برای جامعه سینما:سعید هدایتی/حضور جوکر در خلال زمان تبدیل به یک تکرار شد، به گونه ای که شاید بتوان او را کنار کنت دراکولا از تحسین شده ترین شرورهای غیر رئال تاریخ سینما خواند که حالا با هیبت ها و تصاویر مختلف آشنایی زدایی می شود و خود را در سینما نشان می دهد.
ضعف در شخصیت پردازی و قهرمان سازی بت من باعث شد که بسیاری از مخاطبان این فیلم به جوکر گرایش بیشتری بیابند و جوکر رفته رفته محبوبیت بیشتری از بت من یافت. به همین سبب کارگردانان تمرکز بیشتری روی جوکر گذاشتند و پس از آنکه در شوالیه تاریکی جوکر محبوبیت بیشتری از بت من یافت جوکر از آنتاگونیست به آنتی هیرو تغییر فاز داد..
جوکر فیلمیست که بسیار به سری های قبلی بت من وابسته است و بسیاری از بحث های پیرامون آن بر مبنای مقایسه جوکر فعلی با جوکرهای پیشین است. اما در این فیلم آشنایی زدایی های بسیاری انجام شده است. یکی از عوامل موفقیت جوکر هم همین تجربیات، نوستالژی ها و حافظه جمعی است.
جوکر اساسا سه فاز مختلف را تجربه می کند، در فاز طولانی اول که یک قربانی تحقیر شده است.در فاز دوم او به یک قهرمان انقلابی با حالتی منجی گون تبدیل می شود و در مرحله سوم هیولای شرور جوکر شکل می گیرد.
یک سوم آغازین داستان که به جوکر تحقیر شده می پردازد موفق است. او فردی ترحم بر انگیز، ساده و دوست داشتنی است. رفتار روانپریشانه او به خوبی ملموس است و ترکیبی از جنون و ضعف را نمایش می گذارد.
اما به محض آنکه جوکر از لایه فردی خود خارج می شود و تاثیرات اجتماعی می یابد کنترل روی داستان از دست می رود.صحنه مترو، مهم ترین صحنه فیلم است چرا که مهم ترین نقطه عطف داستان در آن رخ می دهد. کنش مند شدن جوکر به واسطه قتل سه جوانیست که از همان ابتدا به عنوان اشخاصی انتی پاتیک به مخاطب معرفی می شوند، در تیپیکال ترین شکل آن که مزاحمت برای یک دختر است.تا اینجا مخاطب تماما با جوکر است، تبعات این قتل ها منجر به یک خیزش اجتماعی می شود، از قضا مسئولین هم کارمندان سرمایه داری هستند.
در اینجا دو سوال عمده پیش می آید ، این قشر پر تعداد ناراضی به پا خاسته چه کسانی هستند و تا کنون کجا بوده اند و چه طبقه ای را نمایندگی می کنند. ثانیا این قشر به چه علتی با سه مقتول دشمنی داشته اند که قتل آنها را عملی قهرمانانه می داند، صرف اینکه اینان کارمند توماس وین بوده اند( توماس وینی که هنوز آنتاگونیست داستان نیست) می بایست از قتلشان حمایت شود؟ فیلمساز هیچ پاسخ منطقی به این پرسش ها نمی دهد. جوکر ناخودآگاه سمبل یک جریان پوپولیستی ضد سرمایه داری متعلق به بیرون فیلم می شود. و فیلمساز به جهت تقویت چنین حسی توماس وین را در گستاخی تمام نشان می دهد. ذهن توماس وین مردم را به دو دسته سرمایه دار و دلقک تبدیل می کند.
فیلمساز به منظور تقویت این حس ضد سرمایه داری به سانتی مانتالیست ترین شیوه ها متوسل می شود، و با تحقیرهای متعددی سعی دارد از طریق حس ترحم مخاطب سمپاتی را برای جوکر بگیرد.
با افزایش تحقیرها فاز سوم فیلم آغاز می شود و جوکر از یک قهرمان ضد سرمایه داری به یک مجنون آنارشیست تبدیل می شود(اینجا فرآیند آنتی پاتیک شدن جوکر کلید می خورد)، که این تبدیل شدن همسو با و در تصدیق حرف توماس وین است که اساسا جمله کلیدی فیلم هم هست.
جوکر نباید قهرمان بماند او باید ضد قهرمان تبدیل شود، حالا باید قتل هایش حالتی شنیع و زننده پیدا کند. آنگاه می بینیم جوکر با ادله ای بیهوده ناکافی و تحمیلی دست به قتل همکار و مادرش می زند، این امر منطق را تماما از فیلم گرفته و فاز سوم را از فاز دوم هم ناموفق تر می کند.
سرمایه داری این توان را دارد که مخالفت با سرمایه داری را تبدیل به کالا کند و از آن سود بجوید. در جوکر دقیقا همین اتفاق افتاده است. اگر بپذیریم جوکر قهرمان داستان است. می بایست وقتی که او توسط سرمایه داری توماس وین(دولت) و مجری (رسانه) تحقیر می شود باید این دو را آنتی پاتیک ببینیم. اما فیلمساز اینان را آنتی پاتیک نمی کند و چنین قصدی هم ندارد. چرا که فیلمساز زمانی همسو با جوکر است که بخواهد برای او ترحم بخرد.
قهرمان داستان باز هم بروس وین است اما چگونه؟
در اینجا می بایست مختصری به بت من های آغازین رجوع کرد. بت من بیش از سایر قهرمانان دی سی کامیکس وجوه سرمایه داری دارد. او فرزند میلیاردی خدوم و خودساخته است. او قدرت ماورایی خاصی ندارد و مجهز و متکی به تکنولوژی های روزآمدیست که از پدرش به او می رسد. در واقع بت من قهرمان ایده آل صنعتی و تکنولوژیکی سرمایه داری برای نوجوانان است.
تفاوت اصلی این جوکر با جوکر پیشین در توماس وین است.
توماس وین های اولیه مرد ایده آل سرمایه داری را نشان می داد، یک بنجامین فرانکلین قرن بیستی و تجلی حقیقی رویای آمریکایی.او فردیست که دانش و سرمایه را به کار گرفته است تا کیفیت زندگی مردم را بهبود ببخشد. اما در جوکر ۲۰۱۹ توماس وین به جای آنکه شبیه بنجامین فرانکلین باشد شبیه دونالد ترامپ است.
حتی ادبیات او در مورد دلقک ها نیز یادآور ادبیات ترامپ در مورد مهاجرین، مکزیکی ها سیاه ها و …. است.
آیا جابجایی مظهر سرمایه داری از یک دانشمند به یک میلیونر گستاخ و فاسد نقد سرمایه داری است؟ خیر جوکر ۲۰۱۹ به مزورانه ترین شکل ممکن است سرمایه داری تبلیغ می کند. نوع تبلیغ جوکر از جنس تبلیغ بد و بدتر است.
یعنی درست است که یک سرمایه داری فاسدی وجود دارد، اما جریان مقابل او نه یک جریان سوسیالیست روشنفکرانه بلکه آنارشیسم است، آن هم آنارشیسم دلقک ها. پس عبور از چنین جریانی به هرج و مرج پایان فیلم می انجامد. در چنین شرایطیست که بروس وین کودک علی رغم حضور کوتاهش در داستان قهرمان می شود.
بروس قهرمانیست که می بایست در آینده به آن اتکا کرد و نسل بعدی افرادی از دل سرمایه داری، سرمایه داری را در برابر آنارشیسم نجات دهند و کمر به اصلاح آن ببندد. پس با این حساب فیلم را نمی توان ضد سرمایه داری خواند.
حتی نوع دفاع این فیلم از سرمایه داری بدتر از اشکال قبلی بت من است. چرا که در آنجا سرمایه داری را سالم و نجات بخش می خواند اما اینجا با تقلیل دادن مخالفان آن به مشتی دلقک همراه با اعتراضات کور سعی در توجیه استمرار و بقای آن دارد.