جامعه سینما : «من نمیدانم»، «موضوعی است که از آن سر درنمیآورم»، «در این باره مطالعه ندارم»، «تاکنون دربارهاش فکر نکردهام»، «در این زمینه تخصصی ندارم» و از این قبیل، از قاموس زبان فارسی رخت بربستهاند و اوضاع بهگونهای شده است که همه، تاکید میکنم «همه»، خود را مجاز، بلکه ملزم میبینند که درباره همهچیز، تاکید میکنم درباره «همهچیز»، اظهارنظر کنند. چرخی در دنیای مجازی بزنید تا ببینید با چه حجم کثیری از کارشناس مسائل ترکیه مواجهیم.
آدم حیرت میکند از این همه ترکیهشناس… ترکیهشناس که چیزی نیست، ما کیارستمیشناس هم تا دلتان بخواهد داریم. نه یک فیلم دیدهاند، نه یک کتاب خواندهاند، نه مصاحبههای آن بزرگوار را مرور کردهاند، به صرف چندتا پست و کامنتی که دیدهاند و شنیدهاند یکباره شدهاند کیارستمیشناس. شاید بگویید چه عیبی دارد؟ اینها توی محیط مجازی جای چه کسی را تنگ میکنند؟ راست میگویید. اینها جای کسی را تنگ نمیکنند اما متاسفانه همهچیز را چنان مبتذل میکنند و زیر دست و پا میاندازند که دیگر نمیشود به سراغش رفت.
همین قصه پزشکی قبول کنید که آنقدر لوث شده که حالا دیگر اهل فن هم رغبت نمیکنند وارد قصه شوند. یعنی یک استعدادی در بین ما ایرانیها هست که قضایا را، هر قضیهای، آنقدر مبتذلش میکنیم که بعد از مدتی خودمان هم دیگر دلمان نمیآید به آن بپردازیم. شما ببین بحث فوق تخصصی مربوط به تیم پزشکی کیارستمی به چه حال و روزی افتاده. از آن طرف استاد بزرگوار به پزشکان فحش میدهند و از آن طرف هم پزشکان طعنه سنتی و صنعتی میزنند. یعنی آدم از این شدت و حدت ابتذال حالش به هم میخورد.
بنده خدا کیارستمی عمری از این خالهزنکبازیها و حرفهای پیشپاافتاده گریخت، حالا یک سری به بهانهاش دارند آش ابتذال هم میزنند. آش ابتذال نه سبزی میخواهد و نه بنشن و نه آتش بلکه حرف مفت میخواهد و حرف بیصاحب و بیحساب. چند روز پیش دیدم یکی با جزمیت و قطعیت و از موضع بالا نوشته «علی حاتمی سعدی سینما نبود بلکه شایسته است کیارستمی را به واسطه اینکه سهل و ممتنع [و نه سهلِ ممتنع] فیلم میساخت سعدی سینما بنامیم….» زیر این پست هم ملت آمده بودند و تا توانسته بودند علامت شصت و تایید و تاکید گذاشته بودند…
واقعا این حرف به نظر شما معنی دارد؟ اولا چرا باید برای سینما سعدی بتراشیم که حالا گردن علی حاتمی بیندازیم یا کیارستمی؟ اصلا سعدی سینما چه معنی میدهد؟ بعد هم برادر من مگر شما چقدر فیلم دیدهاید و چقدر سینما میشناسید که اینطور جزمی نظر میدهید؟ بعد هم اصلا چرا؟ چرا فکر میکنید حالا که احساساتتان برانگیخته شده حتما باید حرفی بزنید؟ خود کیارستمی تا آخر عمرش با هیچ کس رقابت نکرد و عامدانه از این نوع بازیها کنار کشید، حالا یک عده آمدهاند تا او را به رقابتی بیندازند که هیچ اهمیتی برای هیچکس ندارد. انگار مسابقه است که اگر کسی دو دقیقه دیرتر حرف بزند و در مورد خبرها تحلیل ارایه دهد، از سوی سازمان ملل توبیخ میشود… در این میان دم آنها که میزنند به جوک و شوخی گرم.
لااقل ادای فرهیختگی و بزرگمنشی درنمیآورند و از موضع بالا امور را تحلیل نمیکنند. به خدا اینها که جوک میسازند و قضایا را به نقطه شوخی میبرند هزار مرتبه بهترند از کسانی که ادای فرهیختگان را درمیآوردند اما در باطن همان جوکها را تعریف میکنند. باز خوبی این لطیفهها این است که از هر دهتا دوتاش خنده روی لب آدم میآورد و وقت آدم را خوش میکند. از اتفاق چه شکوفا شده این استعداد جوکسازی. قبلا هفتهای دوتا جوک تولید میکردند و دوماه میخندیدند. حالا نیمساعت بعد از کودتای نافرجام ترکیه تولید جوک چنان بالا میرود که عمر هر جوک به دو دقیقه هم نمیرسد.
اگرچه در اینجا هم داریم زیادهروی میکنیم اما گفت از آن گناه که نفعی رسد به خلق چه باک. با این همه یک وقتهایی همین جوکها هم که از حد میگذرد خودش تبدیل به معضلی میشود که حل و فصلش کار سادهای نیست. این شوخیها تا یک جایی خوبند از یکجایی به بعد تبدیل میشوند به صادرات ابتذال که از طریق پیج آدمهای مشهور به اطلاع همگانی میرسد. گفت اندازه نگهدار که اندازه نکوست. کاش ما هرچه زودتر یاد بگیریم و چه در جدی و چه در جوکاش ابتذال هم نزنیم و خودمان را به سفه شهره بازار نکنیم.
سید علی میرفتاح/روزنامه اعتماد