مختص جامعه سینما:رضا ظفری/سینما را نمی توان به درستی فهمید مگر اینکه نخست ارتباط سینما را با اوضاع جامعه به دقت بررسی کرد. یکی از سر فصل های جامعه شناسی سینما پرداختن به عوامل تولید و نیز تحلیل نظریه های بازتاب و تاثیر است .در این رابطه عوامل اجتماعی که بر هنر و هنرمندان و همچنین تغییرات هنر در طول زمان تأثیر گذاشته اند و آنها را تعیین می کنند، بررسی می شوند.
جامعه شناسی سینما و مخاطب و اصولا نقش هنرمند در جامعه بهانه ای شد تا با امرالله احمدجو درباره نقش هنرمند در اجتماع به گفتگو بنشینیم .بدون شک سریال «روزی روزگاری» یکی از آثار ماندگار تلویزیون ایران است. توانایی بالای امرالله احمدجو، کارگردان این مجموعه در به تصویر کشیدن فضا و زندگی افراد مختلف اعم از راهزن، کوچ نشین و روستایی با کمترین میزان تعصب سیاسی، منحصربه فرد است.او معتقد است :درک سلیقهٔ عمومی در هر اثری نیازمند تفکر و تأمل است
احمدجو فعالیت سینمایی خود را از سال ۶۳ با ساخت فیلم های کوتاه آغاز کرد. نخستین و تنها فیلم بلند سینمایی او «شاخه های بید» است که سال ۶۷ ساخته شد.او در تلویزیون مجموعه های «تفنگ سرپر» و «اوسنه پادشاهی» هم ساخته و فیلمنامه سریال« سلمان فارسی» نیز از اوست .بخش اول این نشست در پی می آید:
*آیا هنرمند شدن و ورود به قلمروی هنر امری اتفاقی و اختیاری است ؟
قاعدتا باید اختیاری باشد اما ممکن است اتفاق هم مقدمه و زمینه سازش شود .
*اگر عوامل اجتماعی را بر هنرمند شدن افراد موثر می دانیم این عوامل کدامند و میزان تاثیر هر کدام چقدر و چگونه است ؟
احتمالا مهمترین شان میزان بهره بردن و ارج و قربی است که هر جامعه برای آثارهنری (اعم از گنجینه های هنری کهن و میراثی یا تولیدات معاصر) در نظر دارد. همچنین حد شأنیت و حرمتی که برای هنرمندانش قایل است .
*یکی از عناصر مهم در جامعه شناسی سینما “مخاطب” است ،واکنش او در توفیق یا عدم توفیق تاثیر قاطعی دارد .حتی در طرح ریزی ذهنی فیلمساز مخاطب حضور فعالانه دارد.نظر جنابعالی چیست ؟
– حتما همینطور است و به گمانم هر فیلمساز:یا فیلمش را برای همهٔ سینمارو ها و حتی سینما نروها می سازد اما هرجور فیلم نهایتا تماشاگران خودش را پیدا می کند .
یا قشر و گروه خاصی را در نظر می گیرد و می کوشد مطابق ذوق و پسندشان فیلم بسازد (کودکان ،نوجوانان ، خانم ها ، روشنفکران ،جشنواره ای ها و …) که باز هم همان حکایت است و معمولا برای همه از دم آن قشر و گروه منتخب فیلم می سازد اما ممکن است باب طبع فقط یک عده شان باشد .
-دیگر که «واکنش مخاطبان در توفیق و عدم توفیق تأثیر قاطع دارد!»اما و حتما که یک نقل دیگر است .توفیق در چه؟ بازگشت سرمایه و سود سرشار؟ توفیق در انتقال پیام؟ کسب نام و شهرت برای فیلمساز یا سایر دست اندرکاران؟ توفیق در طرح سئوالی مهم و موجب تحرک اجباری مسئولان کم تحرک شدن؟توفیق در حیف و حرام کردن سرمایه و امکانات اما حصول دلخوشی برای فیلمساز که :«آهان ! دیدید آخرش بالاخره عاقبت ، فهرست فیلمسازان به نام نامی من کله گنده هم مزیّن شد؟!»
برای اشنایی با جامعه شناسی سینما این گفتگو را مطالعه کنید:
تاریک اندیشان و واپسگرایان سینما ره بجایی نخواهد برد
یا فرضا مادر آن عزیزکردهٔ آقاوالاخان در مجلس خواستگاری جواب دهان پرکن داشته باشد : «آقا دامادتان؟ چطور شما نمی دانید پسرم کارگردان است؟ بفرمایید! این تبلیغ فیلمش و این هم اسم و عکس خودش تو روزنامه!» … و توفیقات فراوان دیگر که ممکن است مطلقا به چگونگی واکنش مخاطب بستگی نداشته باشند و اصلی ترین مقصود و منظور فیلمساز ، کاملا فارغ از برخورد مخاطبان تأمین شود! (هرچند اگر از پشتوانه استقبال این به قول شما «عنصرمهم» نیز به هر نحوی برخوردار باشد ، زهی بخت و زهی اقبال!) .
صد البته همین که فیلمی از هرجهت به کمال محسنات آراسته و به اصطلاح «شش دانگ» و آبرومندانه باشد بالاترین توفیق لازم را کسب کرده است حتی اگر بنا به دلایل عارضی و خارج از ارادهٔ فیلمساز با قهر کامل مخاطبان مواجه شود!
مثلا موعد و موقعیت بد و نامناسب نمایش،تلاقی با اتفاقی حاد و پیش آمدن وضعیتی (مانند هم الان و بروز ویرس همه گیر کرونا) که دل ودماغ فیلم دیدن برای بیشتر «سینماروهای حرفه ای» هم باقی نگذاشته باشد یا فقرمزمن فرهنگی جامعه و بیگانگی درک و سلیقهٔ عمومی با هر اثری که نیازمند تفکر و تأمل است و …
اما این اعجب العجایب هم بوده و هست که دیده و شنیدم ام کسانی بدون اندک شک به دلی و بی ذره ای تردید،گردن افراشته و باد به غبغب ،فاش می گویند «و از گفتهٔ خود دل شادند» که اصلا و ابدا کارشان به کار مخاطب نیست و سی ی دل خود فیلم می سازند .عکس این هم که مستحضر هستید فراوان تر از فراوان بوده و هست که شعارشان :
«مخاطب و فقط مخاطب!!!» و «مابرای مردم فیلم می سازیم!» بوده و هست و کالاهای بی مایه،عوام پسندانه شان را اینگونه توجیه و تبلیغ و در اصل عوامفریبی آشکارشان را به خود حاشا می کنند و شترسواری دولا دولا !
و آخرکه ، شخصا سعی بلیغ و صرف همت بی دریغ برای تولید فیلم هرچه درست تر و بی عیب و ایرادتر را می پسندم «به عشق» همهٔ مخاطبان عزیز و محترم خاصه دوستداران جدی و فهیم فیلم به معنی فیلم!
تعهدات اجتماعی حکم میکند که سینماگر برای بهبود وضع موجود موضع گیری کند
*میزان سیاست گذاری “سلبی” و “ایجابی” در برنامه ریزی کلان فرهنگی چه نسبتی باید داشته باشد؟
سیاست گذاری و آن هم برنامه ریزی کلان فرهنگی؟!! به گمانم تا زمانی که قبولدار نباشیم فرهنگ خودش از هر سیاست گذار هر اندازه کارکشته بهتر بلد است چه خرد و چه کلان یا هرطور که لازمش باشد، خودش را برنامه ریزی و علف هرزه های مزرعش را کود رشد و سرسبزی و سرزندگیش کند ، یا این نکتهٔ منطقی، بدیهی، روشن و ساده فهم را که گفته و گل گفته اند :«سیاست وسیله است و هدف فرهنگ»
از سر غفلت ، قصد و عمد یا به هر دلیل نشنیده بگیریم ، باب این بحث و جدل مفصل و دراز دامنه باز و هزاران هزار مثنوی هفتاد من کاغذ هم خرجش شود ، فاصله و فرسنگش از حد کفایت دورتر از آن است که در وهم و تصورمان بگنجد .
بدون شک چنین در و دروازهٔ فراخ و گشوده ای ، از هر کارآفرین زبده و دانایی،زبده تر و کاردان تر برای خیلی ها شغل و مشغولیت درست خواهد کرد . (که البته نگفته پیدا است و می بینی از آن کارآفرینان یک کم ناقلایی است که از طرفی ،در کارگاه و کارخانه اش یک تعداد را بی که حواس شان باشد سرکارگذاشته است و از سوی دیگر ، بدجوری کار دست یک گروه از حواس پرت هاشان داده!)
دیگر که ، بی تردید جولان پهلوانانه و غبارانگیختن های طوفانی (اما بی نتیجه گی شان پیشاپیش پیدا و پیش چشم) حتم ویقین که زحمتش سهم و نصیب تحلیلگران و دانشمندان محترم این عرصه است تا داهیانه مو از ماستش بکشند و نه یکی مثل من بندهٔ حقیر باتقصیر یا بی تقصیری که فرض و مثال ده ها بار در هر مجال و فرصتی تکرار و سعی کرده ام پاسخ درست :«فیلم چیست؟ – سینما چیست؟»
و تعریف جامع و مانع این دو را از زبان علاقمندان محترم بشنوم و شاید باور نکنید که در سعدترین ساعت همراه با مساعدت بخت و اقبالم فقط و فقط از دو نفر پاسخ نصفه نیمه و «کلنگی محتاج تعمیر و تزیین» گرفته ام . دیگرتر که ، به طرز و طور «ایجابی» و به مراتب ساده تر ، این را که : «در سینما هرگونه صدا (حتی گفتگو) تصویر است!» صدها بار کوشیده ام به محترمانی که به حکم وظیفه و مسئولیت، بایدشان است چنین نکتهٔ بدیهی و آشکاری را خورده داشته باشند، گوشزد کنم اما بور و دماغ سوخته
از این که تأیید یا تکذیب روشن و آشکاری مایهٔ دلخوشی ام شده باشد ، رفته ام پی عقلم بگردم ببینم کجا گمش کردم و لابد پیداش نکرده ام و عجیب و عجب تر از هر چه ، باز هم دست بردار نشده و نیستم و در کمین فرصتی دیگر مصّرانه خود را تشویق و تشجیع می کنم :«که گر مراد نیابم ، به حد وسع بکوشم!»
اگر سیاست گذاری و سلب و ایجاب و این ها به مثابه آش کشک خاله است ،به عقل ناقص بنده :اول از آن ،چه بهتر که سلب و ایجابش متعادل و ترازویش میزان باشد .
دوم از آن ، هرگاه نامیزانی ذاتی و ماهوی صلب و سختی در میان است که کاریش نمی شود کرد«چه بهترتر!»که کفهٔ ایجابی ها سنگین تر باشد .یعنی کوشش ایجابی در جهت فراهم کردن شرایط و امکانات لازم و کافی به منظور تسریع رشد و ارتقاء فرهنگی.