مختص جامعه سینما: محسن سلیمانی فاخر| فیلم «لولیناخوانی در تهران» گامی مهم در بازنمایی زن بهعنوان راوی و کنشگر است. با این حال، برخی اشتباهات مانند یکسونگری طبقاتی، کلیشهسازی از رنج، و حذف زن سنتی از گفتمان، مانع از دستیابی به تصویری کامل از زن ایرانی معاصر میشود. زن در این فیلم صدای بلندی دارد، اما هنوز همه وجوه زنانه در آن شنیده نمیشوند.
فیلم «لولیناخوانی در تهران» اثری جسورانه در فضای سینمای اجتماعی و میانرشتهای ایران است که تلاش دارد نگاهی تازه به هویت زنانه، قدرت روایت و ادبیات معترض بیندازد. این فیلم با انتخاب عنوانی طعنهآمیز و ارجاعی فرهنگی به رمان جنجالی «لولیتا» از ولادیمیر ناباکوف، در پی ساختن پرسشی بنیادین است: زن ایرانی امروز کجای روایت ایستاده است؟ در متن یا حاشیه؟ در نقش راوی یا روایتشده؟
فیلم با انتخاب زنی جوان و تحصیلکرده در مقام راوی و قهرمان آغاز میشود. او نه زنی صرفاً رنجکشیده و منفعل، که راوی اندیشمند زندگی خویش و اطرافیانش است. او مینویسد، میخواند و لایههای پنهان جامعه را تحلیل میکند. بازنمایی زن در این فیلم تلاش میکند نگاه ابژهساز سنتی، هم در قالب فرهنگ مردسالار داخلی و هم در چارچوب نگاه شرقگرایانه غربی را به چالش بکشد.
زن، ادبیات و بدن در این قیلم همپوشانی دارد. اشاره مستقیم به «لولیتا» بهخودیخود حرکتی سیاسی و فرهنگی است. در ایران، جایی که بدن زن به شدت سیاستزده است، خواندن و تفسیر رمانی چون لولیتا توسط یک زن ایرانی، نه صرفاً یک ژست روشنفکرانه، که واکنشی علیه استثمار ادبی و بصری زن در تاریخ معاصر است. اما این جسارت گاه در سطح باقی میماند و به بازتعریف عمقی از هویت زنانه نمیرسد.
«اشتباهات بازنمایی: بازتولید سکوت تاریخی؟» در حالی که فیلم میخواهد صدای زن ایرانی باشد، گاه ناخواسته در دام بازتولید همان کلیشههایی میافتد که در پی گریز از آنهاست: یکی «زن روشنفکر؛ قربانی همیشگی» شخصیت زن اگرچه کنشگر است، اما در نهایت به نماد تداوم رنج تبدیل میشود. این بازنمایی تلویحاً تاریخ زن ایرانی را با تحمل، سکوت و درد تعریف میکند و دومی «غیبت زن سنتی یا زن کارگر»؛ فیلم از بازنمایی طبقات دیگر زنان( زن خانهدار، زن مذهبی، زن کارگر) غفلت میکند. این انتخاب، نگاه طبقاتی و حتی نخبهگرایانهای به مفهوم زنانهبودن دارد . سومی «رمانزدگی در روایت تجربه زنانه» است که در برخی لحظات، فیلم بیش از آنکه تجربهای زیسته را نمایش دهد، به تکرار زبانی روشنفکرانه از زن ایدهآل شده بسنده میکند؛ زنی که بیش از آنکه واقعی باشد، ساختگی و تئوریزهشده است.