مختص جامعه سینما:*سید مجید خلیلی امین ،تحلیل جامعهشناختی فیلم«قهرمان» را با رویکرد پارادایم تفسیریِ پراگمتیستی ارایه کرده است .در فیلم قهرمان با زیستجهان معانی روبرو هستیم همان گونه که معنا مشخصه اصلی فیلمهای اصغر فرهادی است.
معنایی که برای بیننده کاملاً ملموس و محسوس است و همزاد پنداری در او بهسرعت شکل میگیرد.معانی که در فرآیند کنشِ آدمها ساخته و تکرار میشود و بهطور مداوم برساختی جدید و تفسیری جدید از او سر میزند.(با اسپویل)
شخصیت رحیم (امیر جدیدی)در داستانِ قهرمان همان انسان تفسیرگرِ عملگرا است
در نگاه پارادایم تفسیری پرگمتیستی،انسانها با تفسیر موقعیت و فهم مؤلفههای موجود در آن و به بیانی دیگر با احتساب عملگرایانه دست به کنشگری میزنند و همواره برساخته جدیدی را عرضه میکنند که میتواند از نظر جامعه و ساختار درست و یا غلط باشد اما بههرحال تفسیر و احتساب خود اوست که آگاهانه صورت میپذیرد.
رحیمِ داستانِ اصغر فرهادی در موقعیتهای واقعیِ قابلدرک از طرف بیننده،دست به کنشگری میزند و نکته مهم آن کنشی است که در فرآیند(دیالکتیکی) همکنشی و نقش گیری(به معنای فهم نقش های موجود)در ارتباطات اجتماعی با احتساب عملگرایانه ی او شکل میگیرد.
رحیم«قهرمان» نسخه ما بردگان جریان سازی موجهای ساختگی و واقعیست
دو موقعیت مهم داستان که پایه و اساس فیلم را تشکیل میدهد، موقعیتی است که رحیم تصمیم به بازگرداندنِ کیف حاوی سکههای طلا به صاحبش را می گیرد.با توجه به اینکه رحیم،به دلیل بدهی مالی در زندان است و شرایط زندگی او میتواند با آن کیف متحول گردد اما تصمیم میگیرد که کیف را بازگرداند، این موقعیت کاملاً برای بیننده قابلدرک است اما کنش رحیم برای هرکدام از انسانها میتواند درست یا غلط تعبیر شود(فارغ از ارزشگذاری و همچنین مؤلفههای اخلاقی فرد و جامعه).
اما در موقعیت دوم که متفاوت با موقعیت اول(بهجهت تأثیر ساختار سرسخت و لجوج) رحیم مجبور میشود با احتساب جدید کنشی متفاوت را انتخاب کند و آن فریبکاری برای بدست آوردن شغلی است که فرمانداری بهجهت کار نیکوی او در بازگرداندن کیف به صاحبش به او قول داده بود و شرطش شهادت صاحب کیف بود که رحیم او را پیدا نمیکند و فرد دیگری را به دروغ جای صاحب کیف معرفی میکند.
در موقعیت اول ساختار فشار خود را می آورد اما رحیم کنشی را دارد که از نظر اخلاقِ تعریفشده فردی و جامعه،کاملاً نیکو و مثبت میباشد و تاثیر ساختار را خنثی میکند اما در موقعیت دوم تحت تعیّن ساخت است.
بهجز مؤلفه فشار سیستم میتوان مؤلفههای دیگری را نیز تحلیل نمود،مانند امید،در موقعیت اول امید و عناصر بهوجودآورندهی آن برای رحیم کمرنگتر از موقعیت دوم است.
پساز بازگرداندن کیف و انتشار خبر این کار و معرفی رحیم بهعنوان یک نیکوکار و شهرت او در شهر و بهدنبال آن معرفی دختری که به او علاقهمند است به خواهرش ،ارتباط او با برادر دختر بهعنوان وَلی و رضایتش برای وصلت آن دو، قول کار در فرمانداری_رضایت بدهکار و همه مؤلفههایی که پساز انتشار خبر بازگرداندن کیف شکل میگیرد باعث به وجود آمدن امیدی میشود که به او جسارت کنشگری جدیدی را میدهد که اینبار احتسابات او منجر به زیر پا گذاشتن الزامات اخلاقیاش میشود.
هرچند در مقایسه نسبی با کنش او در موقعیت اول خیلی منزجرکننده نیست و میتواند از خستگی و فرار از فرایند فرسایشی استخدام که او به آن امید بسته بود تفسیر گردد،بنابراین بیننده کنشِ صورتگرفته در موقعیت دوم را شاید بیشتر از کنش در موقعیت اول پذیرا باشد.
توجه به اصل پارادایم تفسیری پرگمتیستی یعنی احتساب عملگرایانه به ما کمک میکند،بدون ارزشگذاری و قضاوتِ کنشهای افراد، مؤلفهها و عناصر تاثیرگذار در تفسیر موقعیت را در نظر گرفته و به سمت درمانگری (جامعهشناسی درمانی)که هدف جامعهشناسی است حرکت کنیم.
*دانشجوی دکتری جامعه شناسی فرهنگی