مختص جامعه سینما :سید روح الله موسوی/تجربه مخاطب به خودی خود با فرهنگی شکل می گیرد که وی در آن زندگی می کند و اعتقادات،ادراکات و ارزش های فرد بر زمینه ای از مشاهده فیلم فعال می شود .این موضوع در مورد افرادی که فیلم را ساخته اند صدق می کند .
آنها نیز بخش مهمی از متن فیلم هستند و اعتقادات ،فهم و گزینش انها از آن چه فیلم باید باشد یا نباشداز فرهنگ حاکم و گفتمان رایج شکل می گیرد و از سویی ، محدودیت های اقتصادی به سینماگر امکان می دهد تا در هر فیلمی چه سخنی بگویند.
«والتربنیامین»در این باره می گوید:فیلم در بین تمام هنرها بدون تجربه مجرد و آنی اثری است که منحصرا با ذهن خلاق و منفرد انسان ارتباط برقرار می سازد .از این رو به نظر می رسد که فیلم هیچ اصلی ندارد یا اصل کمرنگی دارد که کامل و تمام عیار اماده است که هر کس انتخاب کند و به تماشایش بنشیند و بهره برداری کند.
یگانگی غیر صمیمانه و سهولت دسترسی به جهان فیلم آن را به اجتماعی ترین و ارتباطی ترین هنرها مبدل کرده است.این فیلم است که کل جهان را مخاطب خود قرار می دهد و واقعیت های زندگی روزمره را با دقت می شکافد و از طریق ادراکات، بسیاری از افراد عادی در برابر بسیاری دیگر، امکان مشغولیت مخاطب را در گفتمان اجتماعی و فرهنگی فراهم می آورد .مشغولیت شدید ذهن که به هیچ شکل هنری دیگری مشابهت ندارد ،تا جایی خطر شکل دادن به ایدئولوژی غالب و پذیرش آن را در بر دارد.
از منظری دیگر، متنیت فیلم بسیار متفاوت تر از جهان یک رمان یا یک تابلوی نقاشی است و کمتر از جنبه شخصی برخورداراست ولی در حین حال امروزه به شدت در دسترس است حتی راحتر از تماشای یک تابلوی هنری در یک گالری. فیلم به دنیایی که اغلب ما در آن زندگی می کنیم نزدیکتر است چرا که جنبه های روزمره زندگی را از خطه ها و فرهنگ های متنوع به اشتراک می گذارد ، از«عقده اجتماعی» یک جامعه گرفته تا غیرت فردی یک شخص و این تا برقراری ارتباطی نیرومند با ابعاد اجتماعی ادامه دارد.
حال در هر فیلمی شاهد ساختاری ذهنی و غالبا متضاد از رخدادهای ذهنی ، فرهنگی و اقتصادی و ایدولوژیک هستیم چرا که اغلب فیلم ها برای کسب سود و منفعت شخصی و گروهی ساخته می شوند و سعی دارند با شمار عظیمی از مردم سخن گویند و خود را در معرض دید قرار می دهند.
بدین رو ، ناگریزند به چیزهایی متوسل شوند که سازندگانشان انها را عمومی ترین و قبل قبول ترین اعتقادات مخاطب بالقوه می داند هر چند که بیننده گان پویا عموما به روشهایی پاسخ می دهند که فیلمسازان انتظار ندارند نتیجه کار این است که متن فیلم غالبا متکی بر شبکه ای از« انتظار» و«واکنش»، اعتقاد فرهنگی و مقاومت فردی است. از این رو فیلم می تواند بر یک تفسیر «هرمنوتیک» سوار باشد در پی آن برای بسیاری از تاویل گران قابل دسترس و واضح است، تاویل گرانی که پاسخ هایشان به خودی خود بخشی از متن و شکل اثر است.
با این حال فیلم برای مخاطب ساخته می شود و صرفا تا زمانی به بقا خود ادامه خواهد داد که مخاطب ان را قابل قبول بداند لیکن ساختن یک فیلم تا حدی بخشی از حدس و گمان مبتنی بر آموخته ها و« تکرار خلاقانه» است . اگر مخاطین به ساختارها داستان ها و شخصیت های خاصی در گذشته واکنش خوبی نشان دهند این موارد با قدری تغییر در اثر جدید تکرار می شود.
مثلا عشق و خیانت دستمایه ی جهان سینماست که از تولد تاکنون تم بسیاری از آثار در اقصی نقاط جهان است . متنیت فیلم بخشی از عرصه پرطنین «خلاقیت و واکنش» است و این عرصه می تواند مکتب ساز باشد ،انقلاب ساز باشد ،جریان سازی کند و این در تعامل بین مخاطب و فیلمساز در تبادل است.