جامعه سینما:احسان عزیزی/شمار بیلبوردهای تبلیغاتی در شهرهای کشور بخصوص تهران و دیگر کلان شهرها در چند سال اخیر رو به فزونی دارد. گذر از اتوبان های تهران و کلانشهرها این روزها شما را با انواع و اقسام برندها و کالاها و خدمات آشنا می کند؛ این یکی از مهمترین نشانه های ورود سرمایه داری در ساختار اقتصادی و فرهنگی کشور است، اما سرمایه داری نحیف و عقیمی که نه مالکیت خصوصی و تولید در آن نقش اساسی ایفا می کنند و نه مفهوم آنتروپرونر در ساختارش معنا دار است. سخن از ترجمه ی غلطِ «آنتروپرونر» به «کارآفرین» را به فرصت دیگری موکول میکنیم؛ اما مهم ترین معنای افزایش بیلبوردها تسلیم شدن ساختار اقتصادی و فرهنگی کشور به جریان تولید و تبلیغ و مصرف هرچه بیشتر انواع کالاهاست.
یکی دیگر از مهمترین نشانه های ورود و ترویج سرمایه داری در ایران افزایش روز افزون فروشگاههای زنجیره ای، مال ها و مگامال هایی است که در سطح شهرهای کشور رو به فزونیست؛ چنانچه حتی در شهرهای کوچک نیز شاهد بروز و ظهور انواع فروشگاههای بزرگ و کوچک زنجیره ای هستیم که اغلب تمامی محصولات مصرفی روزانه شهروندان را دارند و اغلب نیز دارای تخفیف های دائمی و مناسبتی هستند. فروشگاههایی که نه تنها نیاز مشتری به انواع کالاها را برطرف می کنند بلکه مشتری را به خرید هرچه بیشتر کالاها ترغیب می کنند.
اما برخی از این بیلبوردهای تبلیغاتی و پوسترها و بنرها معانی بسیاری در خود دارند که یک نمونه از آن را در انتهای این یادداشت مشاهده می کنید. تصویری که تبلیغ یکی وبسایت ها و اپلیکیشنهای فیلم و سریال ایرانی که دو زن و مرد در دو طرف تصویر در کنار هم و پشت به یکدیگر ایستادهاند. در میان این دو زوج جملهای تأمل برانگیز درج شده است:
“زندگیتو عاشقانه کن”… به نظر میرسد این اپلیکیشن و مرجع آنلاین نمایش سریال با ارجاع به یکی از فیلمها یا سریالهای عاشقانهاش از شهروندان میخواهد با استفاده از آن و تماشای فیلمها و سریالهایش زندگیشان را عاشقانه کنند!!!
جدای از معنای مبتذل “عشق” و رابطه در این بیلبورد که آن را با دیدن و تماشای فیلم باید به دست آورد (عاشقانه کردن زندگی)، معانی پنهانی در پس تصویر دو زوج است! متاسفانه یا خوشبختانه نگارنده هیچ یک از سریالها و فیلمهای مذکور را ندیده است اما پرسش مهمی که باید در مورد آن تأمل شود این است که آیا این سریالها و فیلمها نیز بازنمایی کنندهی الگوها و مناسبات فردی در سریالهای ترکیهای و غربی هستند؟ آیا در محتوای این سریالها روابط موازی و چند ضلعی بین افراد و کارکاکترهای داستان برقرار است؟
!. پیشاپیش نباید از وجود چنین مناسباتی در تولیدات داخلی تعجب کرد چرا که سوژهی عشق برای شهروندان در غالب امر ممنوعه یا خارج از عرفِ مناسبات سنتی هیجان انگیز و خواستنی شده است. سرمایهداری “هرآنچه سخت و استوار است دود میکند…”،،
هرچند سرمایهداری نحیف و عقیمِ موجود در ایران اگرچه هنوز نتوانسته خط و مشیهای سیاسی را تحت تأثیر قرار دهد، اما در تأثیرگذاری بر مناسبات اجتماعی و فرهنگ مصرف و زائقهی مردم تقریباً مٶثر بوده است. نمونهی کوچک این تأثیرگذاریها را میتوان در نحوهی پوشش و آرایش بازیگران و سلبریتیها در انواع پلت فرمهای پخش فیلم و سریال مشاهده کرد که کم و بیش از الگوهای جذابیت جنسی تبعیت میکنند (آرایشهای غلیظ بازیگران زن در تولیداتی خارج از صدا و سیما).
چنانچه چندی پیش تصاویر یکی از زنان بازیگر در برخی از این بیلبورها با محدودیتهایی مواجه شد و واکنش چند تن از متدینین را برانگیخت. اما به رغم تمامی محدودیتها تولید کنندگان آثار بصری (فیلم و سریال) هیچ گاه از جذابیتهای ظاهری بازیگران، نحوه آرایش و پوششی که در حد امکان بازنمایی کنندهی جذابیتهای جنسی هستند دست نکشیدند.
اگر قضاوت اخلاقی درباره نحوه پوشش و ظاهر بازیگران و استفاده های جنسیتی از کاراکترها و مضامین آثار بصری را کنار بگذاریم، آنچه پیام ناگوار تولیدات فرهنگی و بصری است، به ابتذال رفتن معنا و مفهوم “عشق” و رابطههای انسانی است. در یک ساده سازی کوتاه میتوان گفت در اکثر فیلمها سریالهای تولید شدهی “عاشق” کسی است که پولدار است و توان خرید خانه و ماشین و “خوشحالی و آسایش و رفاه” را دارد، گرفتار معشوقی میشود که زیبا است و بدست آوردن آن زیبایی فارغ از آنکه شخصیت و ذهنیت معشوق چیست بهایی دارد که باید آن را پرداخت… یک داستان و روایت و شخصیتهای کلیشه ای از “عشق” که تنها وجه مادی و ابزاری دارد و از هرگونه شعور عاری است.
ترویج و تبلیغ “عشق” در قالب رابطهای سودمحور. در نتیجه این بیلبوردها نه تنها محتوایی مبتذل را به نام “عشق” به خورد مخاطب میدهند، که با جمله “به شکلی عریان به شعور تکتک شهرندان توهین میکنند.