جامعه سینما :فردین علیخواه/در دهه ۱۹۶۰ گروه بیتلز در بین جوانان غربی پرآوازه شد. هنوز بهسختی تصویر طرفدارانی که با دیدن گروه فریاد میکشیدند فراموش میشود. طرفداران روزها در فرودگاه به انتظار مینشستند تا فقط به آنها دست تکان دهند! پس از کنسرت صفهای طولانی تشکیل میشد تا اعضای گروه طرفداران خود را لحظهای درآغوش گیرند. برخی طرفداران، در دوردستها میایستادند و با نگاه به آنها فقط اشک میریختند چون تحمل نزدیک شدن به آنان را نداشتند. این شیفتگی آنقدر شدید بود که روان شناسان اجتماعی از بیماری بیتل مانیا(Beatle mania ) گفتند. مانیا جزو اختلالات روانی و به معنای شیدایی است. به تدریج شیدایی جوانان شوریدهحال توجه جامعه شناسان را جلب کرد. این سطح از شیفتگی، آن هم نسبت به افرادی که خواننده و یا مجری تلویزیون بودند برای جامعه شناسان مایهٔ تعجّب بود. گویی در دنیای مدرن، این واکنش عاطفی به کسانی که بیشترساختهٔ رسانهها هستند تداوم شیدایی نسبت به کشیشان در َاشکال جدید آن بود. در گذشته، کشیشان هدف چنین پرستشی قرار میگرفتند، مردم به زیارت آنان میرفتند و تلاش میکردند تا این شخصیتها دستی بر سر و روی آنان بکشند، برخی دست بر جای پای آنان میکشیدند و آن را بر سروصورت خود میمالیدند، اشیاء متعلق به آنان مقدس، و یکی از خاطرات مهم زندگی، تعریف هیجانِ ملاقات با این شخصیتها بود.
باکم رنگ شدن نقش ادیان در جوامع، رسانهها تلاش کردند تا با بهکارگیری شگردهایی، همان شیفتگی را بازتولید کنند و سلبریتی بسازند. اگر کلیسا در گذشته مرکز بروز شیدایی بود در دنیای جدید اما سالن کنسرت، ورزشگاهها وسالن هنری به چنین مکانهایی تبدیل شده اند. اگر در دنیای قدیم اشیای متعلق به شخصیتهای دینی مقدس تلقی میشد در دنیای جدید وسایل عادی سلبریتی ها در حراجیها میلیونها دلار به فروش می رود، اگر در دنیای قدیم افراد خود را به آبوآتش میزدند تاشخصیتهای دینی دستی بر سرآنان بکشند در دنیای جدید افراد بلیت میخرند تا از نزدیک سلبریتی ببینند. اگر در دنیای قدیم آدمها با دیدن شخصیتهای دینی از فرط شوق ازحال میرفتند دردنیای جدید افراد با دیدن سلبریتی ها غش میکنند. در دنیای قدیم شخصیتهای دینی از شیفتگی توده ها نهایت استفادهٔ مالی (تا پیشفروش کردن زمین در بهشت)را داشتند و در دنیای جدید نیز کمپانیها از شیفتگی به سلبریتی ها جیب خود را پر میکنند.
این کمپانیها تلاش کردند تا سلبریتی ها را فرازمینی جلوه دهند! مثلاً اگر قرار بود برای هوادارانش بخواند شیوهٔ ظهور او بر روی سِن به شکلی بود که گویی از یک جهان دور و ناشناخته پا به کره خاکی مینهد. او از میان ابرها و یا شعلههای آتش بر روی سن ظهور میکرد! با ظهور مایکل جکسون، جیغ و فریادها به آسمان میرفت و به دنبال آن، اجساد بیهوشی که تحمل تماشای ظهور این موجود فرازمینی را نداشتند به سمت آمبولانسها دستبهدست میشد! برخی گفتند که این ستارهها درواقع پیامبران عصر مدرناند. جان لنون، یکی از اعضای گروه بیتلز با تماشای هواداران گفته بود: بیتلز از مسیح هم محبوبتر است! نکتهٔ درخور تأمل آنکه در گذشته و در زمانی که عدهای با دیدن کشیشان فریاد میکشیدند و لباس آنان را لمس میکردند هیچوقت کسی با دیدن بتهوون، داوینچی و یا پیکاسو فریاد نمیکشید. با گسترش نقد و تفکر، تصور بر آن بود که در دنیای مدرن شیدایی ناشی از تماشای آدمها از بین خواهد رفت ولی نرفت.
بهصف چندصدمتری مردمی نگاه میکنم که برای خرید کتابهای عادل فردوسی پور در پاساژ کوروش ایستادهاند تا کتابی را بخرند که قرار است توسط او امضا شود. بعضی از آنان مدام روی پنجه پایشان میایستند و به جلوی صف نگاه میکنند تا ببینند چه زمانی نوبتشان میشود. کسانی که در جلوی صف جمع شده اند با دیدن او فریاد میکشند. ظاهراً قرار است درآمد حاصل از این فروش به سیلزدگان اختصاص یابد.
چند سؤال از خودم میپرسم: آیا ایرانیان آنقدر به کتاب علاقه دارند که حاضرند برای خرید کتاب ساعتها در صف بایستند؟ این کتابها چند سال یا چند ماه است که منتشرشدهاند، پس چرا این افراد قبلاً آنرا نخریده اند؟ آیا ایرانیان تشنهٔ کمک به سیل زدگاناند و این صف نشانه همدردی ایرانیان است؟ آیا ایرانیان شیفتهٔ عادل فردوسی پور هستند و کتاب و سیل بهانه است؟ بهراستی چند درصد از این افراد کتاب خریداریشده را خواهند خواند؟ در عرصه تفکر و نویسندگی، عادل فردوسی پور به جایگاهی دست یافته است که جشن امضای کتاب برگزار کند؟ اگر این رویداد در پارک ملت و با عنوان« عکس سلفی با عادل فقط پنج هزار تومان» تشکیل می شد شاهد جمعیت کمتری بودیم؟ای کاش سلبریتی ها به کتابفروشی ها وارد نمی شدند و امکان بازگشت آنان به تلویزیون فراهم می شد.
▪️از :کانال نویسنده
One Comment
علی
متاسفانه کتابهای ترجمه شده از او از جمله کتاب «پیگیر اخبار نباشیم» جزو کتابهای عامهپسند ولی کم اعتبار در حوزه رسانه میباشد. البته وقتی دیجیکالا و مجموعهای از سایتهای وابسته مثل نماوا و فیدیبو مرتب بنر تبلیغی کتاب را میرفتند این انتظار فروش هم میرفت.