مختص جامعه سینما:حمید رزاقی*/شکلگیری و توسعه علم و تکنولوژی در معنای مدرن آن فرآیندی است که از قرن شانزدهم و هفدهم میلادی به این سو در جهان غرب به وقوع پیوست و با ضرب آهنگی شتابان در عصر روشنگری منجر به انقلاب صنعتی شد و هم چنان در زمانه ما با پویایی به حیات خود ادامه می دهد.
علم، کوششی منظم و سازمان یافته است که با پیدایش و گسترش خود، سه هدف اصلی را دنبال می کند. نخست توصیف پذیری ویژگیها و کشف علل و اسباب حدوث پدیده ها، دوم کشف روابط میان پدیده ها و سوم شناخت شیوع و گسترش پدیده ها.
علم با این سه هدف، شناخت جهان هستی (طبیعت)، پیش بینی پذیری وقوع رخداد ها و کنترل پذیری وقایع را پیگیری میکند و با دستاورد ها، اختراعات و فن آوری ها و نوآوری های منبعث از خود توانسته است با کاربردی شدن و کارایی، احاطه بر طبیعت را عملی ساخته و در خدمت پیشرفت و بهبود زندگی بشر قرار گیرد.
این کوشش منظم و منسجم، بنیانی تجربی و تعقلی دارد. به بیان دیگر بر مشاهده، آزمون، استنتاج تجربی، نظریه پردازی، نظریه آزمایی و (استقراء و قیاس) استوار است. از یک منظر موضوع علم، طبیعت و پدیده های طبیعی است، روش کسب آن تجربی و تعقلی است، زبان بیانش گزارهای اخباری است و قالب نظری اش قانونمندی های علمی است.
انسان اروپایی به تدریج با بینش و روش علمی به این دیدگاه رسید که قادر به کشف مجهولات جهان هستی و دخل و تصرف پدیده ها است. فرآیند علم و علمی شدن با پیدایش و گسترش روند نوزایی فکری و فرهنگی در اروپا همراه بوده است. در این فرآیند تاریخی انسان رابطۀ با خودش را تغییر داد و جهان بینی فلسفی و طبیعی پیدا کرد.
این امر از طریق شناخت روابط حاکم بر طبیعت و بهرهگیری از قانون مندی های آن عملی شد که متعاقب دوره نوزایی در عصر روشنگری پدیدار گشت. در عصر روشنگری، متناسب با رشد نیروهای مولد، اتکا به علم و شناخت پذیری جهان هستی، خِرَدگرایی، آزادگی و فعال پذیری ریشه دواند و موجب پیدایش و توسعۀ علومی چون فیزیک، شیمی و زیست شناسی گردید که زمینه را برای پیدایی علوم انسانی جدید فراهم کرد.
به دنبال پیشرفت علوم جدید، تکنولوژی در سطحی نوین متحول شد و موجبات انقلاب صنعتی در اروپا را مهیا کرد. به طوری که کارِ با دست و ابزارهای ابتدایی به کارِ با ماشین و تجهیزات صنعتی مدرن تبدیل شد که در خدمت انسان و جامعه جدید قرار گرفت. نظام مکتب خانه ای و استاد و شاگردی جایش را به مدارس و دانشگاه های نوین با شکل و محتوای آموزشی جدید داد. دانش اندوزی از انحصار خواص خارج گشت و جنبه عمومی و همگانی پیدا کرد.
در نهایت انسان تقدیر طلب تبدیل به انسانی شد که قادر گشت با علم و خِرَد خویش، جهان طبیعت و جامعه را تغییر دهد و با توانمندی و مهارت های فزاینده بر جهان و طبیعت پیرامونش تسلط یابد.
درست در زمانه ای که اروپا از عصر قرون وسطی فاصله می گرفت و راه علم میگشود؛ پادشاهان سلسله صفوی بر سرزمین ایران فرمان می راندند.
این سلسله اولین امپراطوری بود که توانست پس از قریب ۹ قرن پس از انقراض ساسانیان فرمانروایی متمرکزی را بر فلات ایران حاکم کند و با برگزیدن عامل یکپارچه سازِ مذهب شیعه موجبات همبستگی و انسجام ایرانیان در مقابل امپراطوری عثمانی را فراهم آوَرَد. بنیانگذار دودمان پادشاهی صفوی شاه اسماعیل اول است که در سال ۱۵۰۱ میلادی (۸۸۰ هجری خورشیدی) در تبریز تاجگذاری کرد و آخرین پادشاه آن شاه سلطان حسین است که در سال ۱۷۲۲ میلادی (۱۱۰۱ هجری خورشیدی) از قبایل افغان شکست خورد و در نتیجه سلسله صفویان سقوط کرد.
دو قرن و اندی سال حکومت صفویه مصادف با زمانی است که مهم ترین تحولات عظیم ذهنی و عینی در اروپا به وقوع پیوست. عهد ایران صفوی همزمان با دورانی است که تغییرات فرهنگی و فکری عمیق و گسترده ای به لحاظ شکوفایی و تحقق بینش و روش فلسفی و علمی «تجربی و تعقلی» در اروپا جریان داشت.
نیروها و طبقات اجتماعی نوینی در اروپا در حال سر بر آوردن بود. بورژوازی آرام آرام قدرت اقتصادی و اجتماعی را در شهرهای اروپایی به دست می آورد.
اروپائیان با توسعه فزاینده عناصری چون دریانوردی، کشف سرزمین های جدید و رقابت، در پی کسب تجارت و سود به اقصی نقاط جهان راه می بردند و هر دم بر ثروت و در پی آن بر سرمایه خود می افزودند.
در اروپایِ هم عصر صفوی به تدریج فرد و فردیت و انسان خود بنیاد و مستقل که مالک کار و ثروت و سرمایه و اندیشه خود بود، ظهور پیدا کرد و شیوه و سبک زندگی خویش را برگزید. در اروپای آن زمان اخلاق پروتستانی، روح سرمایهداری گشت که سهمی به سزا در توسعه و پیشرفت غرب داشت.
هم زمانی عصر صفوی با اروپای قرون ۱۶ و ۱۷ که در تار و پودش فرآیندهای عظیم عینی و ذهنی در جریان بوده است؛ دو سطح پرسش را به ذهن متبادر میکند. سطح اول، سطح توصیفی است، این که در ایران دوره صفوی وضعیت علم و معرفت علمی چگونه بوده است؟
آیا در ایران عصر صفوی خِرَد جدید و علوم «تجربی و تعقلی» نضج گرفته بود؟ آیا شناخت پذیری هستی و دخل و تصرف بر طبیعت، فرا راه قرار گرفته بود؟ به بیان دیگر آیا در عصر صفوی، علم و معرفت علمی دغدغه ایرانِ آن زمانه بود ؟ سطح دوم پرسش، سطح تبیینی مسئله است.
این که چه حوادث و چه علل و ساز وکارهای ذهنی و عینی، وضعیت علم و معرفت علمی را در عهد صفویه رقم زده بود؟ به بیان دیگر وضعیت علم در عصر صفوی ریشه در کدام شرایط ذهنی و عینی داشته است؟
این مطالعه، سه گام را برای یافتن پاسخ به دو سطح پرسش های فوق هدف مطالعه خود قرار داده است. در گام اول ویژگی های وضعیت علم و دانش علمی در آن دوره مورد کنکاش قرار میگیرد و توصیف می شود.
در گام دوم به اهم شرایط ذهنی، فکری و فرهنگی ناظر بر وضعیت علم در عصر صفوی پرداخته می شود؛ تا به استنباط علل ذهنی ناظر بر وضعیت علم در آن دوره برآید. در گام سوم شرایط عینی آن دوره از تاریخ ایران بررسی می شود، تا به استنباط علل عینی ناظر بر موضوع دست یابد.
توصیف و تبیین وضعیت علم و دانش علمی در عصر صفوی از دو جنبه اهمیت و ضرورت دارد. اول آن که این دوره به لحاظ فکری، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نقطه عطفی در تاریخ اروپا به شمار میرود. عصر صفوی مقارن با دوره ای است که اروپای قرن ۱۶ و ۱۷ پا به عصر روشنگری و عقل تجربی گذاشته بود، لذا شناسایی شرایط ذهنی و عینی حاکم بر آن دوره از تاریخ ایران برای ما که در وضعیت کنونی در پی پیشرفت و توسعه جامعه ایرانی هستیم؛ بسیار سودمند، آموزنده و رهگشا خواهد بود.
دوم آن که با شناخت شرایط علّیِ ذهنی و عینیِ دخیل بر وضعیت علم در عصر صفوی می توان به صحت و سقم و نقاط قوت و ضعف این دست از شناخت ها رهنمون شد؛ تا بدین طریق با درس آموزی از تاریخ گذشته، بتوان در شرایط فعلی جامعه ایران با آگاهی و دانش و مدبرانه موانع عمده توسعه اجتماعی- انسانی را به طور اعم و موانع توسعه علمی را به طور اخص از سر راه برداشت و با چشم باز اسباب و زمینه های ذهنی و عینیَ پیشرفت علمی را در جامعه ایران گشود.
* دکتری جامعه شناسی
متن کامل این مقاله را در فایل زیر مطالعه کنید.
مطالعه-وضعیت-علم-در-عصر-صفوی