مختص جامعه سینما:محسن سلیمانی فاخر/«برادران لیلا» به وضوح به دنبال بازتاب کژیهایی فراتر از معضلات خانوادگی و اختلافات نسلی است ، فیلم مهم و نمادینی که داستان پدر پیر و فرتوت و معتادی که همه داراییاش را صرف بدست آوردن افتخار و عزت و جایگاه پوچ و توهم آلود میکند، در حالی که پسرانش همه بیکار و محتاج هستند و با آنکه میدانند پدر چه بر سر آنها آورده اما باز هم از روی ترس و حماقت با او همدلی میکنند.اما در این میان دختر نماد حق و عقلانیت است و تنها اوست که در مقابل پدر میایستد و قداست و توهم او را به چالش میکشد .
پدر دراین فیلم مظهر فلاکت و تباهی خانواده، منفعت خواه و قدرت طلب است، سیلی لیلا به صورت پدر، خلاصه شورش علیه ظلم تاریخی است. شورش یک نسل علیه تحجر و تمامیت خواهی. انگار لیلا همان سمیه «ابد و یک روز» است ،خسته تر، ناامیدتر اما جسور و منتقم.
پرسشی که در روایت زیرین فیلم در جریان است این است که آیا هر جایگاهی به ذات قداست دارد یا قداست نتیجه عملکرد است؟ آیا پدر و مادری که دیگران را به فرزندان ارجح میدانند قداست دارند؟
فقرمالی و ذهنی در خانواده لیلا چنان خشن و بی رحم است که خانواده را مستاصل و بی تفکر بار آورده است . اما لیلا یک تنه با خشمی مزمن با آگاهی عمدی و سهوی مقابل جهل می ایستد . خشمی که از جامعه و سیاست به خانواده گسترش یافته است.
«برادران لیلا» روایت انسان هایی متوهم و جنون آمیزاست که با رویاهایی پوشالی در جامعه ای با اقتصاد ناثبات ، حق اشتباه کردن ندارند،جامعه ای که به جای ارزش دهی مستمر به انسانها ،آنها را به بیرون از زندگی پرتاب می کند .برادران لیلا حمله ای بیپروایی به سیاستی دارد که با اصرار بر روی مدیریت متوهمانه و غیر اصولی چه بلایی سر چند نسل آورده اند ،یورشی به ارکان اصلی و تصمیم گیرانی دارد که به عنوان مانیفستی دروغگو و بی توجه به رفاه، آینده و کار جوانان، باید از دختران خواهان پیشرفت سیلی بخورد تا متنبه شود!
برادران لیلا رادیکالترین قاب از شورش علیه سنت در سینمای ایران است و فیلم با تلاش بعضا ناخودآگاه می خواهد نمایندهی فرهنگی جنبش “زن زندگی آزادی” باشد و دقیقا گزارش لحظه به لحظه ی سقوط طبقه متوسط ایران در سال ها ی اخیر است ،تقبیح تقدس گرایی افراطی والدین و نمایش چگونگی نابودی جوانی دختر وپسرهای دهه ۵۰ و ۶۰ و مچاله شدن آنهاست.
سکانس پایان فیلم که در آن مرگ پدر لحظه تحول خانواده و تولد دختران ترسیم شده که با رضایت فرزندان همراه است و به مرگ تعصب و تحجر می رسد ،نمایش مردان درقالب افرادی بی عار،بی عرضه، حقه باز که باید پیروی زنان باشند تا ایران پیشرفت کند.
در دو فیلم «ابد و یک روز » و «متری شش ونیم» سعید روستایی در فیلمنامه و اجرا توجه و اشراف دارد اما در براداران لیلا این گونه نیست.حتی می توان پیرنگ اصلی داستان را غیر واقع تصور کرد. او گاه بیانیه سیاسی می دهد و گاه سینما را به سیاست می بازد و در وادی شعار و دشنام گویی می افتد. با وجود بعضی ضعفهای ساختاری از جمله نماهای کلوزآپ نامتناسب با سکانس و ریتم فیلم، نمادگراییِ رادیکال، تمرکز بر رقص های فیلم فارسی، زمان بالا و سکانس های زیادی، هنوز هم می توان از فیلمی متوسط یاد کرد .
برادران لیلا این پوئن را همراه دارد که اکثر مخاطبان ایرانی با شخصیت هایش همذات پنداری می کند چرا که روایت رنجی است که دایم متحملند ، رنجی که میراث گذشتگان است و ازسویی راوی دوران و فشار اقتصادی است؛ وضعیتی که طبقات متوسط و فرودست هرچه بیشتر دست و پا میزنند، بیشتر فرو میروند. اما آیا به زعم برادران لیلا «چاره ش رفتنه؛ فقط باید رفت ؟؟»