برای جامعه سینما:زهرا عبدی/کمتر کسی را مانند «آنیس واردا» دیدهام که بتواند اینطور سرزنده و جوشان، پیری و زوال را به سخره بگیرد. زندگی را قلمدوشِ مرگ بنشاند و از نیروی مرگ، زندگی بیرون بکشد. این هنر بزرگ انسان است که بتواند از هر موقعیتی، انرژی آن را بیرون بکشد.به عکس سرزندهاش در مراسم برلیناله ۲۰۱۷ نگاه کنید.
او را مادر سینمای موج نوی فرانسه میدانند. در مراسم برلیناله نود سال سن دارد و بعد از این عکس چند روزی بیشتر زنده نیست. به طرز نگاهش نگاه کنید. همیشه طور خاصی به دنیا نگاه میکند. با چشمهایش به زندگی میگوید: «های زندگی! تو توی مشت منی.»این نگاه نامیراست و برای من امثال این زن یعنی قدرت زندگی.
وقتی آخرین فیلمش را ساخت، ۸۸ سال سن داشت. در آن مستند داستانی که خودش هم در آن حضور دارد، آنقدر زندگی ازش میتراود که میتوانی او را الههی رنگ و درنگِ زندگی بنامی.فیلم «چهرهها و مکانها» را ببینید تا بدانید وقتی از این زن حرف میزنم، از چه قامت و قیامتی از شور زندگی حرف میزنم.
فیلمِ آخرش را قاب به قاب میشود نفس کشید. موضوع فیلم مستندی دربارهی زنی است که دارد بیناییاش را از دست میدهد و با یک جوان که هر کاری کنی عینک دودیاش را برنمی دارد، همسفر میشود. فرانسه را روستا به روستا میرود و خانه به خانه زندگی را از قابها بیرون میکشد. عکسهایشان را با توجه به شخصیتهای روستا به صورت کلاژخلق میکند و در هر روستایی از خودش نقشی به جا میگذارد.
انگار گرد و خاک را از روی صورت زندگی پاک میکند و آن را مثل یک دسته گل شقایق وحشی تقدیمتان میکند. این فیلم را بگذارید روی طاقچه و نفس بکشید.
مگر میشود این فیلم را ببینی و پیمانهی شور و شعورت لبریز نشود؟ امکان ندارد فیلم را ببینی و از جایت بلند نشوی و با زندگی نرقصی..آلیس واردا یک تفاوت مهم با هنرمندان پابهسن گذشتهی دیگر دارد. یک اصطلاحی بین مخاطبان سینما هست:« فیلم یک کارگردان فرتوت» یعنی اثری که افتاده به «نق زدن». حتا غولهایی چون کوروساوا هم به آنجا رسیدند.
بزرگترین درسی که من از این زن گرفتم، زندگی تا آخرین لحظه بود. او در این عکس سرطان دارد. سخنرانیاش در برلیناله مراسم را به شور کشید. تفاوت مهم او با همسن های خود این است که فقط دود از کندهی او بلند نمیشود بلکه هم شعله دارد و همروشنایی و هم گرما. یعنی هر آنچه که ما زندگی می نامیمش.
در ایام قرنطینه، وقتی دیوارها ما را در برگرفتهاند، شما را به دیدن این فیلم دعوت میکنم. دیوارها را برمیدارد، میرقصاندمان و واردارمان میکند به زندگی احترام بگذاریم، تا آن آخرین شعلهاش، آخرین دقیقه اش.