مختص جامعه سینما:سیده زینب موسوی/در فیلم «جهان با من برقص »تنها چیزی که دیده نمی شود حس زندگی است فیلمی که سراسر بوی. فیلم بوی مرگ و خشونت می دهد.در پرداخت به جزییات و نشانه گذاری ها یا خیلی سر دستی و گل درشت کار کرده بود یا بقدری بی ارتباط بود که گنگ مینمود. در رویکرد کمدی اش به موقعیت جدی به مرگ موفق عمل می کند اما در ایجاد یک ساختار منسجم و شبکه ای از آدمها و اتفاقات دچار نقصان می شود .
وقایع و چارچوب روایی فیلم سر جای خودش سوار نیست و مشکلات علت و معلولی به چشم می آمد. این باعث میشود مخاطب فاصله اش را همیشه نسبت به اینکه با یک کار فانتزی-تخیلی روبرو هست حفظ کندو خیلی احساس نزدیکی نکند.از سویی دیگر فیلم به جز بعضی کاستیهای فیلمنامه از جمله اینکه خط سیر دقیق ندارد اما توانسته خیلی خوب همه شخصیت مختلف را به مخاطب معرفی کند و سیر تحولشان را نشان دهد.
جهان با من برقص روایت چند دوست قدیمی در مواجهه با رنج و اجتناب ناپذیرترین حقیقت زندگی، مرگ؛ آن هم در مناظری که مملو از زندگی ،طراوات و نشاط است . روایت جهان با من برقص، برگرفته از همین امروز ماست. برگرفته از معضلات امروز ما، عادات و رفتارهای ما، دغدغه ها و نگرانی هایمان بیننده امروز که راهی جز تمکین از وقایع ندارد.
فیلم سرشار از موقعیت های طنزی است که پس از معرفی شخصیت ها، در راستای مواجهه با یکی از حقایق تلخ زندگی بکار برده می شود. هربار که حقیقتی تلخ مانند اجتناب ناپذیری مرگ، یادآوری می شود.
فیلمساز در این فیلم پیام صلح می دهد. نه به جهان و نه به دیگر کشورها بلکه به نسل ها. به نسلی که نمی تواند با بی هویتی ارتباط بگیرد. این فیلم نشان می دهد این نسل صریح و بی پروا که صراحتش ادب را زیر سوال می برد هم نسلی سیاه یا سفید نیست. بلکه او هم نسلی خاکستری است که شاید حرف هایی برای گفتن داشته باشد و بتوان با او حرف زد. نگاهی به زندگی دارد که خیلی هم بی معنا نیست. در جستجوی شادی است.
این فیلم هم، ورای همه ی بافتهای فلسفی و رویدادهای شاهد امروزی، هرکدام از زندگیهای ادمی را از زوایای مناسب و باب دل نشان میدهد، کلمه ای که سه حرف هست و یک دنیا نوشته «مرگ» که در اینجا از زبان یک جهان و یک دنیای متفاوت و متغیر روایت می شود .پرداخت در بهترین حالت ممکن و از نگاه اقشاری امروزی و همرنگ در این سالهای سراسر درام.