اما در این میان ژانر تاریخی مذهبی به خصوص دوران پرسرگذشت و دراماتیکی مانند تاریخ اسلام که پر از قصه های عجیب و غریب و جذاب برای خلق آثار سینمایی است، برای بسیاری از سینماگران ایرانی صرفا محل بحث و اظهار نظر (نه اقدام عملی برای ساخت فیلمهای مهم) بوده است. شاید عده ای معتقد باشند سانسور و ممیزی دست سینماگران را برای خلق قصه های جذاب در تاریخ اسلام بسته است اما به نظر می رسد اتکا به این مطلب (که تا حدی پذیرفته است) فقط جمله ای در جهت توجیه ناکامی چند دهه ای سینمای ایران برای رفتن به سراغ این نوع سینما باشد.
اگر بخواهیم آثار موفق تلویزیونی مانند امام علی (ع) و مختارنامه را در کنار فیلم هایی چون روز واقعه، محمد رسول الله(ص) و رستاخیز قرار دهیم به سختی می توان به نام های دیگری اشاره کرد که تلاش کرده است با رعایت استانداردها و فُرم مطلوب هنری و در عین حال ارائه اثری جذاب به تصویری ماندگار در ذهن مخاطب علاقه مند تبدیل شده باشد.
به نظر می رسد برای اینکه بدانیم چرا سینمای ایران در تمام این سالها به سراغ تاریخ پرقصه و دراماتیک اسلام نرفته است باید به گزینه های دیگری فراتر از ممیزی و محدودیت هایی چون بودجه پرداخت. این دو نکته شاید در نگاه نخست مهم به نظر رسند اما باید دانست قبل از هر چیز باید مواد اولیه درست و کاملی برای خلق یک اثر هنری داشته باشیم. شاید باید این اعتراف را به زبان آورد که سینمای ایران “توانمندی” لازم را برای پرداختن به موضوع های “حساس” این چنینی ندارد؛ عدم توانمندی نه از آن جهت که کمبود ابزار و امکانات را شامل شود و حساس نه از آن جهت که نتوان به سوژه های ملتهب نزدیک شد؛ بلکه در این بخش بیشتر به مواردی اشاره می شود که به مواد اولیه تولید اثر هنری بر می گردد. سینماگران ایرانی جز تعداد انگشت شماری جسارت و شاید توان نزدیک شدن به تولید اثری مهم، اثرگذار و بزرگ را در این نوع سینما ندارند.
تاریخ اسلام مانند تاریخ پررمز و راز ایران و هر تمدن دیگری پر از قصه ها و روایت های جذاب و اثرگذار است و می تواند برای تولید ده ها فیلم سینمایی مورد استفاده نویسندگان و سینماگران قرار گیرد اما گویا بسیاری از سینماگران ایرانی ترجیح می دهند چنین ریسک بزرگی نکنند و با تصور تولید اثر متوسط، بی خیال نبرد در این کارزار می شوند. فیلمساز با خودش فکر می کند اگر موفق نشود اثر مورد انتظار خود و همگان را خلق کند با ناکامی بزرگی مواجه خواهد شد و فقط بودجه ای عظیم به همراه سوژه ای جذاب تلف شده است و دراین میان مخاطب بیش از پیش به این نوع سینما بدبین می شود و آن را به چشم یک سینمای دولتی رانتی که نگرانی بابت واکنش ها و استقبال مخاطب هنگام اکران ندارد، می بیند.
اما هستند سینماگرانی مانند میرباقری که با جسارت تمام و خستگی ناپذیرتر از گذشته دست به نگارش و خلق آثاری مانند مختارنامه می زنند که هر قسمت از آن معادل یک فیلم سینمایی، ذوق هنری در درون خود دارد و حاکی از تلاش های یک گروه خلاق و حرفه ای است.تردید نکنید اگر سینماگری مدعی شود می تواند فیلمی اثرگذار و قوی در مورد یکی از قصه های تاریخی بسازد دیر یا زود تهیه کنندگانی هستند که به سراغش بروند و هزینه های حتی کلان اثر او را تامین کنند، به شرط آنکه لافی نزده باشد و فیلمسازِ مدعی، سوژه و سرمایه را با هم حیف و میل نکند.
سینمای ایران مشکلات متعددی دارد، از ممیزی های مبهم و محدودیت های مالی بگیرید تا کمبود سالن های سینما و ریسک بالای تولید در بستری که بخش خصوصی امنیت اقتصادی کافی ندارد؛ اما در این میان از همه مهمتر نبود خلاقیت و جسارت برای تنوع بخشی به سبد تولیدات سینمای ایران است. قصه های تاریخی مذهبی چون قصه های تاریخ اسلام نیز در این بین یکی از آن بخش هایی است که پس از چند دهه مغفول مانده است. سینمای ایران بیشتر از “پول” به “توانمندی و جسارت” برای ساخت فیلمهای سخت و تنوع بخشی به تولید آثار در ژانرهای مختلف مانند تاریخی حماسی نیاز دارد.