جامعه سینما: رویا فتحالله زاده/ فیلم«پاپ»در سه اپیزود با نامهای مکزیک، ایتالیا و انگلیس، بازنمایی از مسائل و چالشهای مردم سیاهپوست در جنوب ایران است.در سه اپیزود فیلم، داستان زندگی چهارکاراکتر محوری با نامهای هستی، ترانه، فرج(پدرترانه و توماج) و توماج بازگو میشود. تفاوت فیلم«پاپ»با بیشتر آثار سینمایی اپیزودیک در استفاده از ویژگی یک برش زمانی برای نگریستن همهجانبه و چندصدایی به واقعیت اجتماعی درحال وقوع است.
فیلم با داستان هستی آغاز میشود که در تلاش برای آزادی نامزدش از زندان است و در اپیزودهای بعدی متوجه میشویم زمانیکه زندگی هستی در حال وقوع بوده است و ما آن را تماشا میکردیم کاراکترهای دیگر فیلم در همان زمان زندگیهایی دیگر را تجربه میکردند. تجربههای همزمان کاراکترها در یک برش زمانی از طریق برخی سکانسها برای مخاطب رمزگشایی میشود. برای نمونه در اپیزود اول که داستان هستی روایت میشود در یکی از سکانسها به هستی خبرمیدهند نامزدش به بیمارستان منتقل شده است. او سراسیمه به سمت حیاط خانه میدود، دوربین از پشتسر دنبالش میرود، هستی درِ خانه همسایه را بازمیکند و از پسرآنها (توماج) خواهش میکند تا او را به بیمارستان برساند. در این سکانس دوربین در حیاط میماند و وارد اتاق نمیشود. بنابراین مخاطب نمیفهمد در اتاق چه داستانی در حال جریان بوده است؟ و چرا توماج با لباسی خونآلود از در خارج میشود؟
در اپیزود سوم که قصۀ توماج روایت میشود، ما همراه با توماج به همان اتاق وارد میشویم و اینبار میبینیم که هستی با نگرانی درِ اتاق را باز و خواهش میکند تا توماج او را به بیمارستان برساند. در این زمان مخاطب به درکی همهجانبه و چندگانه از واقعیت اجتماعی درحال وقوع میرسد و فیلم را از زاویه دید چندکاراکتر محوری داستان میبیند. فیلم «پاپ» در اپیزودهای اول و سوم قصه زندگی فردیتهایی به نام هستی و توماج را روایت میکند اما در اپیزود دوم، فرج به عنوان پدری زحمتکش، تنها کاراکتر محوری اپیزود دوم به شمار نمیآید بلکه سایر اعضای خانواده( به ویژه ترانه) نیز به اندازه او در این اپیزود نقشآفرینی میکنند.
ترانه دختری نویسنده و سیاهچهره است که مطابق با معیارهای زیبایی جامعه ایران در رده زیبارویان قرار نمیگیرد. البته مادرش او را زیبا میبیند و روایتی دیگر از چهره دخترش دارد. ترانه برای آشنایی با پسری که هرگز او را ندیده دچار چالش شده است و اعتمادبهنفس کامل را برای رویارویی با وی ندارد. به دلیل همین مشکلات و مسائل، ارتباط ترانه با پدرش کمرنگ میشود زیرا او پدر، تبارو نَسَباش را که سیاهپوست هستند عامل ناکامیها، انزوا و طردشدگیاش میپندارد. فیلم «پاپ» به ویژه در اپیزود دوم و سوم میکوشد بر زیستجهان سیاهپوستان و نابرابری اجتماعی برعلیه آنها تمرکز داشته باشد و از این طریق تبعیضهای تاریخی برعلیه آنها را نیز نقد کند. در نگاه اول، فیلم در بهتصویردرآوردن رنجها و سختیهای سیاهپوستان در جهانی که اغلب سفیدپوستان بر آن غالب هستند، نگاهی چندساحتی و انتقادی دارد. اما از نمای دور به نظر میرسد گفتمان حاکم بر فیلم نیز نتوانسته است از این نگاه تبعیضگرایانه و برتری مفهوم سفید بر سیاه مصون بماند.
واقعیت این است که دوقطبی مفاهیم سفید/ سیاه در یک سیرِزمانی و به ویژه تحتتاثیر تفکر دوقطبی افلاطون، بخشی جداییناپذیر از نظام زبانی و مفهومسازی شده است. به باور ژاک دریدا تقابلهای دوتایی(Binary opposition)موجود در زبان(مانند هستی/نیستی، ذهن/عین، خرد/جنون، سیاه/سفید و…) با تأکید بر برتری یکی از قطبها و به حاشیهراندن قطب دیگر معنا مییابد.
این نظام زبانی معنایش را از همین تقابلها و نفی یکی توسط دیگری بهدست میآورد. به باور وی مشکل از نظامهای اندیشهای است که بر بنیاد یقین مطلق استوار است(ایگلتون،۱۳۸۸ :۱۸۳-۱۸۲). یکی از راهحلهای پیشنهادی دریدا برای گریز از این فرایند کلاسیک معناسازی، واژگون ساختن اولویت میان تقابلهای دوتایی است(ضیمران،۱۳۷۹: ۳۲). همین نظام معناییِ مبتنی بر برتری یک قطب بر قطب دیگر، به گونهای ناخودآگاهانه بر سازوکار فیلم «پاپ» پرتو افکنده است. در فیلم، فرج، ترانه و توماج سیاهپوست هستند و فقط هستی، دختری سفیدروی و از قضا با چشمانی رنگی است.
سه کاراکترسیاهپوست فیلم هرکدام به لحاظ شخصیتی دارای نواقصی هستند مثلاً ترانه اعتمادبهنفس ندارد، توماج به دنبال پاسپورت جعلی برای مهاجرت است و فرج، تحتتاثیر سالها تحقیرشدگیِ نژادپرستانه برای سلطه سیاهپوستان برجهان رویابافی میکند. از همه مهمتر هرسه کاراکتر در عشق رابطهای یکطرفه(ترانه و توماج) و مخدوش(طلاق عاطفی فرج از همسرش) را تجربه میکنند. اما هستی، دختری فهمیده و فداکار است که برخلاف سهکاراکتر سیاهپوست ، عشقی دوسویه و بهنجار دارد. به بیانی دیگر گفتمان حاکم بر فیلم به گونهای غیرعامدانه در جهت برترجلوهدادن مفهوم سفید در برابر سیاه است.
اگر در مورد ترانه، سیاهپوست بودن وی مانعی برای داشتن رابطهای عاشقانه تعریف شده است اما در مورد توماج ویژگی سیاهپوست بودن نیست که مانع وصال به معشوق میشود. بنابراین این استراتژی در شخصیتپردازی فیلم که هرسه کاراکتر سیاهپوست، رابطههای عاشقانۀ ناقص و مخدوش داشته باشند و فقط کاراکتر سفیدروی، عشقی کامل را تجربه کند میتواند نمادی از پرتوافکنیِ نظام معنایی تقابلهای دوتایی و برتردانستنِ ناخودآگاهانه یک قطب(سفید) بر قطب دیگر(سیاه) در گفتمان فیلم «پاپ» به شمارآید. با این اوصاف اگر هستی به جای توماج دچار عشقی یکطرفه و نافرجام بود این ساختارِتقابلهای دوتایی خدشهدار میشد و معنا نمیگرفت(تغییرِ بخشی از روایت براساس راهحل پیشنهادی دریدا مبتنی بر واژگون ساختن اولویت میان تقابلهای دوتایی).
علاوه بر این در سیر و حرکت روایت فیلم میبنیم که سه کاراکتر سیاهپوست در برابر فهم، درک و عشقِ هستی سرتعظیم فرومیآورند. ترانه که هستی را برای ارتباط با دوستپسرش سرزنش میکند سرانجام او را در آغوش میگیرد و هستی برایش آرزوی موفقیت میکند. فرج، با راهنمایی و صحبتهای هستی تصمیم میگیرد توجه بیشتری به احساسات دخترش داشته باشد و توماج پول پاسپورت جعلیاش را به هستی میدهد تا کمکخرجی برای وصال او به عشقش باشد.
در نهایت میتوان گفت که فیلم «پاپ» در مقام اثری داستانگو برای روایتِ بخشی از مسائل اجتماعی جامعه ایران و به ویژه مصایب مردم سیاهپوست تمام تلاش خود را کرده است و اگر نگاه حاکم بر آن نتوانسته است از سازوکار نظام تقابلهای دوتایی رها شود باید گفت که این ویژگی در بسیاری از متونی (از جمله فیلم) حاکم است که درمورد اقلیتها، قومیتها و نژادهای گوناگون در بستر جوامع معاصر خلق میشود.
منابع
ایگلتون، تری(۱۳۸۸). پیشدرآمدی بر نظریه ادبی، تهران: نشر مرکز
ضیمران، محمد(۱۳۷۹). ژاک دریدا و متافیزیک حضور، تهران: نشرهرمس
از: نشریه هنر و تجربه