مختص جامعه سینما:رضا ظفری/مسعود فراستی، نام شهره و پُر سر و صدای مدیوم نقد در ایران.شاید علی العموم شناخته شده ترین منتقد ایران! کسی که برای اولین بار داعیه قلم زدن بر حسب نظریه و تز های خود را در این جغرافیا به تحقق رساند .
مسعود فراستی به سادگی یک تمثیل نقد در ایران است؛ کافیست در نظرسنجی های عامه نگاهی به شناخت مردم از حیطه نقد بیندازید. تمثیل از این جهت که حتی گاها تحت عنوان یک منبع به وی رفرنس داده میشود.
از این جهت که منتقدان بسیاری «که عده ای از آنها مخالفان خود او هستند» را پرورش داده. از این جهت که سورس شخص فراستی به مانند یک مسیر مرکزی، انشعابات فراوانی از تاثیرات گسترده اش بر روی جامعه نقد و جامعه سینما برجای گذاشته.
فهم فراستی و نوع خاص ارائه وی به علل متعددی که متعاقباً ذکر خواهد شد به شدت دشوار است. دنبال کنندگان این سورس مرکزی اما از سبک نقد وی که برآمده از آرای ترکیبی چندین و چند سورس مرکزی دیگر است تا حدودی آگاه اند. حقیقت این است که کمتر کسی میتواند ادعای نقد مسعود فراستی را محقق کند.
نه به دلیل عقیده دنبال کنندگان که داعیه قابل نقد نبودن این شخص است. بالعکس، مسعود فراستی تنها منتقد قابل نقد ایران است! در تاثیرگذاری و بزرگی این شخص شکی نیست. اما در نقد آرا، تئوری و دستاوردهای مصداقی همین شخص میتوان کتاب ها نوشت! ما نیز در این مقاله به پیروی از مَشی انتقادی نشریه، روی گوشه ای از جوانب قابل نقد وی دست گذاشته و سعی میکنیم با رعایت عدالت نقد در توضیح ادعای خود حفره ای باقی نگذاریم.
دو دهه فریاد به اذن کدام فرم؟ یاد دارم مسعود فراستی در قسمتی از برنامه دورهمی(مهران مدیری) گفت و گوی جالبی داشت. این برنامه وجوه مختلفی از شخصیت این فرد را برای من آشکار ساخت. از سویی بازتاب گسترده ای که در حوزه رسانه به دنبال داشت بار دیگر مخالفان را علیه مدافعان پیش خواند. اما فارغ از تمام حاشیه های آن گفت و گو، یک جمله از دیالوگ های فراستی در پاسخ به سوال مدیری در مورد متر خاص وی در مواجهه با آثار توجه من را جلب کرد! و اما پاسخ :_متر من فرم است. دو دهه است دارم این را فریاد میزنم.
قاطعیتی کهدر این جمله و نه تنها آن که آرشیو های مختلف نقد وی وجود دارد، چند سالی است که دامن گیر رشد این مدیوم «به شکل صحیح» در ایران شده. اصل مطلب اما اینجاست؛ فرمی که فراستی دو دهه آن را فریاد میزند «و ما واقف ایم که کوچک ترین نسبتی(مگر وجه تسمیه ) با نگره ی فرمالیسم ندارد» حتی در یک رساله جامع گردآوری نشده.
در واقع به طرز عجیبی و برای اولین بار در تاریخ سینما یک دیسکورس و نوع ارائه که حتی برای خط مشی خود نشریه و کتاب در میآورد، تعریفی از مبانی خود ارائه نمیدهد. شاید بخواهید با رجوع به جستار های دست و پا شکسته و تکه های مختلف برنامه «۷» با تعاریفی که از جانب فراستی داده شد روی این گذاره خط بطلان بکشید؛ اما حقیقت اینجاست که همین تعاریف تکه تکه وی نیز پر از تناقضات مبنایی و مصداقی است.
_فرم یک کل ابژکتیو است متشکل از اجزا و عناصری که وحدت دارند / شب های هنر؛ سینما و زیبایی شناسی
_فرم یک منظومه منسجم از اجزا و روابطی است که یک کل منسجم میسازند / برنامه ۷، فرم و محتوا؛ مناظره با تقی فهیم
_فرم یک منظومه منسجم از اجزا و روابطی است که یک کل منسجم میسازند / برنامه ۷، فرم و محتوا؛ مناظره با تقی فهیم
این دو تعریف، از تعاریف مرسوم وی از فرم است. تعاریفی که در توازی با آرای فرمالیسم اصیل روس هستند و در تضاد با دستاورد های مصداقی آنها!اگر همین تعاریف را از فرم بپذیریم، نتیجتاً در مواجهه با «فی المثل میکل آنجلو آنتونیونی» ، نتیجه ای جز کمال فرم در سینمای تألیفیاش نخواهیم یافت.
این در حالیست که مسعود فراستی در مواجهه های مختلف خود، بار ها این تایپ از سینما را مورد نکوهش قرار داده. نه صرفا با استفاده مکرر از واژه فرم «که تفارق آن با فرم اصیل ذکر شد»، که در مصاحبه ها و استفاده از تعریفی که خود را در مصداق نقض میکند.
اگر فرم انسجام میان شگرد هاست، پس دهه هاست که ثابت شده کدام فیلسماز چه کاره است. حال این چه فرمیست که انسجام اجزا را میپذیرد ولی در مصداق از قبول تاییدیه خود طفره میرود؟! پر واضح است نوع ارائه مسعود فراستی در چارچوب خاص ذائقه وی (یعنی گرایش به انسجام «از نوع سنتی و کلاسیک») عرصه را بر بسط تئوری چندپاره اش تنگ کرده.
از طرفی باید پرسید کدام تئوری؟ ۴۰ خط بدون پشتوانهی تئوریک (خود شخص) تحت عنوان ۴۰ تز. برخی از تز ها حتی از شخص فراستی نیستند، برخی دیگر نیز به شکل تکه تکه از هگل و کانت گرفته تا مرحوم علامه طباطبایی به هم وصله شده اند (در شماره های قبل روی آنها بحث شده) و نتیجه طفره از توضیح تئوری جز این جدل ها و حواشی روز نیست.
فرم فراستی اما از سوی دیگر فرمیست که انسجام را در دستور کار قرار میدهد، در حالی که آنرا به شکلی افراطی در ملغمهای از هیچکاک، برگمن و چندین فیلسماز دیگر میبیند و متر هایی به اصطلاح ثابت را به مانند چماق بر سر دیگر آثار میکوبد . اینها حکم و محکومیت فرد نیست؛ سؤالاتی است که باید پاسخ داده شوند.
فرم فراستی اما از سوی دیگر فرمیست که انسجام را در دستور کار قرار میدهد، در حالی که آنرا به شکلی افراطی در ملغمهای از هیچکاک، برگمن و چندین فیلسماز دیگر میبیند و متر هایی به اصطلاح ثابت را به مانند چماق بر سر دیگر آثار میکوبد . اینها حکم و محکومیت فرد نیست؛ سؤالاتی است که باید پاسخ داده شوند.
فراستیسم/ مناسبت ها :
مبرهن است که مسعود فراستی در طویل ترین فاصله از فرمالیسم قرار دارد (این چیزیست که خودش بار ها اشاره کرده) نتیجتاً به جای مقایسه مبانی دو رویکرد مجزا، روی مفهوم «فراستیسم» میایستم.
این واژه گرچه تاکنون به کار گرفته نشده، لیکن در عمل تأثیرات عمیقی از خود بر جای گذاشته. مسعود فراستی سخنرانی قهار است. مهارت وی در فن سخنوری، خلق دایره واژگان مخصوص به خود (که برای هر منتقد جدی ضروریست) استفاده از تکه های کوچه و بازاری درست و اندازه در نقد ها و… نورم هاییست که طرفداران زیادی را به سمتش جذب کرده.
طرفداران و به اصطلاح مریدانی که اکثراً درصد آشناییشان با مسعود فراستی از طریق برنامه های تلوزیونی نظیر «۷» رتبه بندی میشود. خواه ناخواه،فضای مجازی و تلوزیون به جناب فراستی ضربه های مهلکی وارد ساخته و وی را از یک منتقد جدی به ریویو نویسی تلوزیونی تبدیل کرده که نمونه اش در طول دهه ها در تلویزیون امریکا به وفور یافت میشود، از رایشنباخ در دهه های گذشته گرفته تا امروزه و امثال برادینلی.
شغل این رسته، حضور در برنامه هایی با محدوده زمانی ۴۰ دقیقه الی ۱ ساعت، گفت و گوی پیرامونی و نهایتا پیشنهاد یا عدم آن به بیننده است. نمونه بصری کاری که ریویو نویس ژورنالیست در مجلات انجام میدهد؛ منتها یا یک تفاوت اساسی. ریویو نویس به این مسئله که کلاه ریویو نویسی بر سرش گذاشته واقف است و با مشی نگاه خود شروع به نگارش متن میکند، در حالی که در نمونه تلویزونی فرد مدعی نگاه تئوریک به پدیدار است، بدون اینکه از پشتوانه تئوریک بهره ای برده باشد.
دستی به طعنه میگوییم : حال این تلاش بی بهره حتی از یک تئوری واحد و منسجم پیروی نمیکند. در نتیجه نگاه منتقد (که اصل و اساسش تسلط به مدیوم است) به نگاه عارفان نزدیک تر شده و به مریدان عارف توهم شهود میدهد. تکنیک بی ارزش شده، فرم از بین رفته و پوسته ای خالی از ذائقه شخصی فرد که همان هم ریشه ندوانده باقی میماند!
One Comment
باقر
سلام این چه متنی بود. کسی که اینرا نوشته اگر قصدش کوبیدن فراستی بوده با این متن سراسر نامفهوم و پر از واژه های فرنگی باعث تقویت محبوبیت چهره فراستی شده است. نویسنده محترم تکلیفت را با واژه های فرنگی نامانوس روشن کن. وقتی برای سورس معنی فارسی منبع یا ماخذ وجود دارد این اصرار بر فرنگی صحبت کردن برای چیست؟ آیا غیر از این است که خواستی خودی نشان دهی که ما هم بلدیم فرنگی صحبت کنیم. مبارکت باشد.