مختص جامعه سینما :عادل ایرانخواه/بیایید گزاره دورکیم را به شکلی سوالی مطرح کنیم؛ چرا در جوامعی که روابط انسانی محدودتر و سطحیتر است، افراد بیشتری خودکشی میکنند؟ به تعبیر لکان انسانها دوبار میمیرند، یک بار به شکل بیولوژیک و بار دوم به صورت نمادین.
دربارهء کسانی که خودکشی میکنند میتوان برعکسِ این حکم را داد؛ انگار که آنها ابتدا از سامانهء نمادین و حلقهء روابط حذف میشوند، مرگ نمادین را از سر میگذرانند و بار دوم فقط کالبدشان را حذف می کنند.
انسانها در ارتباط با پیرامونشان و انسانهای دیگر است که خودشان را میشناسند، میفهمند که وجود دارند و زنده اند و با قطعِ چنین ارتباطی انسانها حتی درک درستی هم از خودشان ندارند. بر خلاف آنچه که فردیتگرایی لیبرال و انسانِ جامعهء مدنی و روانشناسی و روانکاوی و … بر اذهان مردم حقنه کردهاند، انسان نمی تواند در خود، در درونش و بدون ارتباط با بیرون، با طبیعت، با انسانهای دیگر و با فعالیت کردن خودش را بشناسد، بفهمد و تعریف کند.
انسان موجودیتی نیست که روی صندلی بنشیند که روانشناس به شکلی آزمایشگاهی بشناسدش، یا هزیانهایش را بگوید و روانکاو به او بگوید که کیست؟انسان نسبت هایی ست که با جهان بیرون دارد، همین است که مارکس کبیر آن را هستیِ نوعی تعریف میکند و همین است که با انقطاعِ نسبتهای افراد با پیرامونشان آنها میمیرند و خودکشی میکنند. کافکا در کلامی موجز مینویسد: هرگز نشده است که من به واسطهء شخص خودم از وجود خود، اطمینان بیابم.