جامعه سینما :فیلم « دندان مار » بازتاب شرایط مردم ایران پس از جنگ تحمیلی را به تصویر می کشد. فیلم، داستان مردی به نام « رضا » ست که مادر خود را از دست می دهد و به این علت که خانه بی مادر را نمی تواند تحمل کند، به مسافرخانه می رود و در آنجا با احمد آشنا می شود که از او در برابر افتادن در کارهای خلاف قانون، محافظت می کند. در آن مسافرخانه، گردنبند یادگار مادر و پلاک برادر رضا که شهید شده بود، به سرقت می رود. رضا به واسطه ی احمد با یکی از همشهری هایش با نام عبدل آشنا می شود. او گردنبند مادر را در گردن عبدل می بیند و در این آشنایی، پی به کارهای خلاف قانون عبدل می برد. در نهایت، رضا به کمک احمد به کاروانسرایی که عبدل مواد مصرفی مردم را در آن احتکار می کرد، می رود و در جریان درگیری با او، آنجا را به آتش می کشند.
پس از پایان جنگ، بافت اجتماعی و اقتصادی ایران برای همیشه دگرگون شد و بحث بازسازی مناطق جنگی در اولویت قرار گرفت. بیشتر جنگ زدگان و مهاجران پس از هشت سال دوری از آب و خاک، به خانه هایشان بازنگشتند. جمعیت تهران از مرز ده میلیون می گذشت و خرمشهر و آبادان رنگ گذشته را نمی دیدند. حاشیه نشینی در تهران و شهرهای بزرگ، معضل این شهرها شده بود و مشکلات اقتصادی و گرانی بر مردم فشار می آورد. از سوی دیگر، جامعه با افراد سودجویی مواجه بود که از شرایط نابسامان آن دوران در جهت منافع خود سوء استفاده می کردند.
«دندان مار » به درستی مشکلات اجتماعی پس از جنگ را نشان می دهد. برای اولین بار در یک فیلم ایرانی با تصاویری از کوپن ها و دفترچه های بسیج اقتصادی روبه رو می شویم. « دندان مار » یگانه فیلم درباره جنگ است که ما حتی صدای یک گلوله در آن نمی شنویم، اما انسان ها یکی پس از دیگری فرو می ریزند. « دندان مار » با جسارت به زاغه های اطراف تهران می رود. زاغه هایی که از مهاجران جنگی پرشده است. دخترانی که پدر و مادرانشان را در جنگ از دست داده اند و نیز کوپن فروشها، سیگارفروشها، بساطی ها، فروشندگان دلارهای تقلبی، کارگران افغانی و … که مجبورند در این زاغه ها زندگی کنند.
در این فیلم تهران در زاغه های زیر دکل های برق، خانه های محقر، کالاهای قاچاق، دستفروشی، بازارسیاه و بیکاری خلاصه شده بود. هر بار دوربین به چهره ی شخصیت ها نزدیک می شد، فشار محیط بیرونی را بر آنها می دیدیم و درمی یافتیم که هیچ کدام به شهر تعلق ندارند. سرگردانی دختر جنوبی به امید یافتن سرپناه و دویدن های پسر نوجوان برای به دست آوردن لقمه ای نان، زندگی آرام در پایتخت را به شکل کابوس نشان می داد.
کیمیایی در این فیلم به درستی مهمترین مشکلات جامعه دوران پس از جنگ را به تصویر کشیده است. سوء استفاده عده ای که از شرایط نابسامان ایران در خلال جنگ و پس از آن، در جهت منافع خود بهره برداری کرده اند، در شخصیت « عبدل »، که یک محتکر است، تصویر شد.همچنین، شرایط نابسامان اقتصادی در اشتغال کاذب شخصیت های فیلم رابه تصویر کشیده می شود. تطابق میان معضلات جامعه ی روزگار پس از جنگ و فیلم دندان مار مسعود کیمیایی نشان می دهد که او در مقام هنرمندی که از متن جامعه برخاسته است، نقش رسانه ای سینما را به خوبی درک کرده است و خود را متعهد به انعکاس واقعیت جامعه می داند.
گسترش جمعیت ،وضعیت اشتغال ،نداشتن سطح تولیدی مناسب کالاها ،افزایش قیمت ها؛قاچاق مواد مخدر و اعتیاد وادامه رشد سرطانی شهرهای بزرگ مثل تهران و مشکلات انبوه جنگ زدگان به گونه ای غیر مستقیم در فیلم بازنمایی شده است.
« سلطان » درباره تناقض بین ارزش های اصیل و مدرن زیستن است
کیمیایی در فیلم « سلطان » به طور مستقیم به سراغ چهره ی جدید شهر تهران می رود. سلطان با موتورش اتوبان ها را طی می کند. برج ها و ساختمان های بلند همیشه در فیلم حضور دارند. او « دوربین سیال خود را از مارپیچ کلان شهر خاکستری عبور می دهد تا هویت در حال اضمحلال نسلی را در گوشه ی متروک بازارچه ی جنوب شهر به تصویر بکشد، هویتی رنگ باخته که ملتهب از اعاده حیثیت است، سلطان جوانی عاطفی و پرشور و حال است که از انتقام مرگ یا شهادت ناحقی می سوزد یا در خلوت غریبانه خود به ریشه ی خشکیده ی صمیمیت مأوای پدری ضجه می زند که امروز جاده ای ماشین رو شده است » ( قوکاسیان). « سلطان » از افرادی صحبت کرد که در این ساخت و سازها زندگیشان از هم پاشید. افرادی که مالک خانه هایی بودند که بعضاً مشخصاتی مانند خانه ی پدری سلطان داشتند و برای همیشه مالکیت خود را از دست داده اند و تبدیل به مستأجرانی شدند که سیاست های دولت آن روز، آنها را قربانیان رفاه نسل آینده تلقی می کرد.
فیلم « سلطان » کیمیایی ملودرامی در بستر شرایط اجتماعی- سیاسی زمان ساخت فیلم است. در این فیلم، بزرگ خاندان « باهری » در یک بخشش بزرگوارانه، پانصدمتر از زمین خانه ی قدیمی و بزرگ خود را به پدر « مریم » می بخشد که سرایدار خانه است. سند این قسمت از ملک را سلطان به سرقت می برد. از طرف دیگر خانواده ی باهری در پی پیدا شدن خریداری که قصد برج سازی دارد حاضرند ملک اجدادی خود را بفروشند. اما مریم که اکنون جزو مالکان این زمین است حاضر به معامله نیست. مریم در پی یافتن سند ملک خود به دنبال سلطان می رود تا سند را از وی بگیرد. مریم طی فراز و فرودهایی سند را از سلطان می گیرد در حالی که خانواده ی باهری از این مطلب اطلاعی ندارند و « کرم »، یکی از دوستان سلطان را برای گرفتن سند نزد او می فرستند. در نهایت، سلطان با استفاده از نارنجک دست سازی از دوران انقلاب، خود و کرم را به کشتن می دهد.
سلطان در سکانس از فیلم می گوید: «خونه مون …اینجا بود… اینجا پنج تا اتاق … دو تا باغچه و یه حوض بود … قد خونه شما نبود … اما بود …از خونه ات مواظبت کن .. خونه ها خراب میشن … جاش بهتر ساخته می شه، اما با پول بیشتر … کی پول بیشتر پیش ما بوده؟ دنیا اینجوری بزرگ میشه»
برای نمونه غلامعباس توسلی در « نقد عملکرد دوران سازندگی » به تمرکز سیاسی در دوره ی سازندگی و تلاش دولت برای افزایش خصوصی سازی در آن دوره اشاره کرده است و آن را عامل ایجاد فاصله ی طبقاتی می داند، به گفته ی او، خط فقر به تدریج از متوسط جامعه به سمت بالا حرکت کرد و اقشار جدیدی به اقشار آسیب پذیر جامعه اضافه شدند. او با اشاره به متزلزل شدن ارزش ها در جامعه می گوید: « در دوران سازندگی با افزایش فاصله میان فقیر و غنی، تقابل میان سنت و مدرنیسم و کمرنگ شدن ارزش های سنتی در برابر ارزش های مدرن مواجه هستیم »
« سلطان »، فیلمی درباره تناقض است؛ تناقض های دنیایی که بین حفظ سنت ها و ارزش های اصیل و وسوسه مدرن زیستن و امروزی بودن، بروز پیدا کرد. « سلطان »، فیلمی درباره ی تناقض است؛ تناقض های دنیایی که بین حفظ سنت ها و ارزش های اصیل و وسوسه ی مدرن زیستن و امروزی بودن، بروز پیدا کرد. « سلطان » از فرهنگی صحبت می کرد که دیگر داشت منسوخ می شد. هر چند مهمترین دستمایه ی فیلم، ساخت و سازهای بی رویه، به طور مستقیم اصلی ترین دغدغه ی مردم در آن دوره زمانی نبوده است، ولی بدون تردید شدت یافتن فاصله ی میان فقیر و غنی و مردمانی که مالکیت خود را با استیجار دائمی مبادله می کردند، مهمترین موضوع زمانه محسوب می شد. « سلطان » تصویرگر جامعه ای است که ارزش های سنتی در آن رنگ می بازند و جای خود را به ارزش های مدرن می دهند؛ تغییری که روند جدید شهرسازی در آن بسیار تأثیرگذار است. « سلطان » تصویری از اعتراض مردم به دولتی بود که اکثریت آنها را نادیده می گرفت؛ تبلور این اعتراض یک سال بعد سیدمحمد خاتمی را رییس جمهور ایران کرد.
به نقل از مقاله : راودراد/یاراحمدی/ فرشاد/ تقی زادگان