اختصاصی جامعه سنما :شهرام اشرف ابیانه / اگر دنبال حرف های دهن پرکن در سینما نیستید و میخواهید یک دل سیر بخندید و تفریح کنید و در عین حال فیلمی را هم ببنید که با همین قصد ساخته شده و بر حسب اتفاق خوب و بامزه هم ساخته شده دیدن اولین تجربه کارگردانی پیمان قاسم خانی را از دست ندهید. فیلم قاسم خانی فیلم فیلمنامه است و حق دارند درباره اش بگویند با فیلمی مواجهیم که در جاهایی از خود قاسمخانی کارگردان جلو میافتد. این میتواند چیز خوبی نباشد اما آن قدر شوخی و بامزه گی و تازگی در فیلم هست که کسی به این حرف ها توجه نمیکند. بعضی صحنه های کمدی اکشن میتوانست فاجعه از کار دربایید اما به طرز حیرت آوری بامزه ترین صحنه های فیلم شده اند. دلیلش در هوش و فراست فیلمنامه نویس است که همه چیز را به حیطه پاردوی و نوعی شوخی با سینما هم میکشاند.
فیلم قاسم خانی برای فروش ساخته شده اما قواعد سینمای کمدی را نه تنها خوب رعایت میکند که با آنها شوخی هم میکند. به همین خاطر در فیلم سرزندگی و شور و نشاط خلاقه ای میبینید که مدام به ما یادآور میشود به دنبال منطق خاصی در فیلم نگردید. فیلم البته بی ربط نیست و قانون خود را به تماشاگرمی قبولاند. برای همین هم این اندازه باورپذیر جلوه میکند.فیلم قاسم خانی همه انرژی اش را از خود سازنده اش میگیرد. کسی که با طنازی به همه چیز نگاه میکند و اگر هم برای بحثی جدی به جلسه ای دعوت شود صحنه سخنرانی را به حتم به یک استندآپ کئمدی عجیب غریب تبدیل خواهد کرد.
پژمان جمشیدی و سام درخشانی، عجیب لورل هاردی را تداعی میکنند. یک سروان پلیس جدی هم در فیلم هست که نقشش را حمید فرخ نژاد مثلا عبوس بازی میکند . نقشی که توانایی های او را در حیطه کمدی به رخ میکشد. حضور فرخ نژاد و استفاده از توانایی های طنازانه ویشکا آسایش به همراه شوخی های کلامی یک برادران مارکس ایرانی را تداعی میکند. منتهی گروچو فیلم، با بازی فرخ نژاد، عبوس تر و جدی تر از اوست. هر چند این جدی نمایی خودش زمینه شوخی های تازهای را باز میکند. ویشکا آسایش هم با غرغر های دائمی اش میتواند مارگارت دومونت، زن همراه این برادرهای عجیب باشد که مدام زمینه خصومت آشکار او با شخصیت اصلی یعنی گروچو(اینجا فرخ نژاد) بینشان وجود دارد. هر چند بین این دو زمینه های از یک رابطه عاشقانه رمانتیک نصفه نیمه هم وجود دارد. فیلم را میتوان یک برادران مارکس ایرانی دانست در تعقیب قصه ای پوآرویی البته بدون منطق های سفت و سخت آن قصه.
وقتی قواعد سینمای کمدی را در طول سال ها کار و نوشتن برای تلویزیون و سینما یاد گرفته باشی و از اعتماد به نفسی چون قاسم خانی هم برخوردار باشی و بر حسب تصادف کاری که دست گرفته ای اولین تجربه کارگردانی ات هم باشد نتیجه اش میشود فیلمی چون خوب بد جلف که تا پایان تو را با خنده توی سالن سینما نگه میدارد.وقتی به رگه طلایی دست پیدا کرده باشی و راه استفاده از ان را هم بلد باشی میتوانی فیلم مفرح بسازی و خیالت هم جمع باشد فروش فیلم در گیشه تضمین کننده خواهد بود و با چنین پشتوانه ای میتوانی به مخاطب ات هم این اطمینان را بدهی که با فیلمی با شوخی های جلف سر از پرده سینما در نیاورده ای. زیرا میدانی صاحب فیلمی هستی که در مسیر درست خلق شوخی های بدیع افتاده ای. در چنین زمانی به خودت اجازه خواهی داد در مقام خالق اثر هر شخصیت و مضمونی را دست بیندازی و نگران عواقب و دردسرهایش نباشی چون مدیومی که با آن کار میکنی در دستانت مثل موم نرم و قابل شکل دهی است.