فیلمهایی چون «فسیل» و «زودپز» که با استقبال زیاد مواجه شدند نیز، نمونههای بارز این موج هستند. در فیلم «فسیل»، گروهی از شخصیتها در فضایی بازسازیشده از دهههای گذشته، با زبان، لباس و موسیقی آن دوران به تصویر کشیده میشوند. مخاطب در عین خنده، دلتنگ فضایی میشود که شاید هرگز در آن زندگی نکرده، اما از طریق روایتها، عکسها یا داستانهای خانوادگی در ذهناش حک شده است. «زودپز» نیز با تکیه بر طراحی صحنه و فضاسازی نوستالژیک، تصویری از گذشتهای خلق میکند که در عین سادهبودن، مملو از حسرتها و خاطرههایی است که دیگر امکان تجربه ندارند.
اینجاست که تحلیل فرهنگی «اسوتلانا بویم»، نظریهپرداز برجسته، درخشان میشود. او سریع و قاطع هشدار میداد که چنین حسرتی، برخلاف ظاهر احساساتیاش، برآمده از همان ایده ترقی و پیشرفت است. به تعبیر او، نوستالژی روی دیگر سکه رهایی در دوره بلوغ مدنی ماست؛ شکلی از باور امیدوارانه به نوعی رهایی از قیدوبند لحظه اکنون. آنچه در ظاهر بازگشت به گذشته است، درواقع نوعی پافشاری است بر این آرمان که آینده میتواند بهتر از اکنون باشد.
این بازگشت به گذشته گاه با مفاهیمی همچون «نوستالژی معمارانه» همراه میشود؛ جایی که در طراحی ساختمانها یا بازسازی خانهها، ردپای آجرهای قدیمی، پنجرههای چوبی و حوضهای فیروزهای دیده میشود. در طراحی رستورانها و کافهها نیز، استفاده از المانهای دهههای گذشته – از رادیوهای قدیمی گرفته تا پوستر فیلمهای کلاسیک – امری رایج شده است.
حتی در سبک زندگی نیز میتوان نمودهای این گرایش را یافت؛ رژیم غذایی پارینهسنگی (Paleo Diet) که تلاشی است برای بازگشت به الگوهای غذایی انسانهای اولیه، نشانهای دیگر از همین تب نوستالژیک است: گویی گذشته تنها پناهی است که هنوز اصالت و امنیت دارد. نکته قابلتأمل در مد نوستالژیک این است که برخلاف نوستالژیهای سنتی که عموماً فردی و احساسی بودند، شکل امروزی آن بهشدت مادی و فرهنگی شده است؛ چیزی که میتوان آن را نوستالژی مصرفی نامید. حتی اصطلاح «صنایع دستی دیجیتال» که برخی پژوهشگران به کار میبرند، گویای همین تضاد جالب است؛ ترکیب سنت و تکنولوژی، گذشته و حال، دستساز و دیجیتال.
مد نوستالژیک فقط درباره بازسازی گذشته نیست، بلکه تلاشی برای بازآفرینی آیندهای است که بتوان آن را تصور و در آن احساس امنیت کرد. شاید به همین دلیل است که نسلهای جدید – که حتی تجربه مستقیم از آن دوران ندارند – نیز به این موج گرایش پیدا کردهاند. آنها نهتنها میخواهند آیندهشان را از آشوبهای امروز پس بگیرند، بلکه میخواهند آن را مثل آن قدیمها بسازند؛ آیندهای که شبیه تصور گذشتگان از آینده باشد، با ماشینهای پرنده اما با روابط انسانیتر.
درنهایت باید گفت؛ مد نوستالژی بیش از آنکه صرفاً یک «مد» باشد، بیانگر نوعی بحران فرهنگی و روانی است؛ پاسخی به سرعت، فراموشی و بیهویتی. شاید ما با وسواس به گذشته نگاه میکنیم چون حال را تاب نمیآوریم و آینده را نمیشناسیم. و چه پناهی امنتر از خاطرات، حتی اگر ساختگی باشند.
محسن سلیمانی فاخر |هم میهن