اینبار فرهادی در «فروشنده» به سراغ یکی دیگر از معضلات و آسیبهای اجتماعی رفته است؛ معضل جنسی در جامعه که از سالها پیش نشانههای آن در اخبار مربوط به مزاحمتهای خیابانی، تجاوز به عنف، زنان خیابانی و… نمود پیدا کرده و آمارهایی که گهگاه توسط مراجع رسمی اعلام میشود این هشدار اجتماعی را به صدا درمیآورد.
پیرمرد «فروشنده» زندگی پنهانی با یک زن دیگر دارد و دور از چشم خانوادهاش هر از گاهی به خانه او میرود و حتی برای بچهاش دوچرخه میخرد. احتمالا زنی را که با مردان زیادی حشر و نشر دارد و از این راه امرار معاش میکند، صیغه کرده و زن خود میپندارد! اما وقتی به خانه عماد رفته و زن صیغهایاش را نمییابد، وسوسه شده و وارد حریم خصوصی زن دیگری میشود. علت روشن است. پیرمرد نیاز ارضا نشدهای دارد که میخواهد به هر نحوی شده آن را برآورده کند.
در تاکسی، زن مسافر به عماد اعتراض میکند که آنطرفتر بنشیند. ما شاهدیم که عماد خود را به در تاکسی چسبانده اما زن به خاطر تعرضهای متعددی که قبلا تجربه کرده، نگران شکسته شدن حریم خصوصیاش است. زن بیم تجاوز به حریم خصوصی خود، حتی از مرد ظاهرالوجهی چون عماد دارد.
لحن بابک در پیامگیر تلفن نشان میدهد با مستاجرش حشر و نشر غیراخلاقی داشته و روابطشان محدود به رابطه معمول بین موجر و مستاجر نبوده است.
در مدرسه، دانشآموزی که پدرش فوت کرده است و احتمالا مسوولیت سنگینتری در خانه دارد، در گوشی خود عکسهای ناجور ذخیره کرده است.
همسایه طبقه پایینی، کاسه داغتر از آش میشود و از رعنا میخواهد در صورتی که صاحب وانت را پیدا کردند، او را خبر کنند، زیرا با او کار دارد! نگاه خاص همسایه، رعنا را آزار میدهد و وی را مجبور میکند چشم بر زمین بدوزد. اینها و موارد متعدد دیگری که در فیلم هست، نشان میدهد در جامعه ترسیمی اصغر فرهادی، آدمها در رعایت هنجار اجتماعی جامعه خویش میلنگند؛ هنجاری که عدم رعایت آن جامعه را به مرز بحران رسانده است. بحرانی که به خاطر حجب کاذب فرهنگی، بحثهای آسیب شناختی و ارایه راهکارهای علمی و موثر جامعهشناسانه برای کنترل آن صورت نمیگیرد و در اغلب موارد با پاک کردن صورت مساله و نادیده گرفتن آن، بحران حکم آتش زیر خاکستری را پیدا کرده است.
فیلمساز قبلا در «چهارشنبه سوری» به این موضوع پرداخته بود. در این فیلم مرتضی (حمید فرخ نژاد) با زن همسایه ارتباط پنهانی دارد و نیازهای برآوردهنشده خود را در او جستوجو میکند. در سکانسی از این فیلم سیمین (پانتهآ بهرام) به مرتضی میگوید که میخواهد رابطه را تمام کند. مرتضی التماس میکند که اینکار را نکند و وقتی او میرود، تنها به گریه تلخی بسنده میکند. اما گویی مرتضای «چهارشنبه سوری» در «فروشنده» نسبت به آن سالها گستاختر شده است. با فرض مسلم که فیلمسازی چون فرهادی، مضامین و محتوای کارهایش را از تحولات اجتماعی پیرامون خود اخذ میکند، میتوان نتیجه گرفت که جامعه از یک ناهنجاری اخلاقی در «چهارشنبه سوری» به مرز یک معضل در «فروشنده» رسیده است؛ معضلی که در گزارشهای مقامات رسمی نمود عینی دارد:
« آخرین آمار جرمهای کیفری و همچنین خودکشی و تجاوز به عنف توسط قوه قضاییه اعلام شد. این آمار که تا سال ۹۳ ثبت شده است از افزایش آزار به زنان و دختران در چند سال اخیر خبر میدهد.
نماینده معاونت راهبردی قوه قضاییه بیان کرده براساس آمار پزشکی قانونی دو هزار و ۳۰۰ مورد قتل عمد در سال ۹۳ در کشور اتفاق افتاده است.» به نظر میرسد اصغر فرهادی در «فروشنده» این معضل اجتماعی را ریشهیابی کرده است. به گمان من «فروشنده» هشداری است به متولیان آموزشی و دینی ما که با اصلاح آموزش مسائل جنسی و ایجاد امکانهایی برای کنترل واقعی این غریزه قدرتمند بشری (متناسب با شرایط اجتماعی و فرهنگی امروز جامعه) اقدامات پیشگیرانه انجام گیرد؛ این بحران اگر کنترل نشود، ممکن است پیرمرد «فروشنده» را به جنایتی هولناکتر سوق دهد.
علیرضا رحمان طلب /روزنامه اعتماد