جامعه سینما : باید این مهم بررسی شود که آیا نیاز های جامعه و مخاطبین این روزهای تلویزیون تماشای آثاری مملو از غم و اندوه ست که سریال هایی با قصه ها ی سوزناک همراه است .ایا چشمان مخاطب عادت کرده که ژانری دیگری را طلب نکنند .
به گزارش برنا ،هنگامه ملکی در این باره با نگاهی انتقادی نوشت: مخاطبان سریال های تلویزیونی معمولا تنها یک شبکه را برای تماشا انتخاب نمی کنند بلکه همیشه ساعت پخش سریال های مختلف شبکه ها را به خاطر دارند و همواره برای پیدا کردن مجموعه نمایشی که بتواند لحظات خوبی را برای آنان در پی داشته باشد به تماشای تلویزیون می نشینند .
وقتی مخاطب انتظار دیدن یک سریال را می کشد با پخش آن وارد جریان اصلی داستان هم می شود و وقتی از جریان گذر زندگی تنها به نقطه غم و اندوه و دراماتیک بودن، آن هم به سبک و سیاق غیرمتعارف می پردازد مخاطب فکر و ذهنش درگیر می شود و بعد از گذراندن یک روز، دوباره و در وقت استراحت باید به مشکلاتی ، حال از نوع و جنس دیگر فکر کند اما هنوز شب به پایان نرسیده و همچنان می توان به دنبال مجموعه ای بود که بتواند اوقات خوب و سرگرم کننده ای را فراهم کند.
اما شبکه های دیگر هم تفاوت چندانی را نمی توان در موضوع و داستان سریال هایشان دید شاید بازیگران و عوامل تنها تفاوت اصلی و قابل توجه باشد اما موضوع با اندکی بالا و پایین رفتن درجه اندوه و غم و دراماتیک بودنش تفاوت چندانی با سایر سریال ها ندارد البته تا حدودی برای مخاطب تلویزیون عادی است که داستان مجموعه های نمایشی تنها به قصه های خانوادگی ختم شود و ماجراهایی که همراه با رنج و اندوه گاهی با اندکی آموزش که حتی ممکن است شکل شعار گونه ای به خود بگیرد .
البته در این میان هراز چند گاهی سریالی طنز روی آنتن شبک ها می رود که ممکن است حال و هوای جدول مجموعه های نمایشی را عوض کند اما باید یاداور شد که مجموعه های طنز هم گاهی با موضوعات تکراری ممکن است همراه باشد در این میان هم شاید در مناسبت ها و یا چند سال یکبار سریال پلیسی و معمایی تولید شود که به سختی سریال هایی در این زمینه موفق می شوند و در یاد و خاره مردم باقی می ماند.
این امر به دلایل بسیاری بر می گردد از جمله ضعف در موضوع و محتوا که خود گاهی به شعار زدگی هم منتهی می شود نداشتن یک بودجه مناسب و همچنین باز نبودن دست سریال ساز تعداد اندک سریال های شاخص در دو و سه دهه اخیر خود درستی این مطلب را بازگو می کند مجموعه های شلیک نهایی، مزدترس، کاراگاه علوی، سرنخ، دزدوپلیس، هوش سیاه و …معدود تولیدی های در ژانر پلیسی و معمایی که ماندگار شدند .
چرا تنوع ژانر نداریم؟
اما چرا تنوع ژانر نداریم؟ چرا تکرار این قصه ها خود می تواند به ریزش مخاطب بی انجامد و در مقابل چقدر تنوع مجموعه ها می تواند به افزایش مخاطبان تویزیونی کمک کند؟ سریال مرد “هزار چهره” مجموعه تلویزیونی مناسبتی برای عید نوروز تولید شده بود که مهران مدیری آن را برای عید نوروز تولید کرده بود قصه و جریان این مجموعه اصلی این مجموعه آنقدر جدید، متنوع و جذاب بود که با اکثریت مردم حتی کسانی که زیاد مخاطب تلویزیون ارتباط برقرار کرد و مخاطبان بسیاری را یه خود جذب کرد.
سریالی مثل “دزد و پلیس” که سعیدآقاخانی آن را کارگردانی کرد این مجموعه تلویزیونی در قالب طنز بود اما توانست به درستی و با تمامیت هر چه بیشتر رسالت طنز را به جا آورد داستان به خوبی در کنار لحظه های شادی بخش و مفرح آمیز به خوبی معضل قاچاقچیان و توزیع کنندگان مواد مخدر و از همه مهمتر وظیفه سنگینی که بر دوش یک مامور مخفی و نیروی انتظامی در برخورد با این مسئله است را نمایش دهد و در کنار همه این ها توانست بعد معامایی خود را تا پایان حفظ کند .
در ژانر پلیسی شاید بهترین مجموعه پخش شده در چند سال گذشته را “هوش سیاه” نام برد که به کارگردانی مسعود آب پرور بود این سریال که از گروه نویسندگی خوبی هم بهره برد در کنار تازگی داستان، شخصیت پردازی های قوی و ریتم داستانی پرهیجان ریالمعمایی و پرکشش توانست با استقبال خوبی همراه شود و خاطبان زیادی را جذب کند.
متاسفانه آنقدر مخاطب با موضوعات یکدست و تکراری مجموعه های تلویزیونی روبه رو بوده است که ژانرهای مثل اکشن، وحشت و معمایی و… را فراموش کرده است البته این امر را هم فقط به سیاست گذاری های مسئولین و ذوق و تلاش نویسندگان، تهیه کنندگان و دیگر عوامل مجموعه های تلویزیونی برمی گردد چرا که با نگاهی به چنین سریال های متوجه می شویم که درست است از تنوع وتازگی برخوردارند اما خیلی هم عجیب و غریب نیستند و تنها با بهره گیری از یک گروه نویسندگی خوب و کارگردانی با انگیزه و با ذوق و همچنین داشتن بودجه مناسب دیگر شاهد یکنواختی ساخت و ساز سریال های خانوادگی و اجتماعی آن هم تقریبا مشابه و گاها تکراری نباشیم.