جامعه سینما :علی حاتم/ماکس وبر اعتقاد داشت پول انتزاعی ترین عنصری است که در زندگی بشر وجود دارد. یگانه مخلوق ذهن ما که می تواند خود را به همه ی اشیا، و همه ی اشیا را به خود تبدیل کند.هیچ عنصر دیگری در جامعه ی بشری نیرویی این چنین موثر و جادویی ندارد.
در جهان کنونی شاید بیش از هر زمان دیگری در طول تاریخ، پول به هدف نهایی زندگی انسان و به ابژه ای مقدس مبدل گشته،ابژه ای مقدس تر از هر ایدئولوژی و باوری، چه مذهبی وچه غیر مذهبی که دوام و بقایشان در شرایط فعلی وابسته به پول است؛ برای تبلیغات، برای جذب نیرو، برای سرکوب مخالفان و …
پول در مقام ابژه نیرویی است مهار نشدنی.
نیرویی ورای تمام ارزش ها و نظام های موجود که با آن می توان بر هر چیزی غلبه کرد، جز حضور تعیین کننده و ابدی خودش در مناسبات انسانی. پول مثل مرگ،حضوری قطعی، غلبه ناپذیر و غیر قابل انکار در زندگی انسان دارد.
رابطه ی پول با مرگ از دیر باز ذهن انسان را به خود مشغول کرده. تا آنجا که حتی در بسیاری از قصه ها،داستان ها و فیلم ها، نقشه ی رسیدن به گنج یا پولی که آدمها در پی یافتن آن هستند به گورستان ختم می شود.
اشاره ای کنایه آمیز به اینکه اگر شخصیت های داستان تمام ثروت دنیا را بدست آورند از گورستان و مرگ گریزی نیست. با پول قادر نیستیم بر مرگ غلبه کنیم،تنها می توانیم آن را اندکی به تاخیر بیاندازیم. ازسوی دیگر، پول و مرگ در زندگی ما همواره جایگاهی ابدی و سرنوشت ساز دارند.فیلم “خوب ،بد،زشت”(شاهکار سرجیو لئونه)رابطه ی بین پول و مرگ را به شکلی عریان و تاثیر گذار به تصویر می کشد.سه آدم اصلی و متفاوت قصه (خوب،بد،زشت) در جستجوی پول هنگفتی که در یک قبر دفن شده با هم رقابتی مرگبار دارند. در سکانسی بیادماندنی و درخشان،شخصیت زشت(با بازی ایلای والاک)به طور اتفاقی زودتر از دو نفر دیگر به گورستان می رسد.
شادمانه میان قبرها می رود، گویی سرانجام عنصر رهایی بخش (پول) را به چنگ آورده.درجستجوی نام قبری که پول ها در آن دفن شده مثل پرنده ای سبکبال از قبری به قبر دیگر می پرد؛گورستان اما همچون دایره ای برزگ او را احاطه کرده است.
موسیقی زیبای “انیو موریکونه” به این جستجو که آمیزه ای است از کمدی و تراژدی، وزنی حماسی می دهد.دوربین نیز با حرکت تراولینگ، والاک را که دیوانه وار لابلای قبرها می دود تعقیب می کند.
ناگهان دوربین از والاک پیشی گرفته و با سرعتی سرسام آور بدور خود می چرخد.حرکتی نمادین برای نمایش دور باطلی که وی در چنبره ی آن گرفتار است.حتی اگر پول ها را پیدا کند، هرگز نمی تواند از دایره ی گورستان/مرگ رهایی یابد.در آخرین نمای این سکانس او سنگ قبر را یافته و بدان نگاه میکند، به حضور توامان و ابدی پول ومرگ.