم ترین فیلم های سینمای ایران با روایتی نمادین از وضعیت غمبار زنان در تاریخ این سرزمین، با تکیه بر دوران معاصر، آشنا میشویم. عیاری با ظرافتی که در چینش اجزای داستان دارد، نمادهایی قابل فهم برای بیان دغدغه های خود به نمایش می گذارد. خانه ی پدری حکایت چند نسل از سرزمینی است که زندگی مردمش بیشتر در زیرزمین خانه می گذرد؛ زیرزمینی تاریک که خبر از دنیای کوچک و تفکرات غلط می دهد. در همین دنیای کوچک و سیاه با فردی ظاهراً متشرع به نام کبلایی مواجه می شویم که دختر خود را بخاطر مسائل حیثیتی و ناموسی به قتل می رساند و در همان زیرزمین دفن می کند. این ظلم در حق زنان البته دوران تاریک تری برای این خانه رقم می زند و همان طور که در یکی از دیالوگ ها می شنویم، خون ناحقی که ریخته شده، دامن ساکنان خانه را می گیرد.
محتشم، پسر کبلایی، که پدرش را در قتل خواهرش یاری داده است و خود، شاهد این صحنه دلخراش بوده، وارث میراثی شوم می شود؛ او هم همان رفتارهای خشونتآمیز و خصمانه را با دختران خود ادامه می دهد. هرچند می بینیم که صدای آن تشرعِ دور از تعقل، نسل به نسل ضعیف تر شده؛ چون صدای کبلایی را به زحمت می شنویم و متوجه می شویم. البته کبلایی را می توانیم تمثیلی از حکومت های مستبد و آزادی ستیز هم به حساب آوریم که پیوسته ندای بانوان را در نطفه خفه کرده اند.
از طرفی، مکرراً صحنه هایی از در ورودی خانه می بینیم که هر بار قفل های بیشتر و بزرگ تری بر آن نصب شده است؛ یعنی همان قفل هایی که سنت های غلط و افکار کهنه ی کوته نظر بر سر در تفکرات این سرزمین زده و مانع از ورود شخصیت های جدید و افکار نو میشود. حتی زمانی هم که به زحمت وارد این خانه می شوی، با سوگ و سیاهی و تیرگی طرف هستی و همچنان این رشته سر دراز دارد.
اما در اپیزود پایانی فیلم با معلمی نسبتاً جوان-شهاب حسینی- روبرو می شویم که قرار است این خانه ی نفرین شده را تخریب و ساختمانی جدید بنا کند. اوست که تیشه به دست می گیرد و دیوارهای کهنه ی چندساله را فرومی ریزد. با اینکه معلم در این فیلم حضوری کوتاه و چند دقیقه ای دارد، اما کارگردان، او را تاثیرگذارترین شخصیت این اجتماع می داند که قرار است گره کور ماجرا را باز کند. فقط اوست که می تواند سرزمین را از تیرگی و تباهی رها کند؛ هرچند که او هم اسیر قواعد ناخجسته ی جامعه ای است که باید در چارچوب همین قواعد تدریس کند و در عین حال با این چارچوب ها نیز مبارزه کند.
بیشتر:
انجمن شاعران مرده نقدی نمادین بر نظام های اقتدارگراست
-ورود آقایان ممنوع؛ رامبد جوان(۱۳۹۰):
بهترین فیلم کمدی ایرانی با محوریت معلمان. رضا عطاران که دبیر شیمی است وارد دبیرستان دخترانه ای می شود که مدیری مردستیز و نفوذناپذیر با هنرنمایی ویشکا آسایش دارد. کمدی فیلم، فاخر و دلنشین است و با نظر مثبت مردم و منتقدان مواجه شد. زوج عطاران-آسایش هم جذاب و ماندگار گردید.
-فروشنده؛ اصغر فرهادی(۱۳۹۵):
در دیگر اثر نامدار فرهادی نیز کاراکتر معلم دیده می شود؛ اما این بار در نقش محوری و قهرمان داستان. شهاب حسینی دبیر ادبیاتی را بازی می کند که بازیگر تئاتر هم هست. او وارد ماجرایی ناموسی و حیثیتی می شود. حسینی برای همین نقش، جایزه بهترین بازیگر جشنواره کن را تصاحب کرد.
-لِرد؛ محمد رسول اف(۱۳۹۶):
سودابه بیضایی، مدیر مدرسه، همسری دارد که به علت مسائل سیاسی بیکار است. به همین علت این خانواده با مشکلات متعددی رویارو می شود…
-بمب یک عاشقانه؛ پیمان معادی(۱۳۹۷):
یک فیلم شیرین و دلنشین که مخاطب را در حال و هوای دهه۶۰ می نشاند. پیمان معادی معلمی است که با همسر خود اختلافاتی پیدا کرده. نقش آفرینی سیامک انصاری هم به عنوان مدیر مدرسه، جذاب و دوست داشتنی از آب درآمده.
در سینمای غرب هم نمونه های مختلفی را می توان نام برد و درباره آن ها سخن گفت؛ اما از نظر نگارنده، درخشان ترین اثر سینمای جهان با موضوع معلم، فیلم dead poets society (انجمن شاعران مرده) است که با هنرنمایی فراموش نشدنی رابین ویلیامز در قامت معلمی ساختارشکن که ادبیات را با روش هایی جدید و عجیب تدریس می کند، هیچ گاه از ذهن ها نخواهد رفت؛ روش هایی که بر ذهن و زندگی دانش آموزان تاثیراتی عمیق می گذارد و آنان را در مسیری نو از زندگی قرار می دهد. این فیلم جزء ۲۵۰فیلم برتر جهان از نظر کاربران سایت IMDb است.
در سینمای هند هم باید به دو اثر درخشان اشاره کرد که قهرمانشان معلم است:
-ستاره های روی زمین(like stars on earth)(2007):
با بازی عامر/امیرخان که معلم کودکی مردودی و ضعیف می شود تا استعداد او را در هنر نقاشی آشکار کند. در این فیلم تحلیلی درست و تصویری کامل از نقش معلم در زندگی انسان می بینیم. نام «ستارههای روی زمین» هم در فهرست ۲۵۰فیلم برتر سایت IMDb دیده می شود.
بیشتر:
«کمپین نه به شهرزاد» می خواهد ضمن احقاق حق معلمان از حرمت هنرمندان دفاع کند/ این برخورد طیبانه است
-تاریکی(black)(2005):
داستان دختری کور و کر و لال که شخصیتی نابهنجار و تربیت ناپذیر دارد. معلم توانمندی به نام دبراج ساهای با هنرمندی آمیتاپ باچان، تدریس و تعلیمش را بر عهده می گیرد. این فیلم به هلن کلر تقدیم شده؛ زیرا بر اساس زندگی او و معلم بی نظیر، تاثیرگذار و فداکارش، خانم آن سالیوان، ساخته شده است.
خود هلن کلر می نویسد که زندگی واقعی او در یک روز از ماه مارس سال ۱۸۸۷ وقتی که تقریباً هفت ساله بود، با ورود معلمش به زندگی او آغاز شد. او از این روز به عنوان مهم ترین روزی که در زندگی به خاطر دارد، یاد می کند. آن سالیوان، همان معلم سخت کوش و فوق العاده بود که از مارس ۱۸۸۷ تا پایان عمر خود در اکتبر ۱۹۳۶، درکنار کلر ماند.
این شاهکار که به خوبی جایگاه یک معلم را در زندگی بشر نشان می دهد، در تجلیل از عشق، اراده، امید و گرامیداشت معلمی ساخته شده. حرکت از تاریکی جهل را به سوی روشنایی دانش روایت می کند و بیش از هرچیز، تجسم تصویری بیت حضرت مولاناست:
کوی نومیدی مرو؛ اومیدهاست
سوی تاریکی مرو؛ خورشیدهاست
و اما جمع بندی:
بنا بر آن چه گفته شد، میتوان «سیمای معلم در سینمای ایران و جهان» را با ویژگیهای زیر ترسیم کرد:
-غالباً شخصیتی پسندیده و چهره ای مثبت دارد.
-نماد طبقه ی فرهیخته و روشنفکر جامعه است.
-به دانش آموزان نگاهی خاص دارد و میتواند استعدادهای نهفته ی آنان را پیدا و شکوفا کند.
-گاهی می بینیم یک معلم رابطه عاطفی هم با دانش آموزش برقرار می سازد و فراتر از حرفه و وظیفه، «زندگی» خود را وقف آموختن او می کند.
-معلم لزوماً همسوی جامعه ی خویش نیست و در چارچوب های غلط نمی گنجد. اگر کژی و کاستی ببنید، با آن به ستیز برمی خیزد و با خرافات، بت های ذهنی، افکار کهنه و قوانین انعطاف ناپذیر مبارزه می کند.
-یکی از مهم ترین ارکانِ «عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی» معلم است. او در این راهِ پُرخون با سختیها و تلخی های بسیار رودررو خواهد شد و حتی گاه باید قلندروار، یکتنه در این مسیر گام بردارد؛ زیرا «تمامی کارهای بزرگ و اندیشههای والا آغازی ریشخندآمیز دارند» (آلبر کامو، افسانه سیزیف، ترجمه دکتر محمود سلطانیه، نشر جامی، ص۲۷)
* دبیر شهر نهاوند