مختص جامعه سینما:محسن سلیمانی فاخر/فیلم I care a lot داستان فم فتالی است که سرپرست سالمندانی است که از مکر و صحنه سازی از جانب دادگاه حکم مراقبت آن ها را می گیرد تا زمینه سواستفاده های مالی را برای خود فراهم کند. این تریلر منطبق بر نظریههای متنوع در رابطه با زن و پدیده مجرمانه است که از اندیشههای جدید فمینیستی در آغاز قرن ۲۱ نشات گرفته است.
شخصیت نخست داستان زن افسونگر،پیچیده، سرسخت و بیاحساسی است که هنوز شور جوانی و ظاهر جذاب دارد.از سویی دیگر در دنیای تبهکارانه ،گسترش فساد و جنایت بر هرگونه نظم و قانونی سایه انداخته است. زنِ فیلم حتی در دادگاه هم از اینسلاح استفاده میکند که قاضی را هم تحت تاثیر قرار دهد. وظیفه آمران قانون کشف و افشای حقیقت است اما روش قاضی بر ظاهر قوانین است که فقط به تشخیص ها و حرف های مارلا بها میدهد و مدعیان دیگر را نادیده میگیرد.
«مارلا گریسون» چنان بر اساس حقوق بشر و مراقبت از زنان سالمند صحبت می کند که مردان باور نمیکنند،یکزن زیبا که قطره اشکی هم روی گونههایش خیس خورده باشد، بتواند اغواگری کند و حتی از قتل و جنایت ابایی نداشته باشد .
مارلا زن قدرتمند شرور و یغماگری است که نمی خواهدتهیدست و فقیر بماند.انگیزه ارتکاب جنایت در زنانی چون او ،جاهطلبیهای آنان در بالا رفتن کورکورانه از نردبانهای مالی و اجتماعی است .طمع، پیروی از قدرت و شرکت در جنایتهای سازماندهی شده هم از دیگر محرکهایی است که این دسته را بهسمت جنایت هدایت میکند.
جنایتهای زنانه او و همدستانش برای شکستن تابوها و تعلیمات اجتماعی و ایدئولوژی خود ساخته یقه سفیدها برای تحمیق و استثمار طبقه کارگر و فقیر، دست به بزه می زنند تا حق خود را از این طبقه استیفا کنند. او در ابتدای فیلم عنوان می کند که اساسا انسانهای خوبی در جوامع نیستند :«باور کنین، چیزی به اسم آدم خوب وجود نداره»مارلا سخت کار کردن و منصفانه زندگی کردن را رد می کند چرا که به زعم اوآدم ها را به موفقیت و خوشبختی نمی رساند.«منصفانه بازی کردن یه شوخیه که آدمهای پولدار درست کردند تا بقیه ما رو فقیر نگه دارن«
قهرمان فیلم «من مراقب هستم »برای رهایی از فقر این مسیر را انتخاب می کند چون معتقد است که برای فقر ساخته نشده است .این فم فتال رقیب گروه خشن مردانه ای است که در دنیایی پر از خشونت و فسادباج خواهی می کنند اما او زنی جسور و با هوش است که سلاح در دست،آنها را به همراهی و اطاعت می کشاند و تا پای هلاکت پیش می برد .
فیلم بر چالش میان ویژگیهای مردسالار گروه روسی «رومن» و زنسالار «مارلا» تاکید دارد و آن خشونت ذاتی گروه مردانه فیلم که در حرف و عمل بروز می دهند، به چالش کشیده میشود
فیلم در تقابل با گفتمان جرمشناسی که اعتقاد دارد زنان فقط به مهاجمان آسیب میرسانند، اعلام موضع می کند .زنان خود شکارشان را انتخاب می کنند و در مقام دفاع از خود آدمکشی و جنایت نمی کنند بلکه طمع بهدست آوردن قدرت و زر و زور است که انگیزه جنایت را برایشان تولید می کند.
چنین زنی پیوسته به دروغ و نیرنگ و پنهانکاری متوسل میشد تا بتواند هویت خود را بپوشاند. شیری است که از طریق ناآگاهی و فراموشی طعمه هایش بهره می برد تا شکارشان کند و بره ای نیست که توسط دیگران صید شود، حتی رییس گروه مافیای روسی که قاچاق انسان می کند بر خلاف شخصیت سرد و مقتدرش در مقابل مارلا ضعیف نشان داده می شود و حاضر می شود به این اغواگر هوشمند پیشنهاد همکاری بدهد.
لیکن «جی بلیکسون» به عنوان فیلساز بین جنایت و جنسیت سنخیتی خلق می کند تا شخصیت قهرمان فیلم را به عنوان نماینده قشر «فم فتال» معرفی کند.