جامعه سینما : “اتوبوس” با خود نشانی از گفتمان “جهان سوم گرا”ی دهه ۴۰ و پنجاه شمسی در ایران را دارد، گفتمانی که بیش و پیش از هر کس با نام جلال آل احمد و موسسه تحقیقات اجتماعی و مردم نگاریهای آن زمان گره خورده است.
نظریه پردازان این گفتمان بر این باور بودند که ورود مناسبات نابهنگام سرمایه داری در ممالک جهان سوم رشته ای تغییرات اجتماعی در آنها پدید آورده است. زارع جهان سومی بدل به زائده ای برای محصولات بنجل غربی شده، محصولاتی که جز در جهان سوم مشتری و مصرف کننده ای پیدا نمیکند. اشتیاق روستاییان و رقابت کین توزانه آنها برای مفتخر شدن به مالکیت و استفاده و مصرف این کالاها در فیلم اتوبوس جلوه ای بارز یافته است.
کدخدا در چنین مناسباتی نقش یک دلال میان نمایدگان کمپانی غربی و روستاییان را بازی میکند و از نقش سنتی و متعارف خود جدا میشود. در ادبیات مارکسیستی آن زمان اصطلاح “بورژوازی کمپرادور” رایج شد که منظور از آن اشاره به واسطهها و دلالان سرمایهداران خارجی در کشورهای آسیایی و آفَریقایی و آمریکای لاتین بود. فیلم اتوبوس از یک نظر دیگر نیز حائز اهمیت است و آن نشان دادن پویایی و دینامیسم درونی سرمایه داریست برای تبدیل هر چیز به محملی برای تولید و تصاحب سود.
کدخدا بعنوان واسطه این کارکرد را دارد که از رقابت تاریخی این دو دسته (حیدری و نعمتی) برای به حرکت درآوردن بیشتر چرخه مناسبات تولید و مصرف استفاده ای زیرکانه میکند. در پایان البته شاهد اتحاد این دو دسته علیه کدخدا و موفقیتشان در نیل به این آگاهی هستیم که چگونه به مهره ای در دست سوداندوزی کمپانیها بدل شده اند و هر یک ایفای نقش مایه سنتی خود در روستا را مطالبه میکنند و بر ادامه روندی که تا کنون پیش گرفته بودند و طی آن به صِرف انسانی بدهکار که باید قسطهای عقب مانده اش را بپردازد و در رقابتی مذبوحانه گرفتار آید بدل شده بودند خط بطلان میکشند.
در داستان این فیلم امده است: اهالی یک روستا به دو گروه بالادهی و پایین دهی (حیدری و نعمتی) تقسیم شدهاند. سرکرده نعمتیها نمکزار خود را به کدخدا، که به دشمنی و کینه بین دو گروه دامن میزند می فروشد و یک اتوبوس مستعمل میخرد تا با آن مسافرکشی کند. ورود اتوبوس به روستا کار گاریچی (مسافرکش) حیدریها را کساد میکند و اختلافها بیش تر میشود. در این میان کدخدا سرکرده حیدریها را ترغیب میکند تا آسیابش را به او ــ کدخدا ــ بفروشد و اتوبوسی بخرد.
کش مکش بیش از پیش بالا میگیرد. وساطتها و نصایح معلم روستا و ریش سفید ده کارساز واقع نمیشود. کمبود مسافر و کسادی کار سبب میشود که اقساط اتوبوس نعمت خان عقب بیفتد، و هنگامی که فروشندگان اتوبوس برای ضبط اتوبوس مستعمل پا به ده میگذارند نعمت خان با چوب دستی به سراغ کدخدا میرود و نمکزار خود را طلب میکند. حیدرخان و اهالی روستا نیز به تبع نعمت و در حمایت از او رو در روی کدخدا میایستند. کدخدا نمکزار و آسیاب را پس میدهد و عداوت کهنه با ازدواج دختر نعمت با پسر حیدر جای خود را به دوستی میدهد.
اتوبوس فیلمی به کارگردانی یداله صمدی و نویسندگی داریوش فرهنگ(اصل این فیلمنامه در واقع متعلق به محمود دولت آبادی است) ساختهٔ سال ۱۳۶۴ است.
به نقل از: فیلوسوفی