برای جامعه سینما:شاهپور شهبازی/موفقیت سینمای بعد از انقلاب در جشنواره های جهانی واقعیتی انکار ناپذیر است. هیچ سکوی افتخار و هیچ جایزه ی مهم جهانی وجود ندارد که فیلمسازان ایرانی و فیلم های ایرانی بعد از انقلاب آنرا کسب نکرده باشند.
پرسش این است؛ یک ویژگی مشترک یا تعّین ایجابی که علت موفقیت سینمای بعد از انقلاب را در جشنواره های جهانی توضیح دهد، می توان نام برد؟ پاسخ این پرسش را دشوار می توان داد.اما بدون شک می توان یک ویژگی مشترک یا تعین سلبی را نام برد که علت موفقیت سینمای بعد از انقلاب در جشنواره های جهانی را توضیح دهد.
و آن اینکه هیچ کدام از این فیلم ها از کانال تایید گفتمان ایدئولوژیک جمهوری اسلامی بعد از انقلاب موفق نبوده اند بلکه کاملا برعکس در نفی ها و گسست هایش از گفتمان جمهوری اسلامی موفق بوده اند. یعنی چه؟
یعنی اینکه آنجا که این فیلم ها اعلام کرده اند؛ ما هیچ ویژگی از این گفتمان ایدئولوژیک را نمایندگی نمی کنیم، موفق بوده اند. مثلا در سینمای بعد از انقلاب ما فیلمی نداریم که در سطح جهانی موفق باشد اما از گفتمان تبعیض میان زن و مرد در جمهوری اسلامی دفاع کرده باشد.
تمام فیلمهایی که به تائید گفتمان ایدئولوژیک جمهوری اسلامی بعد از انقلاب پرداخته اند، فقط مصرف داخلی داشته و مطلقا سهمی در موفقیت جهانی سینمای ایران بعد از انقلاب نداشته اند.
مثلا فیلم های سیاسی، ماجرای نیمروز مهدویان و قلاده های طلا ابولقاسم طالبی و….که وقایع سیاسی را از منظر تائید گفتمان ایدئولوژیک به تصویر کشیده اند، در خارج از مرزهای ایران موفقیت جهانی نداشته اند. این موضوع نیز شامل همه ی فیلم های جنگی ایدئولوژیک و… می شود.
حتی موفقیت فیلمسازان وابسته به قدرت مانند «بهروز افخمی»، «مجید مجیدی»، «نرگس آبیار» و… در جشنواره های جهانی در گسست و نفی هایشان است. بطور مثال فیلم «شوکران» بهروز افخمی تایید چند همسری از منظر تایید گفتمان چند همسری جمهوری اسلامی نیست بلکه تصویر کردن بحران های این گفتمان است.
بنابراین جمهوری اسلامی در سینمای بعد از انقلاب با یک پارادوکس بنیادی مواجه است. پارادوکس اپی میندس یونانی که می گفت: «همه ی اهالی کرت دروغ می گویند.» و خودش نیز اهل کرت بود.
این پارادوکس فقط مخصوص سینما نیست بلکه در تمام حوزه های اجتماعی و حتی شخصی بعد از انقلاب نمود دارد. مثلا در کلیه ی انتخابات بعد از انقلاب، از یک سو انتخابات به دلیل ذات متضادش با آزادی فاقد مشروعیت است اما از سوی دیگر به دلیل حضور اکثریت مردم، برای جمهوری اسلامی اعتبار و مشروعیت می آورد.
این پارادوکس، بنیاد جهان وارونه و کاذب ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است که شامل همه ی حوزه های اجتماعی، سیاسی و هنری می شود.به همین دلیل فیلم های جشنواره ای و موفق برای جمهوری اسلامی نقش شمشیر دو لبه را بازی می کند. از یک سو فیلم هایی در جشنواره های جهانی موفق اند که ضد گفتمان ایدئولوژیک جمهوری اسلامی هستند و از سوی دیگر همین فیلم ها برای گفتمان جمهوری اسلامی اعتبار و مشروعیت می آورند
چرا؟ برای اینکه از یک سو، هم در داخل و هم در خارج از ایران، ضدیت این فیلم ها با گفتمان ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، به عنوان «امری خاص» پدیدار می شوند.یعنی موضوع فیلم ها به طور رسمی اجازه ندارند زیر پرتو نور عمومی قرار بگیرند.
مثلا همانگونه که در فیلم «افساید» جعفر پناهی تناقضات قانون تبعیض بین زن و مرد برای ورود به ورزشگاه فوتبال زیر سئوال می رود، در رسانه های حکومتی مانند صدا و سیما از این منظر به موضوع پرداخته شود. بنابراین طرح موضوع در حد «امر خاص» و فیلم باقی می ماند. اما در واقعیت و در عمل، قوانین حقوقی جمهوری اسلامی به عنوان «امری عام»، بر اساس این تبعیض جلو می رود و عمل می کند. (یعنی زنان واقعا حق ورورد برابر با مردان در ورزشگاه ها ندارند)
از سوی دیگر آنچه «امر خاص» است، یعنی ضد گفتمان ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است، به عنوان «امری عام» ظاهر می شود. یعنی اگر آزادی نبود چنین فیلم هایی ساخته نمی شد.
در حوزه ی سیاست این همان ترفند تضاد اصول گراها و اصلاح طلبان در چهل سال گذشته است که از این تضاد فقط کلاهش نصیب مردم شده است. مثلا در چارچوب «امر خاص»، انتخابات ریاست جمهوری و غیره برگزار می شود اما غیر ممکن است این انتخابات در چارچوب امر عام، یعنی آزادی انتخابات، به وقوع بپیوندد.
به همین دلیل، واقعیت بر اساس «امر خاص» و گفتمان ایدئولوژیک اصول گراها عمل می کند اما اصلاح طلب ها توهم «امر عام» را دامان می زنند، بدون اینکه حتی یک گام کوچک آنرا محقق کرده باشند.