مختص جامعه سینما:رضا کردبچه/ “سهم فرشتگان” اصطلاحی در صنعت ویسکی سازی است که کنایه به آن مقدار اندک از ویسکی دارد( ۲٪ الی ۵٪) که هنگام جابجایی و مصرف تبخیر شده ، بالا رفته و سهم فرشتگان آسمانی میشود! و این فیلم بر اساس این نام ساخته شده است.
سهم بخار شده ای که گویی فرشتگان با استنشاق آن، مست و نشئه سرنوشت انسانها و تقدیر نوشته شده جهان را، بطور فاجعه باری ناهمگون و مصیبت باری رقم می زنندو این خود شاید دلیلی است بر تمام نابسامانی های بشری و هرج مرج های جهان که از همین حال خراب فرشتگان معصوم و دائم الخمر خداوند و عدم تعادلشان در رقم زدن سرشت درست هستی نشات گرفته است!
اگر بخواهیم یکی از اساتید مسلم مدیوم سینما در بازنمایی رئالیسم اجتماعی و به چالش کشیدن ناهنجاری هایی مانند فقر و زندگی مستمندان جامعه را نام ببریم قطعا “کن لوچ” گزینه بی چون و چرا این انتخاب است.
کارگردان فهیم انگلیسی که تقریبا در اغلب کارهایش داستان زندگی های مشقت بار طبقه ای از جامعه( به خصوص طبقه کارگر) در قلب اروپای مدرن سرمایه داری را به سادگی و باور پذیر به تصویر میکشد که شرافتمندانه با تقدیر بدشان در ستیزند و سعی در بقا و فرو نرفتن در منجلاب سرنوشت شومشان را دارند و اگر هم زندگی آنها درگیر و دار مسائل غیر اخلاقی مانند دروغ ،سرقت، دائم الخمر بودن و دیگر مسائل پیچیده شده ، مقصر اصلی آن ساختارهای جامعه ایست هست که قهرمانان مبارز اگزیستانسیالیستی را به پلیدی و سرشت نادرست سوق می دهد .
بعبارتی اگر بستری مناسب برای کار شرافتمندانه ، امرار معاش آبرومندانه یا تقسیم ثروت عادلانه در جامعه فراهم بود شاید قصه تقدیر زندگی آنها طور دیگری رقم خورده و بالطبع فیلم زندگی آنها طور دیگری فصل بندی و ساخته می شد.
تم اصلی این فیلم طرح نقشه سرقت ویسکی بسیار گرانبهایی ست از یک حراجی مشهور در انگلستان که توسط جمع دوستانه ای از بزهکاران بی بضاعتی که در یک کمپ بازپروری بطور اتفاقی با هم آشنا و دور هم جمع شده اند،کشیده میشود.
هر کدام از آنها به پول حاصل از این سرقت برای نجات زندگی خود و خانواده خود نیازمندند.اینکه به نمایش کشیدن سرقت دقیق و گروهی جمعی تبهکار برای فرار از فقر و گرفتاری ،داستان نخ نما شده سینماست بحثی در آن نیست؛ اما سرقت ویسکی ارزشمندی که فرشتگان تقدیرنویس از نوشیدن آن مست می شوند و قصه زندگی آدمها را اشتباه و جابجا می نویسند ، جای تامل و بحث دارد!
هم پوشانی سهم اندک پولی که قهرمانان مستمند این فیلم از تمام دارایی یک جامعه سرمایه داری( به اندازه چند بطری ویسکی) بدست می آورند، به اندازه همان اندک سهم فرشتگانی ست که از بخار آن سرمست می شوند.
خرده ای نان در برابر جرعه ای شراب.خرده نان های ریخته شده از دهان های گشاد و همیشه نشخوار بورژواهای سرمست جامعه و جمع کردن خرده نان های ناچیز توسط دست های تنگ پرولتاریای همان جامعه.