جامعه سینما:لادن نیکنام/اگر فیلم« جنایت بی دقت » یک سر و گردن بالاتر از سینمای قصه مدار ِ امروز ایران می ایستد،نه به دلیل انتخاب ِ مضمون ِ « سوختن سینما رکس آبادان » است، بلکه به دلیل ارجاعات هوشمندانه به ناخودآگاه جمعی و تاریخی ما ایرانیان است.
شهرام مکری هوشمندانه روایت های تو در تو و موازی اش حول محور آتش برساخته و از یکی به دیگری نقب می زند. هر روایتی که حول چشمه که نماد زلالی ِ آب را هدف قرار می دهد به نرمی وارد روایت کنار دستی اش یعنی تماشاگرانی که می خواهند به سالن سینمایی بروند که حتی برای تماشای فیلم باید روی زمین نشست.
فیلم«گوزن» ها پاگردی ست که هر بار فیلمساز به آن اشارتی می دهد تا یادمان نرود فرهنگ و تاریخ ما را با سوزاندن در هم آمیخته اندو امٌا اوج هشیاری ِ کارگردان را وقتی شاهدش هستیم که از آتش ( آن هم جاروی مشتعل )کارکردی متفاوت را به اجرا می گذارد.
این بار انسان واجد اختیار در مقابل سینما می ایستد. آتش در دست او معنای دیگری دارد. فیلم « جنایت بی دقت » در ستایش سینما و تاریخ سینما ساخته شده است. تمامی روایت ها به تعلیقی درخور، حول محور تکرار تاریخ یا بازنگری تاریخ می چرخند و حق انتخاب را به عهده ی مخاطب و مردم می سپارد.
همچنان که در ذات حادثه ی آتش سوزی سینما رکس آبادان هم روایت هایی تو در تو از سال ۱۳۵۷ تا ۱۴۰۰ نقل شده است. هیچ کس بدرستی نمی داند چرا درها ناگهان قفل شدند و چه گونه چند نفر نجات یافتند. عدم قطعیت ِ تاریخی موجود در حادثه در فرم ساختاری و معماری تُو در تُوی روایت ها بدرستی طراحی شده است. ما بارها در آستانه ی آتش گرفتن قرار می گیریم.
و سؤال مهم این است:آیا ما فقط وقتی می سوزیم که آتش به جان مان بیفتد؟ شاید گاهی وارث ِ سوختگان بودن از آتش گرفتن دردناک تر باشد.کمی در پیشگاه تاریخ درنگ کنیم و به تکرار تاریخ فکر کنیم.(ازصفحه شخصی نویسنده)