برای جامعه سینما:شاهپور شهبازی/ تمام تئوری هایی که مبتنی بر تئوری «شر بشر» هستند، «ایدئولوژی» محسوب می شوند. زیرا انسان را به عنوان یک کل واحد و ارگانیگ، تجزیه و به حذف بخش یا بخش هایی از آن می پردازند. بنابراین ذات ذهنی ایدئولوژی، «غریزه ی مرگ» و ذات عینی آن «حذف» است.
همانطور که در اقتصاد به تعریف مارکس، «ذات ذهنی مالکیت خصوصی کار و ذات عینی آن ثروت است.»
؛ «گفتمان دفاع مقدس» مبتنی بر تئوری «شر بشر» است؛ زیرا در بهترین حالت «امت اسلامی»، به عنوان نماینده ی «خیر برتر»، با نادیده گرفتن و یا ادعای سروری بر سایر ملت ها، مذاهب، اقلیت ها، مرام ها، مسلک ها، نژادها و …به حذف آنها می پردازد. «گفتمان دفاع مقدس» اما زیر مجموعه ی «گفتمان جمهوری اسلامی» است.
به همین دلیل «گفتمان دفاع مقدس» با جنگ ایران و عراق آغاز نمی شود؛ بلکه با پیروزی انقلاب، آغاز و تا به امروز ادامه دارد. یعنی هشت سال جنگ ایران و عراق، فقط تاریخ تقویمی جنگ است، در حالی که در چهل و دوسال گذشته ایران همیشه در سایه جنگ زندگی کرده است و در آینده، در صورت استمرار نظام حاکم، بدون شک یک جنگ دیگر اجتناب ناپذیر خواهد بود.
هر صلحی در «گفتمان دفاع مقدس»، آغاز جنگ دوباره است. یعنی «ذات ذهنی» گفتمان جمهوری اسلامی، غریزه ی مرگ و «ذات عینی» آن «حذف» است. وجه درونی این ذات ذهنی و عینی معطوف به حذف حقوق زنان، دگر اندیشان، مذاهب، اقلیت ها، سازمان ها و…است و وجه بیرونی آن سروری «امت اسلامی» است.
به دلیل این ذات عینی و ذهنی، جنگ داخلی یا خارجی نیز اجتناب ناپذیر است. مگر اینکه گفتمان جمهوری اسلامی تغییر کند که در آن صورت به علت تغییر ذات عینی و ذهنی دیگر جمهوری اسلامی نخواهد بود.
در مقابل تئوری «شر بشر» که مبتنی بر «غریزه ی مرگ» و «حذف دیگری» است، تئوری «خیر بشر» مبتنی بر نیازهای نوعی انسان، «غریزه ی زندگی» و «حفظ دیگری» است.
تئوری «خیر بشر»، بر عکس تئوری «شر بشر»، به عنوان قوانین ذاتی انسان، ایجابی، اثباتی و همگانی هستند. اما به عنوان قانون جمعی و ذاتی انسان، اقدامی محدود کننده و سرکوبگرانه علیه انسان و آزادی انسان نیستند. «به همان نحو که قانون جاذبه اقدامی سرکوبگرانه علیه حرکت نیست، زیرا اگرچه به عنوان قانون، جاذبه بر حرکت ابدی اجرام آسمان حاکم است اما به عنوان قانونِ سقوط هنگام رقصیدن در هوا مرا می کشد» (کارل مارکس)
بنابراین به عنوان «ذات ذهنی» قانونِ غیر ایدئولوژیک، نمی توان هیچ انسانی را، به هر دلیلی، از حق آزادی، برابری، صلح، خوردن، نوشیدن، پوشاک، مسکن، تولید مثل صیانت نفس و… به بهانه ی برتری فرد، کاست، طبقه، جنسیت، قوم، نژاد، حزب، سازمان، مذهب و… محروم کرد. زیرا در این صورت، انسان، نقض ذاتی خودش را به عنوان انسان تصدیق می کند. اما هنگامی این «ذات ذهنی»، عینی خواهد شد که انسان ها آگاهانه و آزادانه آنرا از قوه به فعل در بیاورند. به تعبیر مارکس یعنی زمانی که «واقعی، عقلانی و عقلانی، واقعی» شود.»
از نقضِ این قوانین ذاتی توسط انسان اما نمی توانیم نتیجه بگیریم که ذات انسان بر «شر»، «حذف» و «جنگ» بنا گذاشته شده است؛ اگرچه در طول تاریخ همیشه «جنگ» و «شر» و «حذف» حاکم بوده و برده است. چرا؟ به دلیل اینکه از یک سو، «جنگ» و «شر» و «حذف» با قانون اثباتی و حیاتی انسان به «بقا» و «غریزه ی زندگی» در تضاد است و از سوی دیگر « قانون فقط هنگامی می تواند به قانونی کارآمد بدل شود که نقض شود» اما «نقض قانون» به معنای حقانیتِ «قانون نقض» نیست.
بطور مثال؛ تعریفِ بیماری چیزی نیست؛ جز فقدانِ سلامتی کامل. یعنی بیماری «چیزی نیست؛ جر زندگی که آزادی اش در قید و بند قرار گرفته است»، اما برای اینکه انسان قدر سلامتی را بداند، نباید از «شرِ بیماری»، «تئوری خیر» بسازد، زیرا مرگ، بر زندگی توام با بیماری و درد مداوم، مرجح تر، و حتی به آزادی انسان نزدیکتر است.
این تمایز تئوری «شر بشر» و «خیر بشر» و به زبان دیگر «ایدئولوژی» و «غیر ایدئولوژی» است.
تاکید اساسی فلسفه و «گفتمان دفاع مقدس» مبتنی بر تئوری «شر بشر» است، بر این اساس، صلح بیماری می آورد. به همین دلیل جامعه یا باید در حال جنگ و یا در حالت جنگی باشد، زیرا جنگ و شرایط جنگی مانند بیماری برای درک سلامتی ضروری است. یعنی همانگونه که غذا برای تندرستی انسان لازم است، جنگ نیز برای سلامتی معنویی و اخلاقی جامعه ضروری و «نعمت» است.
به رد پای این نگاهِ معیوب و بیمار در چند فیلم «حاتمی کیا»، از جمله «آژانس شیشه ایی»، «موج مرده» و…نگاه خواهیم کرد.
#شاهپور_شهبازی
http://t.me/shahpour_shahbazi