جامعه سینما:در حوزه مطالعات جام جهانی، بدیهی است که مسابقات و محصولات فرهنگی جانبی آن (خصوصاً ترانهها) نشاندهنده آن چیزی هستند که مارکوزه، فیلسوف مکتب فرانکفورت، آن را والایشزدایی سرکوبکننده (repressive desublimation) میخواند. البته مقصود مارکوزه از این استدلال انحراف از انرژیهای لیبیدینال (libidinal) و سوق یافتن آن به سمت فعالیتهای بیهودهای چون فوتبال، بجای کارهای ضروری چون نقد اجتماعی است.
ترانه رسمی جام جهانی فیفای ۲۰۱۴، ما یکی هستیم، اُلی اُلا (We Are One – Ole Ola) با خوانندگی پیت بول، جنیفر لوپز و کلودیا لیتی، نشاندهنده یک گسست است. این یک انتقاد جدی و فراگیر از ایدئولوژیای است که جام جهانی و در مجموع هر رویداد ورزشی جهانی را شامل میشود. به بند آغازین این ترانه توجه کنید:
«پرچمهایتان را در آسمان نگاه دارید/و آنان را از اینسو به آنسوی تکان دهید/به جهان نشان دهید شما اهل کجایید/به جهان نشان دهید ما یکی هستیم.»
با رویکردی دیالکتیکی این بند آشکارا تضادهای ذاتی در برساخت ایدئولوژیک مسابقات ورزشی جهانی را نشان میدهد، بهطوری که قادر به متحد کردن ملتهای جدا از هم باشد، آن هم درست در زمانی که این ملتها بهطور متفرق هویتهای ملی خود را در وضعیتی کاملاً شیء گشته نشان میدهند. به بیان مارکوزه، زمانی هنر راهی برای نشان دادن تمایز بیان «آنچه هست» از «آنچه نیست» بود. امروزه (از جمله سرودهای رسمی فدراسیون بینالمللی فوتبال – فیفا) طریقی است برای نشان دادن آنچه نیست بهصورت آنچه هست.
نبوغ نویسندگان در اینجا ظهور پیدا میکند؛ با وجود آنکه این ترانه آشکارکننده این حقیقت دیالکتیکی است که مراسم جام جهانیآنچه نیست را زیر حجاب آنچه هست بدل میکند، همزمان نشان میدهد که آنچه نیست، آن چیزی نیست که هست. برخی معتقدند این ترانه خیلی بد است، اما این افراد نظریه انتقادی موجود در آن را متوجه نمیشوند.
علاوه بر این، تهییج رؤیای دروغین اتحاد با استمداد از استعاره تکان دادن پرچمهای جهان که خود برخواسته از نزاع تکثر آمیز بوده، برساخت هایپررئال محمول ایدئولوژیکی از یک شبح ورزشی را پارهپاره میکند. این نکته برای خوانندگان آثار فیلسوفی چون ژان بودریار آشناست. آشکارا چنین شبیهسازی هایپررئال به تندی در کنار آن جهان بسیار واقعی همنشینی میکند که در آن طرفداران تیم فوتبال اروگوئه، پاول دامت، هوادار نیوکاسل را به سبب مصدوم کردن هموطنشان لوییس سوارز به مرگ تهدید کردند.
همچنین به ضربآهنگ تند این بخش از ترانه با اجرای جینفر لوپز توجه کنید (با فحوایی معترضانه، ساب ژانری موزیکال که با وجود فراگیر بودنش در فرهنگ غرب دقیقاً معنای مخالف آن را دلالت میکند، یعنی والایش زدایی سرکوبکننده جریانهای لیبیدینال):
«امشب اتحاد جهان را ببین، اتحاد جهان، اتحاد جهان/برای مبارزه، مبارزه، مبارزه، یک شب/اتحاد جهان را ببین/دو طرف، یک مبارزه و یک میلیون چشم.»
در نظر مارکسیستهایی چون مارکوزه که «مبارزه» نمادین، جنگ همه علیه همه است، شرط ضروری رقابت سرمایهداری در اقتصاد جهانی شده داروینیسم اجتماعی است، اما در اینجا لوپز آن را انکار میکند. در چهار خط اول، او تضادهای سرمایهداری را هموار کرده، و با نمایشی منحرفانه، «مبارزه» را بسان شرط متعالی اتحاد طلب میکند، اتحادی که او و پیت بول بهسختی آن را طلب میکنند. طبیعتاً این نامبارزه را مبدل به مبارزه نمودن خیالانگیز، و متضاد با مبارزه است چه بهصورت فکری و یا فیزیکی که در یک تضاد انقلابی واقعی دیده میشود.
آنچه در اینجا میآید چیزی است که اسلاوی ژیژک آن را انکار فتیشیستی نامیده و آن را اینگونه تعریف میکند: «به آن آگاهی دارم، اما تمام عواقب آن را نمیپذیرم، پس طوری به کار خودم ادامه میدهم که انگار به آن آگاهی ندارم.» در اینجا:
«امروز این جهان توست، جهان من، جهان ما،/و تمام جهان را فرا میخوانیم، تمام جهان را تا بازی کنند.»
در اینجا دو انکار وجود دارد. اول، پیت بول میگوید «جهان ما» و به طرز مضحکی بیان میکند که تملک ساختارهای سرمایهداری متأخر به نفع یک جامعه کمونیستی از بین رفته است. دوم، او فراخوانی میدهد که تنها میتواند کنایهآمیز باشد، به بیان دیگر پس گرفتن هرچه عرضه شده است.
در واقع، نه تنها تیمهایی که صلاحیت لازم را کسب نکرده، برای بازی دعوت نشدهاند –که اگر دعوت میشدند، این برخلاف شروط نخبهگرایانه احراز صلاحیتی است که در اینجا پیت بول به طرز زیرکانهای آن را انکار میکند– بلکه در واقعیت، تنها کارگزاران فیفا، بروکراتهای برزیلی و نیمی از BBC تابستان امسال بهطور رایگان وارد استادیومهای برزیل میشوند.تمامی ما، قربانیان محرومیت جمعی جهانی گشتهایم و آنگونه که وضعیتگرای (situationist) فرانسوی گای دبورد در اثر کلاسیک خود، جامعه نمایش، پیشی بینی نمود، تماشاچیانی روی کاناپهها خواهیم بود.
استوارت جفریز (منبع: گاردین)ترجمه: شهاب غدیری