مختص جامعه سینما: علی احسانی/افسردگی، تنهایی، فقدان درک متقابل و … شاخصه هایی است که در نیم قرن اخیر بسیار در مناسبات دو طیف جنسی زن و مرد در کانون منازعات اخلاقی و اجتماعی رصد می شود. از زمانی که «آدم» و «حوا» از بهشت برین رانده شدند، شیمی رابطه اخلاقی و ایضاً جنسی این دو قطب در هر عصر و زمانه ای تعریف دوباره و باز تعریف شده و هر یک از دو جنس در محق دانستن خود در کسب آزادی های یواشکی و ارتباط های پنهانی با طرف مقابل دست به عصا و گاه بی پروا به حرکت های زیگزاکی اخلاقی و اجتماعی خود پنهانی و مویرگی ادامه داده اند؛ چنانچه که سیمون (ونسان مکنی) مرد متاهل فیلم «وقایع رابطهای زودگذر» در رابطه تازه ای که با شارلوت (ساندرین کیبرلن) زن تنهای میانسال تدارک دیده، همچنان سایه سنگین همسر خود را در مرواداتش با شارلوت، احساس می کند.
طبیب اجباری
سیمون مرد تنهای فیلم چند بار از وجدان درد خود نزد شارلوت رو نمایی می کند. وجدان دردی که بیشتر شبیه شوخی است. البته در مکالمات پینگ پونگی که زن و مرد فیلم با هم در مواجهه پرسش هایی که با آن مواجه اند، راه انداخته اند یکی به میخ و یکی به نعل می کویند. «امانوئل موره» سازنده «وقایع رابطهای زودگذر» موقعیت های کمیکی برای دو قهرمان زن و مرد فیلمش تدارک دیده که سنگینی این موقعیت ها بر گفتار دو شخصیت گفتار است. بستر کمیکی که یادآور نمایش های شاخص «مولیر» نویسنده شهیر فرانسوی است.
سیر وقایع مناسبات یواشکی بین شارلوت و سیمون در یک بازه زمانی تقریباً دوساله در فیلم سازمان دهی شده و با روزشماری که به شکل میان نویس در فصول مختلف فیلم نشانه گذاری می شود، وحدت زمانی فیلم رصد می شود. سازنده «وقایع رابطهای زودگذر» یک بستر دایره ای برای تعریف داستانش تدارک دیده که در یک کافه، نخستین دیدار شارلوت و سیمون به سامان می رسد و در نهایت در فرجام کار بعد دو سال این دو دلداده در کافه دیگری با هم ملاقات می کنند.
بین این دو ملاقات کافه ای، قرار های ملاقات متعددی سازنده اثر تدارک دیده که یک در میان در خانه شارلوت و بیرون از خانه چون موزه، نمایشگاه ، جنگل و … دو دلداده با هم خلوت می کنند. حتی در موزه و نمایشگاه نقاشی هم افرادی معدودی حضور دارند و شارلوت همراه سیمون بر اتمسفر و جغرافیا حکمرانی دارند.
در این خلوت های یواشکی ما هیچ ردی از موانع روبروی این دو شخصیت نمی بینیم و فقط به سخنان شارلوت و سیمون فیلمساز اکتفا کرده است. سیمون که از همسرش به نوعی حساب می برد، ماسک آدمی درون گرا و ماخوذ به حیا نزد شارلوت به چهره می زند، و در تمام زمانی که با شارلوت سپری می کند به نوعی دست به عصا پیش می رود. بخش زنانگی سیمون در این مناسبات پیش از پیش نمایان می شود و در جبهه مقابل شارلوت قرار دارد که برون گرا و بی پرواست و به نوعی وجوه مردانگی شارلوت ترکتازی می کند. پوشش شارلوت اغلب با شلوار و پیراهن است و به نوعی نمود مردانگی اوست.
نکته بامزه این است که سیمون، دکتر زنان و زایمان است و هر روز با زنان باردار سرکار دارد و تنها مرتبه ای که شارلوت به محل کار او سرک می کشد با موقعیت کمیکی مواجه می شود که برای مخاطب نیز مفرح است. زنان بارداری که مردان و زنان آینده در بطن خود دارند؛ چه بسا سیمون ها و شارلوت های رنگ به رنگی به جامعه تحویل دهند.
هر مقدار که سیمون در صدد پنهان کاری و مخفی نگه داشتن رابطه اش با شارلوت است در برابر او شارلوت هیچ واهمه ای از این موضوع ندارد، زمانی که سیمون در خانه او حاضر می شود و می خواهد چراغ ها را خاموش کند و پرده ها را بکشد شارلوت اعتراف می کند که به هیچ حصار و مانعی باور و اعتقاد ندارد. شیشه ها و پرده ها را عامل بطلان روابط می داند و تمایل دارد که دیگران هم در شادی او شریک شوند.
ارتباط فرانسوی
«امانوئل موره» سازنده «وقایع رابطهای زودگذر» زاویه دید هوشمندانه ای را در اثر لحاظ کرده که به نوعی شاید برای برخی یادآور آثار کلاسیک باشد. در اکثر زمان فیلم هر دو شخصیت در قاب فیلم حضور دارند، بندرت نمای بسته و جداگانه ای از زن و مرد فیلم می بینیم. زمانی هم که شخصیت سومی وارد مناسبات این دو نفر وارد می شوند کارگردان زاویه نگاهش را تغییر نمی دهد، به واقع ما هیچ نمای نقطه نظری از دو قهرمان فیلم نسبت شخصیت های دیگر نداریم. زمانی که سیمون و شارلوت به خانه همکار سیمون برای قرار ملاقت می روند.
شارلوت به اتاق های خانه سرک می کشد، دوربین به جای دنبال کردن او، سیمون و همکارش را در قاب نگه می دارد که اتفاقاً موقعیت بامزه ای هم رقم می خورد؛ همکار سیمون خیلی تمایل به مکالمه و سبک و سنگین کردن شارلوت را دارد ولی شارلوت در دسترس نیست و سیمون هم وجدان درد عجیبی گرفته، نمی خواهد این دو نفر با هم وقت بگذرانند، دوربین روی چانه زنی آن دو مرد تمرکز دارد که شارلوت از بازبینی آپارتمان رها شده و وارد قاب می شود و سیمون همکار خود را به بیرون از خانه هدایت می کند.
در بخش پایانی فیلم که «لوییز» وارد مناسبات و مراودات این دو شخصیت اصلی می شود، فیلمساز همچنان فاصله خود را از شخصیت ها حفظ کرده و تغییر و دخل و تصرفی در سازمان تصویری خود ایجاد نمی کند. در این بخش فینال گونه اثر که به جدایی موقت شارلوت و سیمون هم ختم می شود. هر ۳ شخصیت در تمام قاب های کارگردان حاضر هستند.
در نگاه واقع بین چون بخش مهم فیلم در فضاهای سربسته و داخلی سپری می شود شاید این تلقی ایجاد شود که با بستری تله تئاترگونه مواجه هستیم که دو شخصیت اصلی فیلم در حال در و بدل دیالوگ های پینگ پونگی خود هستند؛ این زاویه نگاه و فاصله ای که سازنده اثر در میزانس های خود لحاظ کرده به واقع سنجش مناسبات و مراودات زن و مرد دلداه فیلم را به نوعی به ترازوی قضاوت تماشاچی واگذار کرده است.
آدم و حوای فیلم «وقایع رابطهای زودگذر» که از بهشت خانواده های خود به نوعی رانده شده اند؛ در پروسه مکاشفه گونه ای که نسبت به یکدیگر سپری می کنند، پرسش های مهمی در ارتباط با اخلاقیات، وجدان، مناسبات و منازعات آدمی در هزاره سوم را به چالش می کشند که پاسخ های متعددی برای آن در جوامع مختلف با مختصات متفاوت می توان تبیین و تعریف کرد که آن هم امری نسبی است و به واقع شاخصه و توصیه مطلقی وجود ندارد و به تعبیر شاعر شیرین سخن پارسی : «هر کسی از ظن خود شد یار من…»