جامعه سینما :مجتبا حدیدی/کهنترین شکل مواجهه با مرگ اسطورهپردازی و بهشت و جهنم است. تلاش بشر برای کنار آمدن با پایان زندگی تا ابد، پایانناپذیر است. فلسفه و هنر و ادبیات اهرمهایی هستند که بشر با آنها سعی میکند نسبت خود با مرگ را نشان دهد.
هنر به عنوان یک اهرم فرهنگی در این راستا از اهمیت بسیار برخوردار است، زیرا با هنر نمیتوان مرگ را توضیح داد و توجیه کرد و تنها میتوان اشکال آن را نشان داد. مفاهیم رمزآلود در رابطه با مرگ چه در هنر چه در فلسفه رمزآلود باقی میمانند.
تمام اینها از فرهنگ نشأت میگیرد. فرهنگ چیست؟ داریوش آشوری پاسخ میدهد که «فرهنگ از مرگ و زندگی قویتر است.» فرهنگ باعث میشود که انسان در قحطی از خوردن هر نوع گوشتی امساک کند و جان بدهد.
همان انسان برمبنای فرهنگ میتواند گلولهای در شقیقه دیگری بکارد تنها به جرم اینکه هماندیش او نبوده است. بله تمام اینها از فرهنگ نشأت میگیرد. اکنون با ترسیم فرهنگ (عنصر قویتر از مرگ و زندگی) که زایشگر هنر و فلسفه نیز هست به کنکاش مرگ در فیلم مادر میپردازیم، چراکه هنر هفتم کاملترین وسیله برای تبادل و نشان دادن امر فرهنگ است.
پس در این مقاله مرگ (به عنوان محک جاودانی و توضیح ناپذیرترین و خلل ناپذیرترین سوال بشر) به فرهنگ (که قویتر از مرگ و زندگی است) برخورد میکند پس باید در کاملترین ظرف فرهنگی یعنی هنر هفتم این اصابت رخ دهد.
پذیرش مردگی
نحوه برخورد با مرگ در فیلم «دیگران» با بازی نیکول کیدمن را همه دیدهایم. آن فیلم نحوه زیستن در کنار مردگان و پذیرش مردگی است. بیخبری صرف از مرگ فیلم را فلسفی میکند و کمی اضطراب زوایای پنهانیتری را برای مخاطب رو میکند.
اما در فیلم مادر ساخته علی حاتمی مرگ را به عنوان سابژکتیو وحشت شناسایی نمیکنیم. نحوه زیست و پذیرش مرگ در حین حیات و کیفیت اخلاق را شاهد هستیم. مادر به عنوان اسطورهای نامیرا خود را تحمیل نمیکند بلکه در قامت «مادرشاهی»{=زیربنای ملّیت در ایران باستان} پا به منزل میگذارد و خانه نو میشود.
فرهنگ در مشرق زمین دیگر نگهبانی از خاکستر مردگان نیست، اما در اروپا نگهبانی از قوای تحلیل رفته پیران هنوز اخلاق مدرن محسوب میشود. فیلم مادر بین این دو اتفاق میافتد. بعد سومی به نام ناتوانی ابدی بشر و جدال لایزال انسانها با یکدیگر نشان داده میشود.
قانونی نانوشته همیشه کسانی را که در آستانه مرگ هستند از زندگان جدا میکند. چه امری میتواند باعث این پیوند شود ؟ آیا اگر هنر را فقط برای افراد شکم سیر و بورژوا بدانیم که با تکیه بر سرمایه مادی میخواهند به خریدار هنر نیز بپردازند تا غریزه زیباییشناسیشان نیز ارضا شده باشد پس خیلی بدبینانه به افق خیره شدهایم.
علی حاتمی با ساختن فیلم مادر میکوشد که بگوید اگر جهان را یک نظام اخلاقی بدانیم و اخلاق را بخشی از عقل منظور کنیم رخ دادن مرگ همانطور که هر لحظه در حال شدن است به همان اندازه نیز وجود خارجی ندارد.
رخدادگی مرگ معنای واقعی خود را در این فیلم از دست میدهد و خودِ مردن است که بیمعنا میشود. این میزان انزواست که فرد را از دیگران جدا میکند و شخصیت مادر در این فیلم از این قاعده مستثناست.
اگزیستانسیالیسم پاسخی است به غیرممکنها
نظام اخلاق در نقدهای تاریخی متهم است به اینکه ابداع ضعفاست و در برابر آن زورمندان قانون را به وجود آوردهاند. اما مگر غیر از این است که ما دیگر در عصر مدرن علاقهمند به مرگ گلادیاتورها نیستیم و تمایل به تماشای فوتبال داریم؟
این نشاندهنده این است که یک بخش استعلایی و اخلاقگرا در انسان نهادینه شده که خود را از توحش به دور میداند و سعی میکند که با انس و لبخند و پایمردی اینگونه نقدهای تاریخی را به عقب براند، چراکه وجود گرایی (اگزیستانسیالیسم) پاسخی است به غیرممکنها و نیازهای اصلی فرد.
مرگ در فیلم مادر متعلق به زندگان است. نزد فرزندان یک مساله به نام مرگ مادر وجود دارد اما برای مادر این سوال نیست. برای فرزندان خود عنصر مرگ به اندازه مرگ مادر اهمیت ندارد و باز هم برای مادر شادخواری و زندگی در سایه همزیستی مسالمتآمیز اهمیت بیشتری دارد. تدبیر، دوراندیشی و جلوگیری از خطر نابودی فرزندان اتفاقا مساله اصلی برای مادر است.
مادر سعی میکند آنان را از مرگ (روزمرّگی) که در آن افتادهاند خلاص کند و به آنها بقبولاند که جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است. مادر قادر است با آرامش به مرگ خود خیره شود اما دیگران واهمه از اشارات او دارند و قادر به مقابله با آن نیستند با مرگ در فیلم مادر میتوان مدرنیستی برخورد کرد، چراکه یکی از شیوههای معمول مدرنیستها برای تحملپذیر کردن مرگ بازگشت به کودکی است.
به تصور درآوردن خویش و پیشگیری از هراس را در بازی کودکان خواهر و برادر شاهدیم. این کمرنگسازی به واسطه بازی اجازه میدهد که مخاطب نیز مرگ را مبالغهآمیز نبیند.
خوارشماری، ریشخند، خشونت، ترس از مجازات پس از مرگ، نگرانی از بابت رستگاری ویژگیهای مرگ در قرون وسطا بود، اما در مدرنیسم توصیفی روشن و زنده از مقطع مرگ ارایه میدهند که در این فیلم میبینیم.
مرگ برای مادر فضای تهی و تاریکی است که باید با نوری که انسان در زندگی تولید میکند روشن شود. این فقط یک جنبه از گسترش فرهنگ (که از مرگ و زندگی قویتر است) نزد علی حاتمی است که در ظرف هنر هفتم ریخته است.
اگرچه پایه در این فیلم ماندگار سنت است و هفت پرسوناژ اصلی فیلم را حتا میتوان با هفت مرحله عرفان عطار از طلب تا فنا مقایسه کرد؛ اما نمیتوان محوریت مدرنیسم را در آثار این کارگردان نادیده گرفت. همانطور که میتوان در آثار مولانا و عطار شاخصههای مدرنیستی را یافت.
از:اعتماد