مختص جامعه سینما: طاهره گودرزی| انگار سینما رفتن و دیدن فیلم های کمدی این سالهای اخیر اشتباهی هولناک و خطایی بنیادین است، گویی اکثر این فیلمسازان یک دغدغه دارند، جذب مخاطب عادی مبتنی بر حمایت و تبلیغات و سانس های لبریز از اکران. «تگزاس۳ » همان هجویه های سطحی و قدیمی است که مخاطب آن را بارها در گفتگوهای محاوره ای دیده و شنیده است و اساسا فیلم از اقبال مخاطبان به سینمای کمدی، سواستفاده می کند.
ساختار فیلمنامه و کارگردانی بر فرمول تکراری باب شده فیلم فارسی خلاصه شده، فرمولی که اغلب این فیلمها با لحن مشخص و ساختار شابلونی از آن پیروی می کنند. استفاده از موضوعات سیاسی و مسائل امنیتی ایران و ساخت مضامین کمیک از اشتراک کوکائین و سیاست هم نتوانسته از سری سازی های کمدی این روزها خود را برهاند. استفاده از موضوعات کلیشه ای برای خنداندن مخاطب که اغلب نتیجه اش خالی از ظرافت و ذوق است. در این فیلم روابط خانواده، ساختار مناسبی ندارد و همه به دنبال سواستفاده از یکدیگرند و رابطه مادر و پدر در فیلم بر مبنای خانواده نیست.
روایت های اصلی و فرعی همه در دام شوخی های محاوره ای و دم دستی همراه با فریادهای و خنده های تصنعی افتاده است، در یکی از خردهروایتها ازدواج غیابی کاراکتر پژمان جمشیدی با زنی که توسط پدرش برنامهریزیشده است، تصویر سازی می شود. روایتی که بهشدت سطحی و کودکانه است و بازی غلو شده بازیگران، وضعیت فیلم را آشفتهتر کرده است. فیلم مملو از سکانسهایی بی ربط و بی سر و ته که برای تایم افزایی کنار هم قرار گرفتهاند و اگر سکانسها جابجا نمایش داده شوند هیچ فرقی نمیکند!
از سویی دیگر، اینکه وقتی فیلمی پر مخاطب شد در جهان مرسوم است که قسمت های بعدی هم ساخته شود و به یک فرنچایز بدل می شود، اما فیلم مثل تگزاس ۳ مایه لازم برای بنا ساختن بر یک دیوار کج را ندارد، این فیلم در قسمت اول هم حرفی در درونمایه خود نداشت که ادامهدار باشد و فقط عوامل بر موج استقبال مخاطب و حمایت های سازمان سینمایی سوار شده اند.