مختص جامعه سینما:شاهپور شهبازی/زمانی که هنوز واکسن کرونا به بازار نیامده بود، روشنفکر حکومتی سینما، «بهروز افخمی»، نامه ای هشدار دهنده و مفصل به وزیر بهداشت درباره ی کرونا نوشتند: «احتمالا این ویروس را دموکرات ها منتشر کرده اند تا با نئوفاشیستهایی مثل دانلد ترامپ و جانسن و نتانیاهو و مکرون مبارزه کنند»، و از این تحلیل نبوغ آمیز به نتیجه نهایی منحصر به فرد و پیامبر گونه ی نامه رسیده اند که «لیبرال دموکراسی بهپایان خط رسیده و جای آن در موزه های تاریخ است و آیندهی جهان، جدال میان نئوفاشیسم و اسلام انقلابی است.»
«بهروز افخمی» در این نامه ضمن بی تفاوتی عمیق نسبت به آمار ناشی از مرگ و میر کرونا به وزیر بهداشت هشدار دادند: «چرا این توهم را القا می کنید که روزی چهارصد یا ششصد کشته برای شیوع کامل کرونا یک فاجعه است؟»
در همان ایام در پاسخ نامه بهروز افخمی، ضمن نقد مفصل عقب ماندگی ذهنی ایشان، نوشتم: «آقای بهروز افخمی! شما به جای اینکه به کمبود امکانات در ایران جهت بهبود بیماران کرونایی معترض باشید؛ نهادهای دولتی را تشویق به بی تفاوتی نسبت به مرگ و میر بالای کرونا می کنید؟
آقای بهروز افخمی! آمار مرگ و میر بالای بیماری کرونا با روند چهل سال گذشته ی نظام قدرت در ایران ارتباط مستقیم دارد. آمار بالای مرگ و میر بیماری کرونا با فساد مالی بنیادی و دزدی های کلان و گسترده در ساختار سیاسی ایران ارتباط مستقیم دارد. آمار بالای مرگ و میر بیماری کرونا با دیکتاتوری و عدم مشارکت واقعی مردم در تصمیم گیری های سیاسی و اجتماعی در چهل سال گذشته ارتباط مستقیم دارد و…»
موضوع بی تفاوتی نسبت به مرگ انسان ها در نامه ی «بهروز افخمی»، دستور تحریم ورود واکسن، مسئولینی که از این تحریم حمایت و آنرا تئوریزه کردند، این نیست که آنان دچار یک «اشتباه شناختی» شده اند و هنگامی که متوجه این اشتباه شوند، آنرا رفع خواهند کرد. موضوع مهم، تفاوت «کارکرد» دو اندیشه کاملا متضاد «درست» و «غلط» است.
تفاوت میان اندیشه ی «درست» و «غلط» تفاوت میان «صدق» و «کذب» به شکل «نظری» نیست؛ بلکه تفاوت میان دو نوع «کارکرد» متضاد به شکل «عملی» است.
کارکرد اندیشه ی «غلط» معطوف به مرگ انسان ها است و این فاکتور با مقایسه ی آمار قربانیان کشورهایی که از واکسن استفاده کردند و کشوری مانند ایران که در مقابل ورود واکسن مقاومت کرد، قابل اثبات است. نیازی به تئوری های پیچیده ی سیاسی و فلسفی برای اثبات اندیشه ی «درست» و «غلط» نیست.
ساده است. «کارکرد» اندیشه ی غلط، «حذف انسان ها» را تائید می کند. «مرگ» را تقدیس می کند. «انقیاد» انسان را پاس می دارد. «دیکتاتوری» را تحکیم می بخشد. درست برعکس «کارکرد» اندیشه ی درست که «زندگی» را ستایش می کند. «رهایی» بشر را تصدیق می کند. آزادی را پاس می دارد و…همه این فاکتورها در مواجهه ی مسئولین حکومت جمهوری اسلامی با کرونا به شکل کاملا آماری و عینی قابل اثبات است.
بنابراین اکنون که به مدد واکسن در بسیاری از کشورها تا حدود قابل توجهی بیماری کرونا و مرگ و میر ناشی از آن کنترل شده است، اما در ایران تبدیل به یک فاجعه ملی شده است، پرسش اساسی این است، مسئولیت این کشتار جمعی خاموش در ایران به عهده ی چه کسانی است؟
نقش نظریه پردازان حکومتی مانند «بهروز افخمی» در عادی سازی مرگ تا چه اندازه است؟ تا کی حکومت از روشنفکران جیره خوار به عنوان ابزار تحمیق مردم استفاده می کند؟ چرا باید مردم ایران تقاص افکار چرند و مزخرف افرادی مانند «بهروز افخمی» را پس بدهند؟
تمام کسانی که مسئولیت عملی این کشتار دسته جمعی خاموش را به عهده دارند، و آنان که این کشتار جمعی را با تئوری های رنگارنگ ایدئولوژیک توجیه می کنند، مسلما در درگاه تاریخ به آنچنان ملعنت ابدی دچار خواهند شد که آب تمام دریاهای جهان؛ دست های آغشته به خون آنها را؛ شُست نتواند.