جامعه سینما :شاهپورشهبازی/نوشتیم که مارکس می گوید:« ایدئولوژی، آگاهی کاذب است» بنابراین به زعم ایشان ایدئولوژی یعنی شیوه ی نادرست برای تفکر یا آگاهی وارونه درباره ی چیزها. بنابراین از نظر ایشان؛ باید شکل دیگری از آگاهی وجود داشته باشد که کاذب، یا وارونه نباشد.از این مختصر می توان نتیجه گرفت که به نظر ایشان؛ آگاهی «غیر ایدئولوژیک»، آگاهی واقعی است. پرسش این است که جناب مارکس از کجا بفهمیم، این آگاهی که شما ادعا می کنید، خودش «ایدئولوژیک» نباشد؟
بنابراین برای اینکه مچ مارکس را گیر بیندازیم یا مچ سیاه بازی های خودمان رو شود، برای شناخت «انسان ایدئولوژیک» ابتدا باید به پاسخ چند پرسش بنیادی تر بپردازیم. مثلا
انسان کیست؟آگاهی چیست؟دیگری کدام است؟برای ورود به این مباحث با چند مثال سینمایی، موضوع را با دقت بیشتری دنبال می کنیم.فیلم «فیس آف» (Face off ) به نظرم یکی از ده فیلم برتر اکشن تاریخ سینما و از منظر مباحث سینمایی فیلم بسیار پیچیده ایی است و برای موضوع ما مثال بسیار خوبی است.
فیلم «فیس آف» (Face off ) داستان یک پلیس به نام شاون آرچر( جان تراولتا) است که به دنبال دستگیری یک باند جنایکار به رهبری کستر تروی( نیکلاس گیج) و برادرش پالکس است.شاون در پرده اول فیلم در یک تعقیب و گریز هیجا ن آمیز موفق می شود؛ کستر و پالکس را دستگیر کند اما در اثر درگیری کستر به کما می رود. پلیس در مدارک به دست آمده متوجه می شود که کستر و پالکس بمب خطرناکی را در مکان نامشخصی گذاشته اند که در چند روز آینده منفجر خواهد شد. کستر در کما است و پالکس به هیچ عنوان حاضر به همکاری نیست.
به پیشنهاد همکاران شاون؛ تنها راه برای تخلیه اطلاعات و پیدا کردن محل بمب، با توجه به پیشرفت تکنولوژی پزشکی، این است که چهره ی کستر و شاون را با هم به طور موقت عوض کنند. شاون ابتدا نمی پذیرد اما با توجه به انگیزه ایی که برای شکست کستر دارد، تن به این جراحی می دهد.صورت کستر را بر روی صورت شاون مونتاژ می کنند و صورت شاون را در مایه ایی می گذارند که پس از پایان ماموریت آنرا به روی صورتش بازگردانند.شاون با ظاهر و قیافه کستر به زندان منتقل می شود و موفق می شود اطلاعات بمب را از پالکس بگیرد اما در این فاصله کستر به هوش می آید و پزشک را مجبور می کند که چهره ی شاون را به روی صورت او جراحی کند.
بنابراین در این فیلم دو شخصیت متناقض داریم. یکی با باطن کستر و ظاهر شاون و دیگری با باطن شاون و ظاهر کستر.قبل از این اتفاق، وقتی شاون بعد از عمل جراحی، برای اولین بار خودش را در آینه می بیند، ابتدا شوکه می شود. از نظر ظاهر دقیقا شبیه کستر شده است اما به لحاظ شخصیت و باطن هنوز شاون است.در این صحنه دو شخصیت همزمان در یک هئیت حضور عینی دارند. شاون بر این تناقض و دوپارگی شخصیتش آگاه است، بنابراین از شدت درد گریه می کند و با چوب لباسی آهنی آینه را می شکند. چرا؟
چون کستر، « دیگری» شخصیتِ شاون است. دیدن تصویر «دیگری» در آینه دردناک است، چون بر امری دلالت می کند که در حوزه ی خودآگاه انسان نیست.امادقیقا «آگاهی» همین جا اتفاق می افتد منتها در فیلم «فیس اوف» این امر معطوف به صورت ظاهری است اگرچه معنای زیر متنی آن تاکید بر سیرت باطنی است.یعنی تصویر واقعی شاون( آگاهی) نتیجه ی مداخله ی نظرگاه « دیگری» یعنی « کستر» است، چون شاون را دقیقتر از خودش به خودش می شناساند، اگرچه تصویر «کستر» در اینه به ظاهر با واقعیت «شاون» هیچ قرابت و نزدیکی ندارد.دقیقا به همین دلیل؛ شاون در مواجه با تصویر خودش در آینه که شبیه خودش نیست، می شکند و فرو می ریزد.این اولین تفاوت « آگاهی ایدئولوژیک» از « آگاهی غیر ایدئولوژیک» است.شناخت « دیگری» خویش.
از : @shahpour_shahbazi