جامعه سینما :کاوه اسماعیلی/ سورپرایز مینی سریالهای سال نه از «اچ بی او »و« نتفلیکس» و «فاکس» که محصول کمپانی کوچک «هولو» بود. سریالی با مختصات رده بی که محدودیتهای ساخت را امکانی میبیند برای تجلی احساسات سادهتر و همین را به درونمایه اصلی خودش تبدیل میکند. با اقتباس از رمان استیفن کینگ که بعد از بیش از چهل سال هنوز منبع ادبی تمام نشدنی برای فیلمها و سریالهاست.تلفیقی از درام تاریخی و تریلر جاسوسی و ساینس فیکشن با یک ملودرام عاشقانه و احساساتی. داستان مردی که در زمان سفر میکند تا مانع ترور جان اف کندی شود و دنیا را به جای بهتری تبدیل کند. اما عاشق دختری میشود تا کلیشه اسطورهایِ تقابل عشق و وظیفه به پیرنگ اصلی داستان در اپیزودهای پایانی مجموعه تبدیل شود و قلب تماشاگر را تسخیر کند.ماجرای عشقهای کوچک در دل اتفاقات بزرگ.
جیک اپینگ معلمی که به تازگی از همسرش جدا شده از سوی دوستش ماموریت مییابد تا از درون اتاقی تاریک به اکتبر ۱۹۶۰ سفر کند. سه سال پیش از ترور کندی. تا هم از راز قتل او آگاه شود و هم از آن جلوگیری کند. بزرگترین مانع او در این مسیر ” گذشته ” است که در مقابل تغییر تقدیر مقاومت میکند. نیرویی ترسناک که به شکل حوادثی غیرقابل پیشبینی عمل میکند و با حضور شبحی که خود مردیست که اسیر دور باطل زمان شده، به جیک اخطار میدهد و خود تبدیل به حکمتی میشود که جیک را در طول فقط دو دقیقه در زمان حال آبدیده روزگار میکند.از مردی متعهد به مسئولیتی که در برابر تاریخ دارد به رتبهای بالاتر، جایی که در برابر تقدیر تسلیم میشود. ایدهای مومنانه برای داستانی که مملو از عواطف انسانیست. با محوریت جیمز فرانکو در نقش جیک اپینگ که هیچگاه اینقدر دوستداشتنی و عزیز نبوده. با حضوری شیرین که هر صحنهای از سریال را به تملک خود درمیآورد و مناسب برای نقشی که ماهیتی فرشتهگون پیدا میکند. آنقدر که دلتان میخواهد او را سفت در آغوش بگیرید.
بیست و دوم نوامبر۱۹۶۳ روز موعود سریال است که نام عجیب سریال هم هست. و تقویم سریال در آغاز هر اپیزود نزدیک شدن به آن را خبر میدهد. روز ترور کندی ، شاهزاده آمریکا که اولین مواجهه جیک با او در سخنرانی انتخاباتی او در تگزاس واجد شوری رمانتیک است. اما سریال از تاریخ رمانتیکزدایی میکند و احساسات واقعی را شایسته رابطه عاشقانه جیک و سیدی (سارا گوردون) میداند. پرنسس او سیدی ست نه کندی. همانطور که در روایت موازی لی ازوالد نیز از بستر همسرش میکند تا مسئولیتی که بر دوش خود احساس میکند که همان ترور کندیست را به سرانجام برساند. در روز موعود با دستکاری در تاریخ تنها کندی نجات پیدا میکند تا در بازگشت به آینده از حکمت تقدیر باخبر شویم. روایتی پاورقیطور برخلاف رویکرد متعهدانهای که الیور استون در جی-اف-کی به ترور کندی دارد و آن را حاصل توطئهای پیچیده علیه رئیسجمهوری میداند که قامت قهرمانی جسور به تن او میکند. سریال با همان تصور بدبینانه آغاز میشود و لحظه حضور جیک و وردستش بیل به محل ترور کندی یادآور سکانس حضور جیم گریسون و دستیارانش به خیابانی در تگزاس است که توطئه در آنجا شکل گرفته. حاصل توهمی که جراحت تراژدی مرگ کندی و جنگ ویتنام بر احساسات جامعه آمریکایی گذاشته و همین ال تمپلتون (کریس کوپر) را وامیدارد تا جیک را به بازسازی آن بفرستد.
۱۱٫۲۲٫۶۳ اگرچه کلیشه جذاب سفر در زمان را گهگاه دستمایه شوخیهای بازیگوشانه خود میکند اما در استفاده از آن خست به خرج میدهد. درعوض داستان را به خوبی به پیش میبرد. دربازنمایی کوچکی از دهه شصت بسیار موفق است. همچون شاهدی در کنار واقعیات تاریخی میایستد و با تلفیق ژانرها از یک سو تریلری جاسوسی ست برای تعقیب ازوالد و کشف معمای ترور و از سویی دیگر جیک را به خانه امنش در کنار سیدی میفرستد تا رابطه عاشقانه آنها را در عرض گسترش دهد همراه با شخصیتهای فرعی معدود تا فقدانشان تاثیر عاطفی بیشتری بگذارد. ویژگیهایی که نشان میدهد مینیسریالها حالا چه بستر مناسبی برای اقتباس از رمانها هستند و جیجی آبرامز ، آچار فرانسه هالیوود بعد از هوا کردن جنگ ستارگانش چه فرد مطمئنی برای این پروژه است.
سریال ۱۱٫۲۲٫۶۳ را میتوان با آخرین سکانسش همیشه به خاطر آورد. جایی که جیک اپینگ در زمان حال به دیدار محبوب سالخوردهاش میرود. در کنار جمعیت در تاریکی میایستد و سیدی را تماشا میکند و از احساس خوشبختی او لذت میبرد. و بعد همچون عاشقی ناشناخته فرصت پیدا میکند تا یکبار دیگر با ترانه “هیچ چیز نمیتواند این عشق را تغییر دهد” با او برقصد همه سهمش از او.
به نقل از ۷ فاز