مختص جامعه سینما: ایرج شریف/ درباره سوشالمدیا و پیآمدهای فرهنگی و اجتماعی آن سخن بسیار شده و علیرغم اینکه احتمالا “سخن هر چه گویم همه گفتهاند” صاحب این قلم نیز نظرگاه شخصی خودش را در این باره مینگارد و چشم به همفکری خواننده خِرَدورز دارد.
میدانیم که میل به نمایش و تظاهر از دیرباز در انسان بوده است؛ بلکه در حیوانات هم مشاهده میشود و حتی هنری نمایشی همچون رقص، مشترک میان انسان با دیگر گونههای جانوری است. بعضی جامعهشناسان همچون گافمن تحت عنوان تئوری نمایشی، روانشناسان تحت عناوین دیگری که نمیدانم و حتی اهل دین نیز تحت عناوینی مانند ریاکاری/تفاخر/تکاثر به این مهم پرداختهاند.
اما تأملات نگارنده در این باب، دو محور عمده دارد:
🔹 فوکو علیه الرحمه که دل مشغول مسئله “خلق سوژه” بود، چندان عمر نکرد که بتواند عصر سوشالمدیا را درک و تفلسف کند. اما این جانب به عنوان یکی از علاقهمندان به او و رویکردش، عینک وی را به چشم زده و از خلق سوژه مدرن دیگری سخن میگویم که اسمش را “هومو اینستا” مینهم.
هومواینستا گرچه ذاتا سوژهای نمایشیست اما بلوغ این سوژه، جز در زمانه ما ممکن نبوده است؛ زیرا عرصه نمایشگریِ گستردهتری در اختیار دارد. هویت و ارزشها و هنجارهای هومواینستا در سوشالمدیا بازتعریف میشوند. سوشالمدیا به انسان میگوید در این بازار مکارهی جلوهآرایی و خودنمایی، بودِ هر آدم، نمود اوست و اگر چیزی برای نمایش نداشته باشی، بودگیِ تو منتفی است؛ یا در بهترین حالت، اعلال و اختلال دارد؛ از همین رو، این موجود نمایشی شعارش این است که من نمایش میدهم پس هستم.
هدف نهایی اما، کنترل سوژه است. در سوشالمدیا، که بزرگترین بازار برای “صنعت توجه” است، انسان نمایشیِ تشنه توجه، هم کالاست و هم خریدار و هم فروشنده. به همین خاطر، هویت او هم انضمامی است و هم انفعالی؛ زیرا کالایش را باید مطابق سلیقه بازار بیاراید تا توجه بگیرد. این نمایشگری و این توجهخواری چنان سطحی و گذرا میشود که انسان نمایشی، دغدغه واقعنمایی هم ندارد و برایش اهمیتی ندارد که چه نسبتی میان بود و نمود او برقرارست؛ به همین خاطر است که انسان نمایشی عناوینی را که شایسته آنها نیست به خودش میچسباند و حتی چهرهاش “با” فیلترهای عکاسی و “بدون” فیلترهای عکاسی کاملا متفاوت میشود.
هومو اینستا، موجودی آرزو اندیش است نه واقعگرا؛ و عمدهترین تلاش وی برای رسیدن به آرزوهایش اما، خلق آنها در قاب دوربینهاست و مانند بوتیکداری است که ویترین او همان انبار اوست. یکی از مهمترین قربانیان صنعت توجه اما، “امر واقع” است. واقع بما هو واقع، هم نقطه عزیمت و هم مقصد نهایی فلسفه و ساینس است. زمین سخت واقعیت همچنین بوته آزمایش ایدههاست. اما سوشالمدیا “امر واقع” را هم تهدید میکند.
این معنا را بودریار در تئوری “فرا واقعیت” خودش شرح کرده است. این تئوری به طور ساده و خلاصه از وضعیتی حکایت دارد که بازنماییهای مکرر رسانه(تلویزیون در زمان بودریار) از یک واقعیت بیرونی و تولید روایتهای متعدد و متضاد از آن واقعیت، کار را به جایی میرساند که واقعیتِ بازنماییشونده در رسانه، ربط و نسبتی با واقعیت نخست ندارد. و این دقیقا همان اتفاقی است که توسط سوشالمدیا و انسان نمایشی هر روز رخ میدهد.
البته فرا واقعیتِ بودریار تقریر دیگر یا جنبه دیگری هم دارد؛ اینکه یک تجربه، وقتی در جهان واقع با آن مواجه میشویم، نسبت به وقتی که در جهان رسانه با آن مواجه میشویم، دو حس کاملا متفاوت دارد. گویا هیچ تجربهای در جهان واقع، به شیرینی نسخه رسانهایاش نیست. اتفاقا چیزی که صنعت هرزهنگاری را هم رونق داده است؛ خلق همین “فرا واقعیت” است؛ نسخهای از واقعیت در رسانه، که از نسخه دیگرش در جهان واقع خوشآیندتر مینماید.
🔹 محدودیت و کمبود جزو ویژگیهای ذاتی زندگی روی زمین از گذشتههای بسیار دور است. شرایط تکاملی نیز، وجود محدودیت، محرومیت و در نتیجه رقابت میان اعضای یک گونه جانوری با یکدیگر، و گونهای با گونه دیگر را توجیه میکردند. محدودیت و محرومیت از واقعیترین واقعیتهای زیستی است؛ زیرا همه چیز به اندازهای که به همه کس برسد موجود نیست؛ و در این میان بروز رقابت ناگزیر است. اما رقابت در میان بسیاری از گونهها با مرگ یکی از رقیبان به پایان میرسد؛ و اگر گونهای در عین ناگزیر بودن از رقابت داخلی، نخواهد تلفات بدهد؛ ناگزیر است به سلسله مراتب اجتماعی و طبقهبندی اعضایش اقدام کند. ایجاد طبقات اجتماعی که در حیوانات هم به وفور مشاهده میشود؛ راه هوشمندانه و مطمئنی بوده که اعضای یک گونه، بر اثر رقابتهای مرگبار و ناگزیر، رو به انقراض نروند.
بشر نیز در طول تاریخ شیوههای مختلفی از طبقهبندی اجتماعی را آزموده است. طبقه اجتماعی زمانی با تبار خون سنجیده میشد؛ زمانی با فره ایزدی و کاریزما؛ زمانی با قدرت بدنی و جنگآوری؛ زمانی با مالکیت زمین؛ زمانی دیگر با مالکیت ابزار تولید؛ زمانی دیگر با عضویت در احزاب و زمانی دیگر با خرید و مصرف کالاها و خدمات؛ اما در زمانه ظهور انسان نمایشی و به طور خاص هومواینستا، طبقه اجتماعی شما با کیفیت نمایش دادن خودتان در سوشالمدیا سنجیده و تعیین میشود. بهتر جلوه کردن در سوشالمدیا نیاز به منابعی مادی دارد که طبیعتا در اختیار هر کسی نیست.
داشتن بدنی خوب، پوشاکی خوب، چهرهای خوب، و کالاها و داراییها و تجربیات خوب و گران، و در نتیجه ارائه تصویری بهتر در سوشالمدیا، مستلزم دسترسی به منابع مادیِ زیادی است که در اختیار هر کسی نیست. امروزه سطح طبقاتی خیلی از افراد را با دیدن صفحه اینستاگرام آنها میتوان تشخیص داد و برای بسیاری از افراد دیگر ضرورتی ندارد که با خلق ارزشهای مادی یا معنوی به طبقات بالای اجتماعی صعود کنند.
چنان که روشن است، در این سیاهه عمدتا به پلتفرمهای تصویری مانند اینستاگرام چشم داشتم و پلتفرمهای نوشتاری تا حد زیادی از محل بحث خارج هستند. {شاید هم نه. قضاوتش با تجربه شخصی خواننده.} و البته که با وجود همه این معایب و آفات در سوشالمدیا، از محاسن و خدماتش نیز نباید چشم پوشید. این نحوه مواجهه ماست که سودمندی یا زیانباری چیزها را تعیین میکند.