مختص جامعه سینما:عادل ایرانخواه/ “متفکرینِ فوری” عنوانی بود که بوردیو برایِ آن دسته از کارشناسانِ تلویزیونی به کار بست، که هنوز ساعتی از خبر و حادثه ای نگذشته، بر صفحهء تلویزیون حاضر می شوند و شروع به تحلیل می کنند و سوالی که نادیده گرفته می شود این است که آنها کی فرصت تحقیق و تامل داشته اند که با این سرعت تحلیل هایشان را هوا کنند؟!
صدالبته که اعلام موضع کاری بجا و درست است اما همانطور که بوردیو اشاره می کند، اینها ژان پل سارترهایِ بدونِ “هستی و نیستی” اند. اگر سارتر در مورد همه چیز موضع گیری می کرد، کسی بود که هستی و نیستی را نوشته بود و در پسِ اعلامِ نظرهایش در موردِ همه چیز، خرواری از تحقیق و تامل نهفته بود.
بین سکون و تفکر ارتباطی ناگسستنی دایر است که فلاسفهء باستان به ما گوشزد کرده اند اما تحلیلگرانِ فوریِ شبکه های مجازی آن را نادیده می گیرند. قاعده این است که فی الفور و مطابقِ منطقی فست فودی باید هرچه سریعتر واکنشتان را در چند جمله ارائه کنید وگرنه بعد از چند وقت، دیگر تحلیل شما بیات شده است و ثمری نخواهد داشت!
از قضا این اضطرار و تعجیل به واسطهء ضدیت اش با تفکر خصلتی ارتجاعی می یابد و در بازتولیدِ وضعِ موجود نقشی اساسی ایفا می کند! آنها هر رخدادِ نویی را که رخ دهد با همان فهم و واژگانِ موجود، بدونِ هیچ درنگ و تاملی به درونِ وضعِ موجود می کشند و آن را اخته می کنند. تکاپوی شما بیشتر برای گریز است و خواستِ از یاد بردن! گونه ای از اختلالِ کم توجهی_بیش فعالی. به تعبیر بیونگ چول هان بیش فعالی شکلِ بسیار منفعلی از عمل است که فعلِ آزادانه را ناممکن می کند.
در مقطعی که به نظر می رسید کارگران مهیای انقلاب اند و شورش کرده بودند، مارکس در نامه ای به انگلس نوشته بود که” آیا کارگران نمی توانستند مدتی صبر کنند؟!” چرا که او هنوز کتاب سرمایه اش را به پایان نرسانده بود.
در مقابل فوریتِ جهانِ مجازی و اخبار متنوعش دست کم همانقدر که انفعال و بی موضعیِ بسیاری خطرناک است. به همان اندازه بیشفعالیِ فعالانش مهلک می نماید. فعالانی که مدام زباله تولید می کنند. پس آیا منظورم این است که بنشینید و هیچکاری نکنید؟
ژیژک به درستی پاسخ می دهد که: ” اینجاست که باید تمامِ جسارتمان را یکجا جمع کنیم و بگوییم بله!” بسیاری اوقات هیچ کاری نکردن، سکون و درنگ نه تنها کنشی حقیقی تر، بلکه حکمِ محملی را دارد که امکانِ کنشی راستین را فراهم می کند.