جامعه سینما:زهرا عبدی/ ما مردم باشکوهی داریم. این را از زبان کسی بشنوید که شغلش ایجاب کرده هر جای دنیا که میرود به مردم نگاه کند. بی ذرهای اغراق مردم ایران از معدود ملتهای به جا مانده در دنیا هستند که به معنای واقعی عاشقِ «زندگی» هستند و در هر شرایطی تا انجا که نفس امانشان دهد، زندگی را جشن میگیرند و این خصوصیت در جهانی که دارد میمیرد، دُرِّ کمیابی است.
یک عده به غرورشان برخورده که چرا مردم برای دیدن رونالدو از کوه بالا رفتند. از بالا به قضیه نگاه کنید. این مردم نیستند که از کوه بالا میروند. این ساختار است که دنبال اتوبوس رونالدو می دود. اگر مردم از مرزها خارج شوند، مردم دنیا را ببینند، خواهند دید که هر ملتی گوهری در وجود خویش دارد و یاد میگیرد گوهر درخشان وجود فرهنگی ایران را ببیند و پاساش بدارد.
هر کسی یک دشنه برداشته و افتاده به جان مردم. نزن برادر. نزن خواهر. این سینه دیگر جای دشنه ندارد. مقهور سیستم نشو. سیستمی که دهههای طولانیست که در کار یافتنِ مقصر در میان مردم است.
هر جا شکستی رخ داده، فرقی نمیکند سیاسی باشد یا اقتصادی یا اجتماعی، کاری کرده که ما مردم بیفتیم به جان هم.
این شرایط حاصل پرورش نظام سلطهای است که همیشه و در هر شرایطی، اوضاع را در یک تقلیل پدیدار شناختی، طوری به محتوای آگاهی محدود و مغرض و همسو با سیاستهایشان، تقلیل داده که نتیجه قطعا این باشد که مردم از همه بیشتر احساس گناه کنند. این یکی از رازهای تداوم ستم و لقمه از دهان خلق بیرون کشیدن است. هوا آلوده است؟ مردم مقصرند که با ماشین برای الکی خوشی صبح زود از خانه بیرون می زنند.
آب کم است؟ مردم مقصرند چون زیاد مصرف می کنند و نیامدن باران علتش نداشتن حجاب است!پلاسکو فرو ریخت؟ مردم ازدحام کردند!
با توجه به تحلیل پدیدارشناسی، تقلیل تحلیل، به «دادههای محدود و مغرض» یعنی لهکردن مردم با عذاب تحقیر تا مقصرین اصلی پشت هیاهو کارشان را بکنند.نتیجهی تحقیر مردم این میشود که انگشت اتهام همه به سوی همدیگر است و هیچ توافقی برای فردای بهتر و قدم بعدی وجود ندارد چون کاری کردهاند که ما همه از هم بدمان بیاید و علت بی آبی را حتا شلنگ آب همسایه بدانیم تا بیخردی نظام حاکم.این روزها مهمترین نکته، اعتماد کردن ما به هم است. مایی که دست خالی داریم و دلی پر. ( به نقل از صفحه شخصی نویسنده)