مختص جامعه سینما: کریم جوانشیر| دیوار چهارم (Fourth Wall) مفهومی است که از تئاتر کلاسیک اروپا ریشه گرفته و به دیوار نامرئی میان بازیگران و تماشاگران اشاره دارد. این اصطلاح، فضای اجرا را به عنوان یک جهان خودکفا در نظر میگیرد که در آن بازیگران بدون توجه به حضور تماشاگران، نقش خود را ایفا میکنند. شکستن دیوار چهارم به معنای نادیده گرفتن این مرز خیالی است؛ مثلن وقتی بازیگر مستقیم با تماشاگر صحبت میکند یا به حضور او آگاه است. این تکنیک، رابطه ی مخاطب با اثر هنری را از حالت انفعالی به حالت تعاملی تبدیل میکند.
🔸 اهمیت دیوار چهارم در تئاتر
۱. تئاتر کلاسیک و حفظ دیوار چهارم:
در تئاتر رئالیستی (مثل آثار چخوف)، حفظ دیوار چهارم به مخاطب اجازه میدهد خود را به عنوان ناظری پنهان ببیند و در دنیای نمایش غرق شود. این فاصله، احساس واقعگرایی را تقویت میکند. مثال: در نمایشهای آرتور میلر، شخصیتها هرگز مستقیم به تماشاگر نگاه نمیکنند تا حس واقعیت روانی حفظ شود.
۲. شکستن دیوار چهارم در تئاتر مدرن:
تئاتر حماسی برتولت برشت: برشت با شکستن دیوار چهارم، مخاطب را از همذاتپنداری عاطفی خارج میکرد و او را به تفکر انتقادی وامیداشت. مثلن در نمایش«ننه دلاور»، بازیگران گاه با تماشاگران درباره پیام سیاسی اثر گفتگو میکنند.
تئاتر تعاملی: در اجراهای مدرن(مثل آثار گروه «Punchdrunk»)، تماشاگران به بخشی از صحنه تبدیل میشوند و دیوار چهارم به کلی فرو میریزد.
۳. تئاتر ایران:
در نمایشهای سنتی مانند «تعزیه»، دیوار چهارم اساسن وجود ندارد، زیرا مخاطبان بخشی از آیین مذهبی هستند و واکنشهای کلامی (مثل ناله یا ذکر) دارند. در تئاتر معاصر ایران، برخی کارگردانان (مانند بهرام بیضایی) از شکستن دیوار چهارم برای بیان مفاهیم نمادین یا انتقادی استفاده میکنند.
🔹اهمیت دیوار چهارم در سینما
۱. سینمای کلاسیک و حفظ فاصله:
در سینمای هالیوود کلاسیک، دوربین به ندرت مستقیم به چشمان تماشاگر خیره میشود. این قاعده، حس واقعیت سینمایی را تقویت میکند. مثال: در فیلمهای هیچکاک، تماشاگر به عنوان «ناظر پنهان» درگیر کشف رمز و رازها میشود.
۲. شکستن دیوار چهارم در سینمای مدرن:
سینمای فرانسوا تروفو: در فیلم «۴۰۰ ضربه» (۱۹۵۹)، نگاه مستقیم آنتوان دوازنل به دوربین، حس همدردی تماشاگر را برمیانگیزد.
سینمای متا (فراسینما): فیلمهایی مانند «ددپول» (۲۰۱۶) با شکستن مکرر دیوار چهارم، تماشاگر را به بازیگر داستان تبدیل میکنند.
۳. سینمای ایران:
در فیلم «جدایی نادر از سیمین» (اصغر فرهادی)، دیالوگهای غیرمستقیم و نگاههای معنادار به دوربین، گویی دیوار چهارم را میشکند تا تماشاگر را به قضاوت فرابخواند.
در آثار کیارستمی (مثل «طعم گیلاس»)، استفاده از پایانهای باز و نگاه به دوربین، مخاطب را به تأمل فلسفی وامیدارد.
نقش تماشاگر در رابطه با دیوار چهارم
تعامل فعالانه: شکستن دیوار چهارم، تماشاگر را از «مصرفکننده منفعل» به «شریک فعال» تبدیل میکند.
بازسازی واقعیت: در سینمای مستند (مثل آثار مایکل مور)، نگاه به دوربین، مرز بین واقعیت و نمایش را محو میکند.
انتقال پیامهای پنهان: در جوامع با محدودیتهای سیاسی (مانند ایران)، شکستن دیوار چهارم میتواند به عنوان ابزاری برای بیان انتقادهای غیرمستقیم عمل کند.
دیوار چهارم تنها یک تکنیک اجرایی نیست، بلکه ابزاری است برای بازتعریف رابطه هنرمند و مخاطب. در تئاتر، این مفهوم به شکل فیزیکی و عینی تجربه میشود، در حالی که در سینما، به واسطه ی فناوری، لایههای پیچیدهتری مییابد. شکستن این دیوار، چه در ایران و چه در جهان، میتواند به خلق تجربههای هنری انقلابی بینجامد؛ تجربههایی که مخاطب را از سکوت به گفتگو، و از انفعال به کنشگری میکشاند.
مثالهای کلیدی جهانی:
تئاتر: «هملت» با اجرای کنت برانا (۱۹۹۶) که در آن مونولوگها گاه به تماشاگر خیره میشوند. سینما: «باشگاه مشت زنی» (۱۹۹۹) که راوی مستقیم با تماشاگر صحبت میکند.
مثالهای ایرانی:
تئاتر: اجراهای رضا ثروتی که مخاطب را در اجراهای خیابانی وارد دیالوگ میکند. سینما: فیلم «اژدها وارد میشود» (مانی حقیقی) که با نگاههای نمادین به دوربین، مخاطب را به چالش میکشد. این تکنیک، در هر دو رسانه، اهمیت مخاطبشناسی را آشکار میکند: هنر بدون مخاطب، تنها یک تکگویی است؛ اما با درگیر کردن او، به گفتگویی زنده تبدیل میشود.