جامعه سینما: ازنظر جوئل بلک سینما آیینه تمام نمای فرهنگ یک جامعه است و بنابر این مردم دوست دارند جلوه آمال و آرزوهای خود را دربازیگران سینما ببینند. او معتقد است که تعداد زیادی از مردم در پروسه خلق شرکت دارند اما فقط تعداد معدودی از آنها به نام هنرمند به رسمیت شناخته میشوند.
هر چند بکر بیشتر روی خود جهان هنر متمرکز شده اما او به نقش هنرمند هم توجه نشان داده است. بنابراین او یادآوری میکند که در تفکر غربی نقش هنرمند بدلیل اینکه به لحاظ اجتماعی به عنوان یک فرد خاص و موجه شناخته میشود، بسیار مهم است او معتقد است هنرمندان به چهار راه مختلف ممکن است به هنر مرتبط شوند. این چهار نوع هنرمند عبارتند از : ۱- متخصصین ۲- تکروها ۳- هنرمندان بومیگرا ۴- هنرمندان ساده .
بسیاری ازهنرمندان دوست دارند جزو هنرمندان تکرو به حساب آیند اما ازنظر بکر هنرمندان تکرو بسیار نادرند. هنرمندان تکرو هرچند احتمالاً زمانی به یک جهان هنری تعلق داشته اند اما می توان گفت که در این لحظه به هیچ جهان هنری تعلق ندارند.اکثر این هنرمندان سال ها پس از مرگشان مورد تقدیر قرارمی گیرند.
زندگی حرفهای هنری مخاطره آمیز
جامعهشناسان کار و شغل هم مانند بکر شغل هنری را در ارتباط با سایر انواع شغلها مورد ارزیابی قرار دادهاند. آنها تخصص هنری را با همان ابزاری که برای فهم سایر مشاغل بکار میرود مورد مطالعه قرار دادهاند. هنرمندان زندگی حرفهای دارند که این زندگی حرفهای میتواند به عنوان نتیجه کار حرفهای آنها در یک دوره از زندگی مورد بررسی قرار بگیرد. در مقام مقایسه با سایر شغلها، هنرمندان زندگی حرفهای غیر معمولی دارند، محصولات کاملاً متفاوت و گوناگون تولید میکنند و قرار دادن آنها در یک حالت ایستاد و ارزیابی آنها در این حالت هم بسیار مشکل است دانشمندان علوم اجتماعی معمولاً تمایل دارند از هنرمندان به نفع سایر مشاغل و حرفهها چشمپوشی کنند و بجز مطالعات موردی در مورد هنرمندان زندگی حرفهای هنری در پشت پرده باقی میماند.
دانشمندان علوم اجتماعی دو چیز را در مورد هنرمندان میدانند. اول اینکه زندگی حرفهای هنری آنها مخاطرهآمیز است شانس موفقیت بسیار کم است و فقط عده محدودی از نقاشان، نویسندگان وهنرمندان سینما تبدیل به فوق ستارههایی با دستمزدهای بالا میشوند. هنرمندان هنرهای دیداری در نیویورک میگویند فقط یک درصد از کسانی که به صورت جدی تلاش میکنند که زندگی حرفهای داشته باشد موفق میشوند البته هیچ کسی نمیتواند صحت این مطلب را اثبات کند چون هیچ کسی نمیداند چه تعداد هنرمند فعال وجود دارد و یا چه تعدادی از آنها بدلیل اینکه هیچ نقاشی از آنها به نمایش در نیامده هیچ کتابی از آنها به چاپ نرسیده، هیچ آهنگی از آنها ضبط نشده یا هیچ شعری از آنها در یک برنامه موسیقی خوانده نشده، به بوته فراموشی سپرده شدهاند. علاوه بر اینها موفقیت امری ناپایدار است آمدن آن خود نشان دهنده رفتن آن است. پیدا کردن ناشر یا واسطه، گرفتن حمایت مالی یا فروش یک آهنگ میتواند یک گام به جلو باشد اما هنرمندان همیشه نگرانند که شاید تازهترین مورد موفقیتشان، آخرین آن باشد. حتی موفقترین هنرمندان هم ممکن است با تغییر ذائقه مخاطبان به اخبار پارسال تبدیل شوند.
نکته دومی در در مورد زندگی حرفهای هنرمندان این است که آنها واقعاً کم درآمدند. این نکته نه فقط در مورد هنرمندان شکست خورده و غیر موفق بلکه در مورد اکثر هنرمندان موفق هم صادق است تحقیقی که بوسیله مرکز تحقیق دانشگاه کلمبیا در هنر و فرهنگ و بر روی ۴۱۶۴ هنرمند دیداری، شنیداری و همینطور نوازندگان انجام شد نشان داد که درآمد بیش از نیمی از پاسخگویان برای ۸۵ درصد از کسانی که مورد تحقیق قرار گرفته بودند ۳۰۰۰۰ دلار یا کمتر بود. فقط چهار درصد درآمد بالای ۴۰۰۰۰ دلار را گزارش کردند. ده درصد از هنرشان بین ۲۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰ دلار درآمد داشتند تنها ۲۷ درصد از کسانی که مورد مطالعه قرار میگرفتند – ازنقاشان و مجسمهسازان گرفته تا نویسندگان، موسیقیدانان و رقاصان – فقط از راه هنر امرار معاش میکردند. ۷۷ درصد در مشاغل دیگر به کارمشغول بودند تا بتوانند چرخ زندگی را بچرخانند و ۸۳ درصد هم گفتند پولی که از راه هنر بدست میآورند فقط نیمی از مخارج و زندگیشان را تأمین میکند
نتیجه این امر این میشود که اکثر هنرمندان باید یا به شغل دوم یا به همسری که شاغل است، متکی باشند. بقیه هم باید مانند جی.ک.رولینگ قبل از اینکه اولین کتاب هریپاتر را بنویسند به بیمه بیکاری تکیه کنند. اکثر هنرمندان بدون پسانداز و بدون حق بازنشستگی و در آمریکا بدون بیمه درمانی کار میکنند. بنابراین اکثر هنرمندان فقیرند. اما کلیشههای موجود در مورد هنرمندان به عنوان انسان هایی گرسنه در اتاق زیر شیروانی دیگر صحیح نیست. دولت های رفاه مدرن در کنار سایر گروه ها از هنرمندان هم در مقابل فقر تحقیرکننده حمایت میکنند.
هنرمندان نسبت به سایر متخصصان با سطح دانشآموختگی یکسان دستمزد کمتری دریافت میکنند. آنها اغلب با قراردادهای کوتاه مدت کار میکنند و نرخ دو شغله بودن هم بین آنهایی بسیار بالا است. همانطور که دیدیم اکثر هنرمندان از راه هنر زندگی نمیکنند و معمولاً برای گذران زندگی بین فاصله دو اجرا یک کار روزمزد هم دارند که بتوانند با آن کمک خرجی برای خود برای خود فراهم کنند. بعضی از هنرمندان موفق میشوند کاری در رابطه با هنر مانند آموزش تخصص هنریشان پیدا کنند.
یک خصلت مشترک بین بیشتر جهانهای هنری این است که آنها به دو گروه تقسیم میشوند: فوق ستارگان بسیار موفق و یک مجموعه بزرگی از گروه ها و سطوح هنری مختلف که موفقیت کمی بدست میآورند. قطعاً عدهای از هنرمندان، بازیگران یا رهبران ارکستر از بقیه باهوشترند و این استعداد هم دلیل موفقیت فوق ستارگان است . منطقی است اگر تصور کنیم که استعداد هنری بر روی طیفی از با استعدادترین تا کم استعدادترین قابل مشاهده است. استعداد به تنهایی برای تقسیم هنرمندان به هنرمندان بسیار ارزشمند و هنرمندان متوسط شاخص مناسی نیست. دلیل اینکه ما بین فوق ستارگان و کسانی که در پایین بازار هنر قرار میگیرند تفاوت میبینیم بر طبق مدل روزن کار کردن بر اساس اصل «برنده بیشتر میبرد» است روزن میگوید فوق ستارگان «به گیشه پناهنده میشوند» او قصد ندارد توضیح دهد چرا برخی هنرمندان این کار را میکنند و بقیه نه. ممکن است ترکیبی از استعداد و سایر خصوصیات فردی وجود داشته باشد. اما کسانی که میتوانند به گیشه پناه ببرند یا این پروسه پناهنگی به گیشه را برای خود خلق کنند مزیت نسبی بیشتری در بازار کار دارند. خریدارانی که در جستجوی استعداد فوق ستارگان هستند دوست ندارند کار آنها را با کارهایی که فقط کمی ضعیفتر هستند تعویض کنند. بنابراین «پناهنده شدن به گیشه» باعث افزایش قیمت آثار هنرمندان مطرح میشود و بقیه هنرمندان را در حالیکه برای بدست آوردن لقمه نانی تلاش میکنند تنها میگذارد حتی اگر آنها به اندازه فوق ستارگان و حتی بیشتر از آن استعداد داشته باشند.
بطور کلی هنرمندان درآمد کمی دارند اما در بیشتر شاخههای هنر، برخی هنرمندان یعنی فوق ستارگان بسیار مشهور میشوند و در نتیجه شأن بالایی پیدا میکنند به عنوان مثال دادههای مجمع عدالت بازیگران نشان میدهد که میانگین دستمزد سالیانه برای استخدام بازیگران و کارگردانان در سال ۱۹۹۷، ۳۰۰۰۰ دلار بوده است. در حالیکه همه ما میدانیم که برخی بازیگران معروف برای بازی در یک فیلم چندین میلیون دلار دستمزد میگیرند. هر چند آمار درآمد بسیار متغیر است اما شکافهای بزرگ درآمدی در برخی از انواع هنر از موسیقی راک و داستانهای عامهپسند گرفته تا اپرا، موسیقی کلاسیک و هنرهای دیداری قابل مشاهده است.