جامعه سینما :شاهپور شهبازی/ فیلم «غلامرضا تختی» بیوگرافی است و فیلم های بیوگرافی بر اساس رویدادهای واقعی ساخته می شوند. «زوایه نگاه» به ماجراهای واقعی فیلم های بیوگرافی، آنرا از فیلمنامه ی سینمای مستند متمایز می کند. بنابراین اولین پرسش در رابطه با فیلم «تختی» این است که «نگاه» نویسنده نسبت به ماجراهای واقعی زندگی تختی چیست؟پرسش اصلی در حوزه ی «نگاه» این است، آیا تضاد اصلی در فیلم «تختی»، بین تختی و مردم است؟ بین تختی و خانواده اش است؟ بین تختی و سایر کشتی گیران است؟ بین تختی با همسرش است؟ بین تختی با خودش است؟ یا همه ی اینها؟
به نظر می آید نویسنده یکی از این ها را به عنوان تضاد اصلی برنگزیده است که بتواند صحنه ایی را بیافریند که در «نقطه ی اوج» فیلم راه حل خودش را به این تضاد بدهد (زوایه نگاه) تا «مضمون اصلی» یا «معنای اصلی» فیلم مشخص شود. فیلمساز همه ی این تضادها را بدون هیچ گونه الویتی نمایش می دهد. بنابراین در فیلم «تختی» ابتدا در حوزه ی ساختار، «نگاه» وجود ندارد.
بیشتر بخوانید:«تنگه ابوقریب»:رزمنده خوب؛جنگ بد؛جامعه غایب
اما در حوزه ی «زوایه نگاه» راه حل نویسنده به این تضاد یا تضادها این است که بلاخره تختی در مقابل تضادها کم می آورد و خودکشی می کند. از طریق این «زوایه نگاه» معنای اصلی فیلم بارز می شود. اینکه آیا خودکشی تختی واقعیت دارد یا نه،
بحث من نیست اما اینکه نویسنده نسبت به این خودکشی چه زوایه نگاهی دارد، معنای اصلی فیلم است.این «زوایه نگاه» به من مخاطب نسبت به زندگی تختی چه چیزی اضافه می کند؟ مخاطب کافی است که در اینترنت نام تختی را سرچ کند که همه ی این اطلاعات دم دستی را بخواند. پس «زوایه نگاه» نویسنده به این رویدادها که فیلم «تختی» را از اطلاعات اینترنتی متمایز می کند، کجاست؟
بیشتر بخوانید :باخت حماسی یا شکست تراژیک فیلم«تختی»
در اینجا با توجه به اینکه من روی زندگی تختی کار کرده ام و فیلمنامه ی «تختی» را قبلا نیز نوشته ام یک قضاوت ارزشی هم می کنم. فیلم به لحاظ تکنیکِ ساخت فوق العاده است اما به لحاظ فیلمنامه یک حرام شدگی و فرصت سوزی بی بدیل است.یعنی ساخت فیلم آنچنان مرعوب کننده است که یک تختی «بازنده» را به عنوان اسطوره ی «بازندگی» آنچنان تصویر می کند که تماشاگر هرگز از «باخت با شکوه»، به «شکوهمندی باخت» نرسد.قبلا نوشته ام، برای نمایش اسطوره باید ساخت اسطوره ایی در فرم و محتوا لحاظ کرد وگرنه فیلم به ضد خودش مبدل می شود اما ساخت اسطوره ایی تنها در نمایش ارعاب تکنیک نیست بلکه نیازمند «عمق نگاه» است.
بیشتر بخوانید: بایدها و نبایدهای ساخت«جهان پهلوان تختی»
«عمق نگاه» معلول پخش ذرات «وجود آرمانی من» در «آرمان وجودی متن» است.فیلم «تختی» به عنوان «متن مولف» فاقد «مولف متن» است. به همین دلیل فیلم به لحاظ فن قوی است اما به لحاظ «نگاه» و «زوایه نگاه»، نه از منظر «حماسه ی یاس» و نه از زوایه ی «عرفان ایثار»، بلکه درک عامیانه از زندگی یک اسطوره را با مهارت یک متخصص تصویرسازی می کند.
این «زوایه نگاه» از «باختِ اسطوره»، «اسطوره ی باخت» می سازد تا «اسطوره گی تختی» را بشکند.«زوایه نگاه» در فیلم «تختی» به دلیل پذیرش نامرئی معیارهای رسمی «الگوزدایی از اسطوره ی تختی»، قادر نیست حتی به اندازه ی یک بند انگشت «عمق نگاه» نسبت به «الگوها»، «اسطوره ها» و «ریشه ها» بیافریند.فیلم «تختی» با ارعاب سطحی، ریشه ها را در عمق از ریشه می زند.
از :کانال نویسنده
One Comment
بازخورد: تحلیل فیلم غلامرضا تختی /باخت حماسی یا شکست تراژیک - رسانه تحلیلی «جامعه سینما»